Saturday, June 2, 2012

حکومت اسلامی واقعی

حکومت اسلامی واقعی

نگاهی به تازه ترین اثر استاد محمدرضا حکیمی

 

جدیدترین اثر استاد علّامه محمّدرضا حکیمی، کتابی است با عنوان «حکومت اسلامی از منظر قرآن و احادیث» که به همّت بنیاد علمی ـ فرهنگیِ الحیاة منتشر شده است و در نمایشگاه بین‌المللی کتاب تهران، غرفه‌ی انتشارات «دلیل ما» عرضه می‌گردد.
این اثر گرانقدر، برگرفته از جلد نهم دایرة المعارف حدیثیِ الحیاة است که تا کنون، هشت جلد آن من
تشر شده و قرار است تعداد مجلّداتِ آن به دوازده جلد برسد.
استاد حکیمی در این کتاب، بیش از یکصد شاخصه را برای حکومت‌ اسلامی معرّفی می‌کند و این شاخصه‌ها را در ذیل صدها آیه و روایت، تبیین می‌نماید. مطالعه‌ی کتاب «حکومت اسلامی از منظر قرآن و احادیث» را به همه‌ی علاقمندان توصیه می‌کنیم و در زیر، گزیده‌هایی از توضیحات استاد را در ذیل آیات و روایات تقدیم می‌کنیم:
 •    هر حاکمیّتی، فقط در صورتی عنوان «اسلامی» بر آن صادق است و «عقلاً» و «شرعاً» این حق را دارد که خود را «اسلامی» بنامد و بخواند که حرکت کلّیِ آن ـ بویژه حرکت معیشتی ـ اقتصادی (لِیَقومَ النّاسُ بِالقِسطِ) ـ در جهت صلاح و اصلاح افراد، و صلاح و اصلاح اجتماع باشد. حاکمیّت‌ها در اشتباهند که فکر می‌کنند با بی‌خبری از انسان محروم و مشکلات فقر و کمبودداری، حاکمیّت‌هایی مطلوب هستند. اینکه در تعالیم اسلامی، بر معاشرت با محرومان و اطّلاع یافتن از حال و روز آنان تأکید شده است، بی‌حکمت نیست ... و در این باره مسئول‌تر از همه، عالمانند، و حاکمان، و توانگران ... (صص 21- 22).

•    امام علی(ع): جز با حکومت صالح، جامعه اصلاح نشود و جز با پایداری و همکاری مردم، حکومت‌ها موفّق نخواهند بود. هرگاه مردم وظایف خود را در برابر حاکمیّت، درست انجام دهند و حاکمیّت نیز به وظایف خود در برابر مردم درست عمل کند، «حق» (در همه چیز) ملاک قرار می‌گیرد ... و چون چنین شد،

-    احکام تعالی‌آفرین دین اجرا می‌گردد،
-    عدالت‌گستری فراگیر می‌شود،
-    سنّت‌های رشدآموز، هر یک در جای خود، ملاک عمل قرار می‌گیرد،
-    آنگاه زمان، زمان زندگی می‌شود،
-    و امید به بقای دولت حاکم، در دلها زنده می‌گردد،
-    و دشمنان همه (داخلی و خارجی)، از هر گونه نفوذ و اخلال‌گری ناامید می‌شوند.
امّا اگر جامعه، در برابر حاکمیّت (و برنامه‌های اصلاحیِ او) سرپیچی کند؛ یا حاکمیّت حقوق جامعه را نادیده بگیرد:
-    در میان مردم اختلاف می‌افتد،
-    بنیاد ستمگری محکم می‌شود،
-    به نام «دین» (و اجرای احکام دین، و حفظ دین)، همه گونه خلافکاری جریان می‌یابد،
-    معیارهای ارزشی فراموش می‌گردد،
-    همگان در پی هوا و هوس خویش می‌روند،
-    احکام تعالی‌بخش دین عملی نمی‌شود،
-    اعتدال روانی جامعه از بین می‌رود ...
-    دیگر برای پایمال شدن حقوق عالیة اجتماع، کسی نگران نمی‌شود،
-    و برای اقدام‌های زیانبار بزرگ، انسانی دل نمی‌سوزاند،
 در چنین جامعه‌ای، با چنین حاکمیّتی:
-    انسان‌های والا و نیک‌اندیش کنار گذاشته می‌شوند،
-    مردمان خبیث (و اشرار امّت و نفوذی‌ها)، بر سر کار می‌آیند، و «پست»های حسّاس را در دست می‌گیرند ...
 و چون چنین شد:
-    مردمان به مؤاخذه‌های سنگین خدایی (و گرانی و بی‌پناهی ...)، دچار می‌گردند ...

پس، ای مردم! خیرخواه یکدیگر باشید، و از جان و دل با هم همکاری و همیاری کنید!!


... و (بدانید) هیچ کس ـ دارای هر مقام و منزلتی باشد، و از نظر دینی، هر فضیلت و سابقه‌ای داشته باشد ـ در حدّی نیست که در اجرای حکومت الهی، از کمک فکری (مشورت و نظرخواهی) و همکاری عملی دیگران بی‌نیاز باشد؛ و هر کس ـ اگرچه از افراد پایین و فراموش‌شدة اجتماع ـ چنان نیست که نتواند در اصلاح جامعه و جریان امور کمک کند و نظر دهد.
پس در حاکمیّت‌های صالح، بنا بر نصّ سخنان علی(ع) و مؤدّای آنها، هیچ کس نباید بی‌اهمّیّت تلقّی گردد، و کنار گذاشته شود!!! (صص 30 – 27).
 •    استاد پس از نقل حدیثی از رسول گرامی اسلام(ص) خطاب به معاذ بن جبل، می‌نویسد:
    مُعاذ بن جبل، از اصحاب ممتاز پیامبر اکرم(ص) بود، و از شش نفری بود که قرآن کریم را (در زمان حیات پیامبر(ص)) جمع‌آوری کردند ... پیامبر اکرم(ص)، او را به عنوان «قاضی» و فرماندار به یمن فرستاد، و به او سفارش‌هایی مهم کرد، که هر کدام ـ به گونه‌ای ـ در جهت رشد انسان، و رعایت حرمت انسان، و حفظ آزادی و کرامت انسان‌ها، و وظایف هر حاکمیّت در این باره جای دارد؛ از جمله اینکه مُعاذ باید منزلت همة انسان‌ها را رعایت کند و پاس دارد، چه انسان‌های خوب و چه دیگران ... و به همه سلام کند، و در برابر مردم و جامعه، متواضع و مؤدّب باشد، و مردم را ـ اگر مخالفتی کردند، یا نظری داشتند ـ بی خود متّهم نکند، و به اینجا و آنجا منسوب ندارد، و به افکار و آرا احترام بگذارد! (ص 39).
 •    در «انقلاب»ها نیز ... با فداکاری‌های بی‌دریغ و گوناگون توده‌های ضعیف و پابرهنه، انقلاب به پیروزی می‌رسد، سپس کار به دست اغنیا و توانگران و فرصت‌طلبان و «مرفّهان بی‌درد» می‌افتد! «فرعون» (طاغوت سیاسی) به دست محرومان ساقط می‌شود، امّا «قارون» (طاغوت اقتصادی) (با نزدیک شدن به قدرتمندان) به قدرت می‌رسد، بلکه خود به گونه‌ای، به صورت قدرت حاکم و تصمیم‌گیرنده در می‌آید ... اینگونه انقلاب‌ها ـ در واقع ـ انقلاب نیست، رفتن اشخاصی است و آمدن اشخاصی دیگر ... زیرا انقلاب آن نیست که «اشخاص دولت» عوض شوند، بلکه انقلاب آن است که «احوال ملّت» عوض شود! ... و فقر و تبعیض و اختناق از میان برود (ص 56).

•    بدگویی و تعبیرهای زشت دربارة دولت‌ها و سرانِ آنها، و ملّت‌های مخالف، به هیچ وجه جایز نیست، و بر خلاف شئون انسانی و اخلاق اسلامی است. باید همواره به این موضوع مهم توجّه بشود. تعلیمی که در آیة کریمه آمده است (فَیَسُبّوا الله...)، دلیل بر آن است که این حکم، احکامی است نه اخلاقی، و رعایت آن واجب است، و ترک آن مُسقط عدالت. در عرف سیاست جهانی و ارتباطات بین المللی (بویژه در میان رجال سیاست) نیز رعایت هر گونه ادبی در گفتارها و برخوردها مفید است، و عکس آن مضرّ، پ
س باید رجال سیاسی بر اعصاب خود مسلّط باشند، و حتّی با مخالفان و دشمنان، از حدّ ادب و احترام نگذرند. و این موضوع، تأکید بیشتری پیدا می‌کند، اگر رجال سیاسی، جنبة دینی و معنوی و روحانی هم داشته باشند! (صص 70 – 69).

•    مدارس و دبیرستان‌های متفاوت، در مورد تیزهوشان و نخبگان اشکالی ندارد، بلکه لازم است، تا استعدادهای آنان هرچه بهتر پرورش یابد و در میان آنان، نوابغ و مخترعان بهم رسند، امّا
تأسیس مدارس متفاوت ـ به اعتبار ثروتمندی و اشرافیّت ـ برای فرزندان توانگران، از نظر تعالیم اسلامی ممنوع است، و حاکمیّت‌های اسلامی باید اینگونه مدارس را جمع کنند. اینگونه مدارس بجز اینکه ـ اغلب ـ مراکز چپاول اموال است، روحیة فرعونیّت و تفاوت را، از آغاز، در نوجوان و جوان پرورش می‌دهد، و ضدّ ارزش‌های الهی و اسلامی است (ص 84).
•    استاد پس از نقل روایتی از امیر مؤمنان علی(ع) می‌نویسد: حضرت علی(ع) در این سخن یادآور می‌شود که باید حاکم صالح و اسلامی، حق‌پذیر باشد نه مستبد و خودرأی... و باید کسانی را دور خود جمع نکند که کارهای نادرست او را تأیید کنند، و برای سوء استفاده به او نزدیک شوند... و همواره برای او............ اصولاً در اسلام، «سلطنت» و «سلطه بر مردم» وجود ندارد، چه سلطنت سیاسی، چه سلطنت اقتصادی، و چه سلطنت و سلطه‌های دیگر؛ (ص 161).
•    علّامه حکیمی همچنین در شرح روایتی از امام علی(ع)، کشتن مخالفان غیر مسلّح و اپوزیسیون را در غیر زمان معصوم، رد می‌کند و می‌نویسد: «در غیر زمان معصوم(ع) و با غیر معصوم، نمی‌توان چیزی را مطلق کرد، و دم از عملی شدنِ مطلق اسلام زد، و مدّعی عمل درست به همة اسلام شد!!» (ص 231).


•    اگر کسانی تصوّر کنند، که با اِعمال زور و سرکوبگری می‌شود حکومتی صالح داشت، و نظام‌سازی اسلامی کرد، سخت در اشتباهند. اینگونه برخوردها اسلامی نیست. و اسم اسلام، و ادّعای مسلمانی، برای اسلامی شدن، و مسلمان بودن کفایت نمی‌کند. نگرانی بزرگانی از عالمان بسیار برجسته و بزرگ شیعه، مانند آیت‌ الله آخوند ملّا محمّدکاظم خراسانی (م: 1329 ق)، و آیت الله العظمی، حاج آقا حسین طباطبایی بروجردی (م: 1340 ش)، در مورد اقدام برای تشکیل حکومت دینی و نظام اسلامی، برای همین منظور بوده است، تا مبادا عملکردهایی و برخوردهایی ـ در مقام حاکمیّت ـ با مردم بشود، که موجب سرخوردگی از دین گردد، و زبان دشمنان را باز کند (ص 253).
    استاد در ذیل روایتی از امام حسین(ع) می‌نویسد: این روایت‌ها به ما نشان می‌دهد که حکومت‌های صالح چگونه باید عمل کنند، و چگونه عمل نکنند: سوء ظن را (در مورد مخالفان) ملاک ندانند، و صرف اتّهام را، سبب گرفتار کردن مردم و اتلاف عمر افراد ـ در زندان و غیر زندان ـ قرار ندهند (ص 257).

No comments:

Post a Comment