فردریک فورسایت در کتاب تندیس نوشته که در تمام دوره استالین تنها سیستمی
که در کل اتحاد جماهیر شوروی کار می کرد مافیای دالگروکی(دالگورکی) بود.
فرض کنید در شهر باکو شیر نفت فلان کارخانه خراب می شد و تا وقتی شیرجدید
نمی رسید، کل کارخانه می خوابید و هشت هزار کارگر 25 روز علاف می ماندند تا
شیر از مسکو برسد. فقط یک راه وجود داشت که رئیس کارخانه که دلش برای
کارخانه و کارش یا هزار چیز دیگر یا منافع شخصی می سوخت، می توانست در عرض
هشت ساعت شیر نفت را تهیه کند. او باید از طریق یک آشنا
پیغام می داد تا مافیا از بازار سیاه که دست خودش بود، شیر را به سرعت به
رئیس کارخانه بدهد، در عوض رئیس کارخانه هم چشمش را به روی غیب شدن سی ورق
پروفیل فیل مشکات می بست. همین بود که بعد از دوره استالین اداراتی کشف شد
که وجود نداشتند. مثلا سازمانی در مسکو وجود داشت که صد نفر کارمند داشت،
ردیف بودجه داشت، همه هم می دانستند چقدر بازده دارد، ولی همه اینها روی
کاغذ بود. همه کسانی که پول را می گرفتند، اداره را ثبت می کردند، بودجه
نویسی می کردند، حتی آن را افتتاح می کردند و گزارش لحظه به لحظه پیشرفت
هایش را می دادند، همانهایی بودند که حقوق بگیر اداره موهومی بودند، مثلا
به نام « کانون پیشروان بهینه سازی کارگران چرم مسکو( واژدانف)»
حالا انگار کتاب تاریخچه مافیا را دادند دست آقای سعید مرتضوی و او طابق النعل بالنعل همان را اجرا می کند. خبرش منتشر شده که ساختمانی به شماره 81 در خیابان آزادی تهران، به مبلغ هفتصد میلیون تومان از طرف سازمان تامین اجتماعی در زمان مدیریت سعید مرتضوی برای عباسعلی علیزاده دادستان سابق تهران و شریک جرم مرتضوی به نام « کانون نخبگان عدل(ایتام)» خریده شده و پول آن هم پرداخت شده و تمام شد رفت پی کارش. این موسسه خیریه احتمالا تا به حال به 850 یتیم و بی سرپرست کمک کرده، پول عقدکنان و جهیزیه آنها را داده و خیلی کارها برایشان کرده، تنها مشکل این است که چنین موسسه ای وجود خارجی ندارد، یعنی کلا وجود این موسسه روی کاغذ است. حالا مدتهاست دولت دنبال این موسسه می گردد و می خواهد ببیند بالاخره این یتیم های مادرمرده و پدر مرده چه شدند، اما می بیند هیچ خبری نیست و کلا شتر با بارش گم شده. یعنی اگر من می دانستم که آن آدم 155 سانتی به نام سعید مرتضوی چنین نبوغی دارد، روزی که دیدمش دستش را ماچ می کردم. نه اینکه فکر کنیم کلمبیایی ها باند مواد مخدر خطرناک دارند و ما نداریم، اصلا اینطوری نیست. نه که فکر کنیم آمریکایی ها آلکاپون داشتند و ایتالیایی ها دون کورلئونه داشتند و ما نداریم، ما هم داشتیم، منتهی مال آنها رسما دزد بودند و با قاضی درگیر می شدند مال ما رسما قاضی بود و با کسی درگیر نمی شد. این هم از سهمیه ما از جهان هستی. حال کن خدا، ببین چه حکومتی ساختی برای خودت.
حالا انگار کتاب تاریخچه مافیا را دادند دست آقای سعید مرتضوی و او طابق النعل بالنعل همان را اجرا می کند. خبرش منتشر شده که ساختمانی به شماره 81 در خیابان آزادی تهران، به مبلغ هفتصد میلیون تومان از طرف سازمان تامین اجتماعی در زمان مدیریت سعید مرتضوی برای عباسعلی علیزاده دادستان سابق تهران و شریک جرم مرتضوی به نام « کانون نخبگان عدل(ایتام)» خریده شده و پول آن هم پرداخت شده و تمام شد رفت پی کارش. این موسسه خیریه احتمالا تا به حال به 850 یتیم و بی سرپرست کمک کرده، پول عقدکنان و جهیزیه آنها را داده و خیلی کارها برایشان کرده، تنها مشکل این است که چنین موسسه ای وجود خارجی ندارد، یعنی کلا وجود این موسسه روی کاغذ است. حالا مدتهاست دولت دنبال این موسسه می گردد و می خواهد ببیند بالاخره این یتیم های مادرمرده و پدر مرده چه شدند، اما می بیند هیچ خبری نیست و کلا شتر با بارش گم شده. یعنی اگر من می دانستم که آن آدم 155 سانتی به نام سعید مرتضوی چنین نبوغی دارد، روزی که دیدمش دستش را ماچ می کردم. نه اینکه فکر کنیم کلمبیایی ها باند مواد مخدر خطرناک دارند و ما نداریم، اصلا اینطوری نیست. نه که فکر کنیم آمریکایی ها آلکاپون داشتند و ایتالیایی ها دون کورلئونه داشتند و ما نداریم، ما هم داشتیم، منتهی مال آنها رسما دزد بودند و با قاضی درگیر می شدند مال ما رسما قاضی بود و با کسی درگیر نمی شد. این هم از سهمیه ما از جهان هستی. حال کن خدا، ببین چه حکومتی ساختی برای خودت.
ابراهیم نبوی- نهم دیماه نودوسه
No comments:
Post a Comment