Tuesday, June 26, 2012

دروغ مصلحتی

دروغ مصلحتی  
هیزم شکنی مشغول قطع کردن یه شاخه درخت بالای رودخونه بود، تبرش افتاد تو رودخونه. وقتی در حال گریه کردن بود، یه فرشته اومد و ازش پرسید: چرا گریه می کنی؟
هیزم شکن گفت: تبرم توی رودخونه افتاده.
فرشته رفت و با یه تبر طلایی برگشت و از هیزم شکن پرسید:"آیا این تبر توست؟ "
هیزم شکن جواب داد: "نه"
فرشته دوباره به زیر آب رفت و این بار با یه تبر نقره ای برگشت و پرسید: آیا این تبر توست؟
دوباره، هیزم شکن جواب داد: "نه".
فرشته باز هم به زیر آب رفت و این بار با یه تبر آهنی برگشت و پرسید: آیا این تبر توست؟
جواب داد: آره.
 

فرشته از صداقت مرد خوشحال شد و هر سه تبر را به اوداد و هیزم شکن خوشحال روانه خونه شد.
 

روزی دیگر هیزم شکن وقتی داشت با زنش کنار رودخونه راه میرفت زنش افتاد توی همان رودخانه. هیزم شکن داشت گریه می کرد که فرشته بازهم اومد و پرسید چرا گریه می کنی؟ اوه فرشته، زنم افتاده توی آب.
فرشته رفت زیر آب و با جنیفر لوپز برگشت و پرسید: زنت اینه؟ هیزم شکن فریاد زد: آره!
فرشته عصبانی شد. "تو تقلب کردی، این نامردیه"
هیزم شکن جواب داد: اوه، فرشته من منو ببخش. سوء تفاهم شده. میدونی، اگه به جنیفر لوپز "نه" می گفتم تو میرفتی و با کاترین زتاجونز میامدی و باز هم اگه به کاترین زتاجونز "نه" میگفتم، تو میرفتی و با زن خودم می اومدی و من هم می گفتم آره. اونوقت تو هر سه تا رو به من میدادی. اما فرشته، من یه آدم فقیرم و توانایی نگهداری سه تا زن رو ندارم، و به همین دلیل بود که این بار گفتم آره.


 لا یکلف الله نفسا الا وسعها
خداوند بار گرانی بر دوش کسی نمیگذارد مگر توان آن را داشته باشد 

نکته اخلاقی: برخی وقتها مردی که دروغ میگه به خاطر یک دلیل شرافتمندانه است.
 

No comments:

Post a Comment