Saturday, April 16, 2016

طایفه‌ای گستاخ و عمله استبداد!(نوشته ای از دکتر سروش)- ویرایش دوم


۲۸ فروردین ۱۳۹۵

پای مداحان در نعلین روحانیان

عبدالکریم سروش
این مقال مرثیه‌ای است برای جامعه‌ای که انقلاب خود را برای عدل و آزادی و بنام حسین و علی آغاز کرد و سپس کارش به اسلام فقاهتی رسید که جز زجر و زندان و تندخویی و ترشرویی در آن نبود و اسلام فقیهانه جا را بر اسلام عارفانه و حکیمانه تنگ کرد و اینک سرانجامی شوم‌تر یافته است و اسلام مداحانه تومار فقیهان را هم در نوردیده و مداحان بدل به هادیان ومتفکران قوم شده‌اند. زهی شومی، زهی محرومی….
گویا کبر سّن و کثرت اشتغال و وزیدن بادهای مخالف و نرفتن امور بر مراد و بر آمدن مخالفان و جفای صندوق های رای و حمله بیماری‌ها و نارسایی اعصاب و بی‌وفایی اصحاب و خوارخواندن برجام و خوردن زهر جام، ذهن و زبان رهبری را آسیب رسانده و صلابت و سلامتش را جّدا ستانده است. در طلیعه سال نو، واژه‌هایی چون نانجیب در خطاب به شیران محصور بیشه شجاعت و «خائن» در نسبت با هاشمی و سفارش‌هایی چون روانه کردن جوانان به بازار مداحان حکومتی به طلب معرفت، سخت ناخوش و ناصواب می‌نماید و جز دل جاهلان را نمی‌رباید.
به تازگی فرمان ظفرنشان رهبر جمهوری اسلامی شرف صدور یافته است که «مداحان» به تقویت بنیه فکری جوانان بپردازند ودشمن را در جنگ روانی شکست دهند و نگذارند که «باور به اسلام و باور به کار امدی نظام اسلامی» را ازمردم بستانند. (۱۱ فروردین ۱۳۹۵در جمع مداحان)

بطّالانی چون ازغدی و پناهیان و انصاریان و رشاد و… بس نبودند که حالا طبّالانی چون ارضی و کریمی و حدادیان و… هم از راه رسیده‌اند تا به توصیه رهبری قدر ببینند و بر صدر بنشینند و دین و هنر و فرهنگ را به سخره بگیرند
هیچگاه باور نداشته‌ام که «هر چه آن خسرو کند شیرین کند». اما این بار باور دارم که از آن فرمان خسروانه، خسرانی عظیم برخواهد خاست و خیانتی خطیر به فرهنگ و فضیلت خواهد رفت و انحطاطی ستبر و سهمگین قلب دیانت و روحانیت را نشانه خواهد گرفت.
مّداحان شعبان جعفری صفت (نه ذاکران محترم و مخلص مصائب اهل بیت رسول) که هیچگاه در جامعه دینی و در چشم مومنان حرمتی و منزلتی نداشتند، و در میانشان نانجیبان و فرومایگان کم نبودند و در نادانی و ناپاکی انگشت نما بودند و داستان‌های کژ رفتاری‌های اخلاقیشان بر سر زبان‌ها بود و در هیچ حال و هیچ جا هیچ کس حتی مسائل شرعی ساده را از آنان نمی‌پرسید، گویی ناگهان به «حکم فلکِ گردان یا حکم فلک گردان» صحنه گردان معرفت و آموزگار فضیلت و رقیب روحانیت شده‌اند و رسالتی نوین یافته‌اند تا به جای عالمان راستین دست نجات از آستین هدایت بدر آورند و جوانان سرگشته‌ای را که غرقه دریای جهالت و بطالت و ضلالت شده‌اند به ساحل ثبات و سفینه سعادت برسانند و ایمانشان را از چنگال راهزنان برهانند!
زهی بخت و دولت، زهی جاه و مکنت!
شنیده و خوانده بودیم که:
ذات نایافته از هستی بخش
کی تواند که شود هستی بخش
خشک ابری که بود ز آب تهی
ناید از وی صفت آب دهی
اما نمی‌دانستیم که معجزه ولایت، ابر بی‌باران را هم پر آب، و ذات بی‌هستی را هستی بخش خواهد کرد، و طایفه‌ای بی‌علم و بی‌تقوا را که در مغازه مغز تهیشان جز چند بسته گاز آشک آور چیزی ندارند، ناگهان به معراج معرفت خواهد برد و از پستان‌های خشک و خسته‌شان، خروار‌ها شیر خردورزی خواهد دوشید.
نمی‌دانم بخت مداحان باز شده یا بخت از ملت ما برگشته است که این هیچکسان، کسی شده‌اند و دستگیری جوانان را بدست گرفته‌اند. هرچه هست «خواب گربه موش را گستاخ کرد».
وای بر روحانیت خاموش. وای بر دانشگاه خاموش. وای بر فرهنگستان خاموش.
بطّالانی چون ازغدی و پناهیان و انصاریان و رشاد و… بس نبودند که حالا طبّالانی چون ارضی و کریمی و حدادیان و… هم از راه رسیده‌اند تا به توصیه رهبری قدر ببینند و بر صدر بنشینند و دین و هنر و فرهنگ را به سخره بگیرند و به ارشاد خلایق بپردازند و جواب شبهات غربیان را بدهند و غبار ناباوری را از جان جوانان بیفشانند!
کجاست مولانا و کجاست فریادهای جگرشکافش بر سر این «زّراقان گیج بی‌وقوف»:
لاف کیشی کاسه لیسی طبل خوار
بانگ طبلش رفته اطراف دیار
سبطی‌اند این قوم گوساله پرست
بر چنین گاوی همی مالند دست
آیا پسندیده‌تر نیست که رهبری از این پس کمتر سخن بگویند و ازین خطاهای عظیم که بر زبانشان رفته و کارنامه ولایت را سیاه کرده در پیشگاه ملت پوزش بطلبند یا توضیحی در خور دهند تارفع شبهه شود و بصیرت و نجابت رهبری مطعون و مخدوش نگردد؟

شاید طایفه‌ای گستاختر از این مداحان سیاسی نیافته‌اند که حاضرند به امر و اشاره حکومتیان و چون عَمله َسفله استبداد دینی، با روحانیان اصیل و مراجع موقّر در آویزند و بستیزند و بی‌آبرویی و ناسزاگویی کنند
بر نگارنده بدرستی معلوم نیست که اقبال رهبری به جامعه مداحان برای چیست؟ همه می‌دانند که نقش این قوم هیچگاه تغذیه عقل نبوده بل همواره تحریک عواطف بوده است. در مجالس عزا و شادی آیینی، وقتی خطیب روحانی بر منبری می‌رفت و با صدای نرم و ملایم قصه‌های معقول و منقول و یاجوج و ماجوج می‌گفت و ذهن مستمعان را بخواب می‌برد، آنگاه نوبت مداحان می‌رسید تا با صدای بلند چشم خواب آلودگان را پر آب و دامنشان را پر ثواب کنند.
حالا چه شده است که از این زیرنشینان عَلَمِ روحانیت که هنری جز آتش زدن به جگر شیعیان ندارند، خواسته‌اند تا جا را بر خواجگان خود تنگ کنند و پای تملک در نعلین سیادت آنان فرو برند؟ چرا؟
 
شاید طایفه‌ای گستاختر از این مداحان سیاسی نیافته‌اند که حاضرند به امر و اشاره حکومتیان و چون عَمله َسفله استبداد دینی، با روحانیان اصیل و مراجع موقّر در آویزند و بستیزند و بی‌آبرویی و ناسزاگویی کنند و آنان را با دشنام و دروغ و افترا از میدان بدرکنند و پاداش‌های کلان بستانند (ذاکران مخلص اهل بیت حکمی دیگر دارند)(اصل موضوع همین است و شایدی در کار نیست آقای دکتر سروش)

یکی کرده بی‌آبرویی بسی
چه غم دارد از آبروی کسی

شاید در جمهوری اسلامی، افسوسمندانه، دوران دین ورزی عارفانه وحکیمانه پاک بسر آمده و قرار است جای خود را به دین ورزی مداحانه بدهد که در آن نه از فکر نشانی هست و نه اخلاق. 
چرا باید جوانان مؤمن انگشت در چشم تعصّب کنند و تعبّد و تقلید را فروگذارند و سؤالات سخت بپرسند وحکومتیان را به کلفت افکنند؟ آیا بهتر نیست پای منبر مدّاحان حکومتی بنشینند و شعری زمزمه کنند و چنگ و ناخنی بر سروسینه زنند و اشکی بریزند و صفای دلی حاصل کنند و به امامان توسّل جویند و گناهان خود را بخشوده انگارند و دشنامی به فتنه گران دهند و وجدان مشوّش و معذّب را آرامشی بخشند و رشته ارادت و اطاعت خود به رهبری را محکمتر کنند و از تجاوز‌ها و تبعیض‌ها نپرسند و همه چیز را حمل بر صحّت کنند و ماجراهای اقتصادی، سیاسی و قضائی را کش ندهند و دماغ را چنان به تنبلی عادت دهند که سستی و سخافت سخنان امامان جمعه را در نیابند و لای هیچ کتابی جز کتب نوحه و زیارات و رساله عملیّه را باز نکنند و از جراید تنها "رسالت" و "کیهان" بخوانند تا رسالت کیهانی خود را به جای آرند؟ 

بر چنین مریدانی حکومت کردن البته بسی آسان‌تر است تا بر دلیران و نقادان و حق طلبان. چه کسی گفته است حکومت دینی­ فقهی میسر و موفق نیست؟ حکومت دینی بر جامعه‌ای بسته و برعامیان و مقلدان البته موفق است. و مداحان گولِ گول پرور، بهترین صدا و سیمای این چنین حکومت‌اند.
این شعبان‌های جعفری و مداح‌های رهبری از موفق‌ترین تولیدات جمهوری اسلامی‌اند که سالهاست به دقّت از میان جوانان گلچین می‌شوند و پس از تربیت و تمشیت به عرصه رقابت با خطیبان و عالمان گسیل می‌شوند و با مغزی تهی و دهانی پر به خدمت استبداد در می‌ایند و زیر نام شهیدان و قدیسان خرافه می‌پراکنند و یاوه می‌سرایند و مدح قدرت و بسط جهالت می‌کنند و سقف معیشت بر ستون خرافات می‌زنند و دست در دست نیروهای ولایی و خودسر، خونریزی و خانمانان سوزی می‌کنند. جنبش سبز را همینان سرخ کردند واینک هم عَلمِ «فتنه ستیزی» بر دوش دارند و ترویج خشونت و تبلیغ قساوت می‌کنند و فاسد‌ترین حاملان جهل مقدس و مرکّب‌اند.

جنبش سبز را همینان سرخ کردند واینک هم عَلمِ «فتنه ستیزی» بر دوش دارند و ترویج خشونت و تبلیغ قساوت می‌کنند و فاسد‌ترین حاملان جهل مقدس و مرکّب‌اند.
فرستادن جوانان به درِ خانه این مزّوران مزدور مدلولی جز تحقیر معرفت و تمسخر فضیلت نخواهد داشت. برای فرهنگ این کشورآینده‌ای تاریک‌تر ازین متصّور نیست که این اولاد بیداد و استبداد از اینکه هستند پروار‌تر شوند و چون ابری سیاه، آفتاب دیانت و معنویت را در خسوف برند. اگر مصلحت استبداد درتحمیل و تقویت اینان است، مصلحت علم و آزادی ومعنویت و روحانیت درکوبیدن و روبیدن آنان است. استبداد را درین خیانت فرهنگی ناکام بگذاریم و رو به عالمان راستین آریم!
اگر سیاست ما عین دیانت ما ودیانت ما عین سیاست ماست اینک این دیانت ماست تا سیاستمان چه شود و چه باشد.
***
براستی انتظار همه چیز را می‌کشیدیم جز این قهقهرای فرهنگی و قانقاریای اخلاقی را. جای آنست که خون موج زند دردل لعل… آیا باز هم می‌توان به خود دلداری داد که «رو شکر کن مبادا که از بد بتر شود»؟
عبدالکریم سروش فروردین ۱۳۹۵

نظر:
اما آمار رأی دهندگان به نامزد ریاست جمهوری شان(سعید جلیلی) که اتفاقاً مدّاحان از مهمترین مبلغان و معرکگیران او بودند آنهم همراه با تبلیغهای همه جانبه رسانه های رژیم، تنها چهار میلیون رأی بود که این شمار ناچیز حتا خانواده پاسداران و اطرافیان رهبر را هم در بر نمیگیرد؛ و این نشان از آن دارد که طرحهای رهبری همه شکست خورده، و تنها ستمگری بی حدوحصر و پرکردن زندانهاست که رژیم را تاکنون سرپا نگاه داشته است. 
متن زیر، پیوست یکی از نوشته هایم زیر عنوان مداح یا نوحه گر است:


دستکم برخی از مداحان را بهتر بشناسید:
به تازگی در یوتیوب به یک فایل صوتی با عنوان فایل صوتی که به صورت مخفی از مداحان اهل بیت ضبط شده برخوردکردم. از آن میشود فهمید که برخی مداحان مشهور تهران و نوچه ها و دوستان و دوستدارانشان دور هم جمع شده اند و یکی از آنها که واقعاً هنرمند است و سن و سالی هم از او میگذرد(چون مسائل پیش از انقلاب را به یاد دارد)جو کهایی بسیار رکیک و مستهجن و در عین حال بسیار خنده آور را که محور بیشترشان مداحان و تعزیه گردانها و منبریها و آخوندها هستند، چنان هنرمندانه تعریف میکند که هرکس گوش داده انزجار خود را از این طیف ابراز داشته است.
من از اظهار نظر درمانده ام و تنها میتوانم بگویم:  عفت کلام و پاکیزگی زبان نه تنها در هر دین و آیینی بلکه در هر مرام و مسلکی بسیار ارزشمند است و این نوع دریده گوییها که بوی ناسپاسی به خداوندی را میدهد که نعمت سخن گفتن را به آدمیان ارزانی داشته، بویژه آنگاه که در جمع عمومی و نه در یک محفل چندنفری بیان شوند، تنها و تنها از آدمهای بسیار کثیف برمیآید. و پرسش این است که چگونه این افراد بسیار کثیف میتوانند مدح آدمهای والایی همچون حسین بن علی را بر زبان جاری سازند؟ از این گذشته، آیا دستکم همان نوچه ها و اطرافیانشان گمراه یا سردرگم نمیشوند؟

نوحه گر باشد مقلد در حدیث             جز طمع نبود مراد آن خبیث
   نوحه گر گوید حدیث سوزناک           لیک کو سوز دل و دامان چاک
       از محقق تا مقلد فرقهاست              کین چو داوود و آن دیگر صداست
منبع گفتار این سوزی بود               و آن مقلد کهنه آموزی بود 
مثنوی دفتر دوم ب: 4/491

حديث نبوي در وصف نشانههاي ظهور:
اي سلمان در آن وقت حجميكنند اغنياء براي نزهت،متوسطين ايشان براي تجارت، و فقراي ايشان براي ريا و سمعه، پس در آن وقت پيداشوند قومي كه يادگيرند قرآن را براي غيرخداوند. او را براي خود خوانندگي بگيرند و پيداشوند قومي كه علم دين آموزند براي غيرخدا و بسيار شود اولاد زنا و خوانندگي كنند به قرآن و بر روي يكديگر بريزند براي دنيا.
(منتهيالآمال ص 1140  به نقل از حديثي از ابن عباس در تفسير عليبن ابراهيم قمي)

20/9/91 -    احمد شماع زاده

No comments:

Post a Comment