Tuesday, September 16, 2014

ارزیابی عملکرد احمدی‌نژاد و...

ارزیابی عملکرد احمدی‌نژاد 
در مصاحبه با آقای اکرمی وزیر آموزش و پرورش اسبق 
 
در مورد عملکرد آقای دکتر احمدی‌نژاد. در مدت یک سال گذشته وزرای محترم دولت دکتر روحانی و عده‌ای از کارشناسان مسائل اقتصادی و اجتماعی و سیاسی مطالب زیادی گفته‌اند اما بنده در یک کلمه که آن را توضیح خواهم داد می‌گویم قبای ریاست جمهوری به تن ایشان بسیار گشاد بود.
توضیح اینکه نیمی از آرای دوره اول ایشان متاسفانه به علت تفرقه اصلاح‌طلبان و حضور چهار نامزد ریاست جمهوری بود و نیمی هم (تقریبا رای آوردن وی را به دو نیمه تقسیم کرده‌ام) حاصل شعارهای عوام‌پسند ایشان. بنده در دوره اول ایشان مدتی عضو هیئت علمی دانشگاه تربیت معلم بودم و هنوز بازنشسته نشده بودم. اغلب ظهرها استادان را که ملاقات می‌کردم از سیاست‌های حساب نشده وی و فرهنگ و سخنان او اظهار تعجب می‌کردند که چگونه وی به این مقام و مسئولیت دست یافته است. دانشجویان دوره دکتری اردبیلی بنده هم می‌گفتند ایشان در استانداری اردبیل موفقیت قابل قبولی نداشت، چطور صلاحیت ایشان را برای ریاست جمهوری تائید کردند؟ استاندار فعلی استان البرز هم که بعد از وی به مسئولیت استانداری اردبیل رفته بود، فردی است که ۳۰ سال است با دیانت و درستی و تجربه خوب چندین استان‌ را اداره کرده است، تاسف خورده و می‌خورد که چرا اعضای محترم شورای نگهبان که او را می‌شناختند سوالی از او در مورد وضعیت آقای احمدی‌نژاد نکردند!
اول تیشه‌ای که ایشان بر نظام اداری مملکت زد انحلال سازمان برنامه بود. دومین کار وی بی‌اعتنایی به استادان اقتصاد کشور بود که هر چه تذکر دادند، راه و روش شما بیماری هلندی را وارد سیستم اقتصادی کشور می‌کند توجهی ننمود. سومین تصمیم اشتباه بارز وی راه‌اندازی مطالعه نشده مسکن مهر بود که اکنون مشکلات آن گریبانگیر دولت فعلی است. چهارمین مورد سیاست‌های تند و بی‌منطق وی در مورد آمریکا، اروپا و اسرائیل بود (که آنقدر به نفع اسرائیل تمام شد که از وی تقدیر کردند). پنجمین مورد را می توان بکارگیری عده زیادی از افراد کم تجربه و بعضا کم دانش دانست که توانایی اداره وزارتخانه‌ها را نداشتند. نکته ناخوشاید دیگر برخورد قاطعانه یا بهتر بگویم قاتلانه با همکارانش بود(مانند برخورد با آقای دانش جعفری، خانم دکتر دستجردی و…). هفتمین مورد دخالت بی‌حساب در کار بانک‌ها و زمینه‌سازی نادانسته برای حیف و میل اموال مردم بوسیله افرادی بی‌تعهد که سر از میلیاردها دلار درمی‌آورد. اشتباه دیگر بی‌اعتنایی به مجلس و رعایت نکردن قوانین مصوب و پاسخهای نامناسب به نمایندگان محترم مردم بود که گاهی به سر حد اهانت می‌رسید.
بی‌توجهی به سند چشم‌انداز که حاصل کار ده‌ها استاد دلسوز و دیندار و علاقمند به پیشرفت کشور بود، وارد کردن عده‌ای ناشایسته برای تحصیل در دوره دکتری در دانشگاه‌ها و اخراج و بازنشسته‌کردن هزاران معلم و استاد و دانشجو، پول پاشی بی‌حساب از ۵۰ سکه گرفته تا ۱۵۰ سکه (به نقل از روزنامه‌ها) به وزرای دولتش در ماه‌های آخر کار که معلوم نیست شرعا وی چنین اختیاری داشته است (البته آقای هاشمی ثمره و دو نفر از وزرای محترم آن دولت که نامشان را حفظ نیستم این پول را نگرفته‌اند) و بالاخره بردن بیش از صد نفر دوست و آشنا و فامیل به نیویورک که مردم هرگز به این اعمال راضی نبوده و خدا می‌‌داند آقای احمدی‌نژاد چه پاسخی نزد خدای تبارک و تعالی برای این هزینه‌ها دارد از موارد دیگر قابل ذکری است که می توان به آن اشاره کرد.آنچه که گفتم اندکی از بسیار بود. البته آقای احمدی‌نژاد خدماتی هم داشته است که متاسفانه در برابر آنچه که گفتم ارزش بالایی ندارد. در مسئله هسته‌ای ایستادگی کرد که البته نتیجه آن در تحریم‌ها بی‌اثر نبود. در مسافرت به شهرها گاهی به روستاها می‌رفت، در زمان وی بزرگراه‌هایی که از قبل در دوران آقای خاتمی شروع شده بود به اتمام رسید (مانند بزرگراه ساوه به همدان) و کار بزرگراه‌هایی آغاز شد، سدها و کارخانه‌های نیمه کار کامل شدند. ای کاش ایشان مبلغ نفتی را که در هشت سال ریاست جمهوریش فروخته شد و گفته می‌شود تمام پولی که از بابت فروش نفت از آغاز استخراج آن گرفته بودند یک طرف و پول بادآورده دولت وی در طرف دیگر، برای مردم به شفافیت و روشنی توضیج می‌داد، چقدر بوده و هزینه‌ها و مصارف آن را هم روشن می‌کرد. ای کاش صنعت کشور را در برابر واردات سرسام‌آور به ورشکستگی نمی‌کشاند.
با این همه چطور بعضی از اصولگرایان همواره ایشان را حمایت کردند، نکته تعجب‌آور و سری است که هنوز بر بنده روشن نیست.
احمدی نژاد آمد گفت: سلام، من شهردار تهران هستم
آقای اکرمی، شما از سابقون انقلاب هستید آیا آقای احمدی‌نژاد را قبل از اینکه رئیس‌جمهور شوند، می‌شناختید؟
آقای احمدی‌نژاد در دورانی که شهردار تهران بودند در یک مهمانی افطار مقام معظم رهبری نزد من آمدند و به من سلام کردند و گفتند که من شهردار تهران هستم. بعد از ایشان آقای الهام آمدند و سلام و علیک کردند؛ البته من دکتر الهام را در سفری به کربلا در دوران مسئولیتم در دانشگاه تربیت معلم می‌شناختم. بنده تا هنگامی که آقای احمدی نژاد شهردار شد هرگز از ایشان به عنوان فردی انقلابی، آگاه به فرهنگ اسلامی و توانمند در کار اداری چیزی نشنیده بودم.
بعد از آن با آقای احمدی‌نژاد برخوردی نداشتید؟
یک بار به همراه اعضای همایش «سیره نبی اکرم و برنامه درسی» که در دوره اول ریاست‌جمهوری ایشان برگزار شد به دیدار ایشان رفتم و تقاضایی از ایشان برای موسسه‌ای که مسئولیت آن را به عهده دارم کردم که ایشان نیز به وزیر وقت علوم، آقای زاهدی دستور دادند. آقای زاهدی برای بار اول به دستور ایشان عمل نکردند؛ ولی دومین بار عمل کردند و این کار خوب ایشان را همیشه به یاد دارم.
یکی از انتقادات وزرای آقای احمدی‌نژاد به ایشان این بود که هیچ‌گاه از وزرای خود نمی‌پرسیدند که امکان دارد چنین کاری انجام شود؟ همیشه می‌گفتند که باید این کار صورت گیرد. این رفتار را در دولت مقام معظم رهبری و آقای میرحسین موسوی می‌دیدید؟
در ایامی که مسئول وزارت آموزش و پرورش بودم هیچ کدام از آقایان رئیس‌جمهور و نخست وزیر از من خواسته غیرقانونی نداشتند. من به همراه معاونانم با آزادی کامل فعالیت می‌کردم.
بسیاری از نمایندگان مجلس اول یک ریال هم برای ورود به مجلس هزینه نکرده بودند
شما در دوره خاصی فعالیت می‌کردید.
من با کسانی فعالیت کردم که همه قبل از انقلاب در کوران جریان انقلاب، پخته شده بودند. مجلس اول را عده زیادی از رجال که سال‌های بسیاری در زندان بودند، تشکیل می‌دادند. بسیاری از نمایندگان آن مجلس یک ریال برای ورود به مجلس هزینه نکرده بودند و فقط برای حل مشکلات مردم به مجلس راه یافتند و کمتر کسی بود که به فکر آینده خود باشد. البته عرض کردم بسیاری را که می‌شناختم و نمی‌توانم بگویم صددرصد.
بعد از انقلاب شما به عنوان نماینده همدان، عضو خبرگان قانون اساسی شدید و گفتید که اگر آقای طالقانی از دنیا نمی‌رفتند، فضا بسیار تندتر می‌شد.
من بارها گفتم که اگر مرحوم طالقانی تا پایان مجلس خبرگان باقی می‌ماند، شاید مواد قانونی دیگری، به قانون اساسی اضافه می‌کرد تا مشکلات امروز وجود نداشته یا کمتر باشند؛ مثلاً ممکن بود در مورد آزادی مردم یا برخورد با منتقدین موادی را اضافه می‌نمود تا مشکلاتی که در چند سال اخیر وجود داشت، دیگر نباشد؛ همان‌طور که آقای روحانی نیز به نقد و انتقاد اعتقاد دارند.
بسیاری از زندانیان سیاسی دوستدار انقلاب هستند و مردم خردمند و آگاه این موضوع را می‌دانند. اصولاً هر منتقدی دوستدار رفع آن چیزی است که از آن انتقاد می‌کند. منتقد، مخالف نیست؛ بلکه معتقد است که راهی که برای رسیدن به مطلوب انتخاب شده است، اشکال دارد. اینها باید در انتقادات خود آزاد باشند.
در دوره‌ای که رئیس کانون زندانیان سیاسی قبل از انقلاب بودم روزی به اتفاق جمعی از زندانیان، خدمت آیت‌الله هاشمی رفسنجانی رسیدم. در کنار ایشان دکتر میلانی که سال‌ها با ایشان هم‌بند بودم حضور داشت. به آقای هاشمی رفسنجانی عرض کردم که آقای دکتر میلانی در زندان عادل‌آباد شیراز با مهندس سحابی از نزدیک معاشر بودند و معتقدند که ایشان تنها مدافع قرآن و اسلام در آن زندان بودند.
مهندس سحابی شخصیت دلسوز این مملکت بود
مهندس سحابی در مجله «ایران فردا» انتقاداتی از دولت منتشر می‌کرد؛ برخی از این انتقادات درست و برخی غلط بود. چه خوب بود که به انتقادات درست عمل و برای انتقادات غلط، دلایل آورده می‌شد. این موضوع باعث می‌شد تا مهندس سحابی بعد از انقلاب گرفتار نشود؛ ایشان شخصیت بزرگ و دلسوز این مملکت بود. آن مرحوم زمانی در مجله «چشم‌انداز» نوشت که تمام مواضعی را که در کشورهای غربی وجود دارد و خردمندانه است، می‌توانیم از فرهنگ اسلامی بیرون بکشیم.
نمی‌توان گفت آیت الله طالقانی رهبر معنوی در مجلس خبرگان قانون اساسی بودند
در آن مجلس، رئیس آیت‌الله منتظری بودند و نایب رئیس آقای بهشتی. نقش آیت‌الله طالقانی چه بود؟ رهبر معنوی بودند؟
آیت‌الله طالقانی پس از گذشت ۱۹ روز از عمر مجلس، از دنیا رفت. نمی‌توان به ایشان رهبر معنوی گفت. چون فرصتی برای این رهبری برای آن بزرگوار نماند.
چه اتفاقی افتاد که آیت‌الله منتظری ریاست مجلس را برعهده گرفتند؟
به دلیل سوابق مبارزاتی و شکنجه‌های فراوانی که تحمل کرده بودند؛ همچنین علم و دانش و فقاهت، اجتهاد و علاقه بسیار به حضرت امام (ره). این موارد باعث ایشان برای ریاست مجلس انتخاب شوند.
آیت‌الله مصباح معتقد است مردم در حکومت اسلامی جایی ندارند، این دیدگاه مخالف جمهوریت نظام است
چه کسانی در مجلس خبرگان نظرات رادیکال داشتند؟ به نظر شما اگر آقای طالقانی حضور داشتند در مقابل این عده ایستادگی می‌کردند؟
افراد خاصی به نظرم نمی‌آیند. دیدگاه عده‌ای این بود و هست که مردم چیزی نیستند و کسی نیستند. آقای مصباح معتقد است جمهوریت و رای مردم را امام برای هماهنگی با سیاست روز دنیا مطرح کرد. والا مردم در جمهوری یا بهتر است از زبان ایشان بگویم در حکومت اسلامی جایی ندارند. البته در سخنرانی چهاردهم خرداد امسال مقام معظم رهبری به این مطلب پاسخ دادند. دیدگاه آیت‌الله مصباح یزدی با جمهوری تطبیق نمی‌کند. جمهوری یعنی هر چه مردم خواستند، تأیید شود؛ البته در جمهوری اسلامی مردم نمی‌توانند طرفدار قوانین ضد اسلامی شوند.
اما مردم چه موقعی چیزی را نمی‌خواهند؛ وقتی که با عدالت خواهی با آنها برخورد نشود؛ اگر به فطرت قائل هستیم که هستیم، فطرت انسان‌ها بر عدل و حق سرشته شده است؛ اگر مردم عدالت و بی‌تبعیضی را حس کنند به این حکومت و نظام عشق می‌ورزند و جمهوری واقعی یعنی این. به نظرم اگر مرحوم طالقانی تا آخر مجلس خبرگان حضور می‌داشتند، نکاتی بر قانون اساسی اضافه می‌کردند که به این مطالب بیشتر توجه شود.
آیت الله مصباح را فردی انقلابی نمی‌دانستیم
او خودش را درگیر مبارزات انقلابی نمی‌کرد
آقای سیدمهدی طباطبایی در جایی گفتند که آقای مصباح در اوایل انقلاب حضور نداشتند و جزو انقلابیون محسوب نمی‌شدند. نظر شما چیست؟
اسم آقای مصباح را قبل از انقلاب به عنوان کسی که نوشته‌هایی به نام "راه حق” را در قم منتشر می‌‌کرد، شنیده بودیم؛ ولی ایشان را فرد انقلابی نمی‌دانستیم. انقلابیون اصلی و برجسته در قم سه نفر بودند؛ آیت‌الله منتظری، آیت‌الله مشکینی و آیت‌الله ربانی شیرازی. آقای مصباح خود را درگیر مبارزات انقلابی نمی‌کرد.
شنیده شده است که ایشان با روش امام خمینی (ره) مخالف بودند.
بله. بر اساس گفته بعضی روحانیون در یکی دو مورد می‌توانم بگویم. مثلاً امام (ره) جشن ۱۵ شعبانِ سال ۱۳۵۷ را به دلیل خونریزی‌های صورت گرفته، ممنوع کرد؛ ولی در نوشته‌ها وجود دارد که ایشان در آن سال برخلاف نظر امام (ره) جشن گرفت.
نظر دوستان شما و زندانیان سیاسی قبل از انقلاب در مورد آقای مصباح چه بود؟
ایشان فردی هستند که آثاری دینی و فلسفی ارزشمندی دارد ولی در انقلاب نقشی نداشتند.
یکی از مسائل دیگری که در مورد آن سال‌ها مطرح می شود، بحث ولایت فقیه است. این مبحث برای اولین بار از سوی چه کسانی مطرح شد؟
اولین کسی که رسماً درباره ولایت فقیه صحبت کرد، جناب آقای کیاوش بود. ولی اینکه چگونه وارد قانون اساسی شد، دقیقاً به یاد ندارم. مرحوم مهندس سحابی معتقد بود که شهید آیت این مطلب را به ذهن افراد وارد کرد؛ ولی آیت‌الله هاشمی رفسنجانی می‌گویند که آیت‌الله منتظری طرفدار این موضوع بود و شهید بهشتی نیز حمایت کرد. در مقابل مقدم‌مراغه‌ای مخالف بود، ایشان می‌گفت که من با رهبری حضرت امام (ره) مشکلی ندارم؛ ولی باید ماده‌ای برای رهبری مادام العمر امام را در قانون بگنجانیم. من نمی‌دانم بعدا چه می‌شود. آقای حجتی کرمانی نیز اخیرا در جلسه‌ای گفتند که من در اجرا مشکل داشتم؛ برای همین در امضای قانون اساسی تردید داشتم؛ ولی وقتی امام درباره متمم قانون اساسی صحبت کردند، گفتم با متمم مشکلات برطرف می‌شود. آقای بنی صدر هم مخالفت‌های داشتند که جزئیات گفته‌های او را به یاد ندارم.
آقای اکرمی! شما پس از عضویت در مجلس خبرگان قانون اساسی، وزیر آقای میرحسین موسوی شدید؛ اولین دیدار شما چه زمانی بود؟
مهندس موسوی در بهار سال ۱۳۵۸ به همدان آمد و در دبیرستان ابن‌سینا سخنرانی کرد در آنجا اولین بار با ایشان سلام و علیک کردم؛ البته ورود من به وزارت آموزش و پرورش به پیشنهاد حضرت آیت‌الله خامنه‌ای و آقای هاشمی رفسنجانی بود. آقای هاشمی رفسنجانی قبل از انقلاب در جشن‌های ۲۵۰۰ ساله برای سخنرانی به همدان آمدند. این سخنرانی در نزدیکی منزل ما اتفاق افتاد؛ بنابراین ایشان در منزل‌ ما مهمان شدند. صبح بعد از صبحانه خوردن، چند غریبه در زدند و آیت‌الله هاشمی رفسنجانی را با خود بردند و بنا به گفته علی آقا محمدی پس از آزار و اذیت او را سوار اتوبوس کردند و به تهران بازگرداند و نگذاشتند شب دوم سخنرانی کند. قبل از آن نیز من چندین بار به منزل آقای هاشمی رفسنجانی رفته بودم و در جلسه‌ای با حضور دکتر شریعتی و دکتر مفتح برگزار کرده و آیت‌الله هاشمی حضور داشتند شرکت کردم.
آیت‌الله هاشمی رفسنجانی شما را به واسطه مبارزات سیاسی‌تان به مهندس موسوی معرفی کردند؟
بعد از پایان مجلس اول، به حکم مرحوم آقای پرورش به همدان رفتم و مسئول اداره کل همدان شدم. روزی در شهرستان ملایر همدان مشغول بازرسی مدارس بودم که از دفتر آقای رئیس جمهور تماس گرفته و خواستند به ملاقات ایشان بروم. من گفتم فردا صبح به تهران می‌آیم.فردای آن روز به تهران رفتم و خدمت آیت‌الله خامنه‌ای رسیدم. البته با ایشان از قبل آشنایی داشتم. آیت‌الله خامنه‌ای فرمودند که آقای مهندس موسوی قصد دارند شما را به عنوان وزیر آموزش و پرورش معرفی کنند، نظرتان چیست؟، گفتم بنده هر چه تشخیص بدهم عمل می‌کنم. ایشان شوخی ای کردند که موضوع آن را فراموش کرده‌ام.
بعد از آن نزد آقای مهندس موسوی رفتم و ایشان گفتند که برنامه‌ای بنویسید و بیاورید. من برنامه‌ای نوشتم و یکی از دوستان ایشان به من گفت که اگر می‌خواهید رأی بیاورید از آقای کروبی و بیات بخواهید به نفع شما صحبت کنند. البته من این کار را نکردم. روزی که به مجلس رفتم متوجه شدم که آقای فاضل هرندی و هادی غفاری مدافع من هستند. با آنها رفاقتی گرم هم نداشتم؛ ولی آنها از بنده دفاع کردند؛ البته رأی بالایی نیاوردم؛ ولی مخالفت‌ها به این دلیل بود که من اهل حزبی نبودم. آن روز هم حزب جمهوری اسلامی تقریبا همه کارهای آموزش و پرورش را در دست داشت


No comments:

Post a Comment