بحران ساختگی: داستان ناگفته خطر اتمی ایران
علی فراستی
iran-emrooz.net | Wed, 25.06.2014, 21:58
(علی فراستی، عضو هیات علمی دانشگاه ایالتی کالیفرنیا است)
afarassati@yahoo.com
در دو دهه گذشته موضوع تلاش مخفیانه ایران برای دستیابی به سلاح اتمی
بعنوان یکی از داغترین بحرانهای بینالمللی مطرح بوده تا جائی که اکثر
صاحبنظران و حتی مردم عادی در جهان به این باور رسیدهاند که ایران قصد
ساختن بمب اتمی دارد و لذا تلاشهای بینالمللی برای متوقف کردن؛ آن حتی با
توسل به تحریمهای کمرشکن اقتصادی قابل توجیه شده است. این تصور عمومی در
اردیبهشت ۱۳۹۳ با انتشار کتاب جنجالی آقای گرت پورتر تحت عنوان «بحران
ساختگی: داستان ناگفته خطر اتمی ایران» ترک برداشت و هم اکنون سوالات
بسیاری در مورد واقعی بودن این بحران مطرح شده است.
نویسنده این کتاب با بررسی هزاران سند و اطلاعات محرمانه نتیجه گرفته است که بحران اتمی ایران توسط آمریکا و به کمک اسرائیل ساخته و هدایت
شده است و هدف آن محروم کردن ایران از حق به رسمیت شناخته شده برای دستیابی
به چرخه تولید سوخت هستهای برای مصارف صلح آمیز و نهایتا فراهم کردن زمینه
«تغییر رژیم» از طریق فشار اقتصادی و در صورت نیاز از طریق تقابل نظامی
بوده است. همانند این سناریو منجر به تراژدی اسفناک عراق شد. خطر حمله
نظامی آمریکا به ایران در زمان بوش بسیار قوت گرفت و نئوکانها
(محافظهکاران نو) که در راس هرم قدرت در آمریکا قرار گرفته بودند؛ به شدت
پیگیر این قضیه بودند.
آشنائی با نویسنده کتاب
گرت
پورتر روزنامهنگار تحقیقی، تاریخدان، نویسنده و تحلیلگر سیاستهای خارجی و
نظامی آمریکاست. او در دوره جنگ ویتنام، علیه جنگ فعالیت میکرد و پس از
آن نیز در یک موسسه تحقیقاتی ضد جنگ در واشنگتن به فعالیتهایش ادامه داد.
پورتر در رشته سیاست بینالملل، از دانشگاه شیکاگو مدرک کارشناسی ارشد
گرفته و همچنین دوره دکترای خود در رشته مطالعات جنوب شرقی آسیا را در
دانشگاه کورنل گذرانده است. او همچنین در سیتی کالج نیویورک و آمریکن
یونیورسیتی درس مطالعات بینالملل را تدریس کرده است. وی نخستین کسی بود که
مدیریت رشته دانشگاهی «صلح و رفع بحران» را در آمریکن یونیورسیتی برعهده
گرفت.
موسسه فرانت لاین (Frontline Club) در لندن در سال ۲۰۱۲ پورتر را به پاس
فعالیتهای روزنامه نگاری وی (به ویژه به دلیل انتشار مقالاتی در مورد
سیاستهای امریکا در افغانستان و پاکستان)، برنده جایزه معتبر مارتا گلهورن
(Martha Gellhorn) معرفی نمود.
پورتر تاکنون چهار کتاب منتشر کرده است. او همچنین چندین مقاله در سایت
الجزیره، مجله نیشن، اینترپرس سرویس وهافینگتونپست منتشر کرده است و در
مجامع گوناگون سخنرانی نموده است. وی از سال ۲۰۰۶ مشغول تحقیق در مورد
گزارشهای آمریکا و اسرائیل در مورد برنامه هستهای ایران بوده است.
انگیزه نویسنده کتاب
گرت
پورتر در مورد انگیزه خود برای تحقیق در مورد پرونده هستهای ایران چنین
توضیح میدهد: «هدف من درک این مسئله بود که چرا روایتها و اظهارات جاری
در مورد برنامه هستهای ایران با هیچ پرسشی و چالشی مواجه نمیشود؛ و این
داستان تا این حد اعتبار کسب کرده است. طی این سالها من با برخی “مسائل
خلاف قاعده” مواجه شدهام، واقعیاتی مهم که نمیشد آنها را با روایت مرسوم
تطبیق داد. همچنین بدین امر پی بردم که من تنها روزنامهنگاری هستم که
مدارک حول این مسأله را از نزدیک تعقیب میکنم. و در نهایت ــ و شاید مهمتر
از همه ــ بدین امر پی بردم که نمیتوان واقعیت را در یک مقاله یا مجموعه
مقالات ارائه کرد و باید درباره آن کتابی بنویسم.»
پورتر مدت شش سال وقت صرف جمع آوری تمامی مدارک و اطلاعات محرمانه و غیر
محرمانه در ممالک مختلف جهان و از میان رسانهها در مورد برنامه هستهای
ایران کرد. او همچنین تمامی گزارشات آژانس بین المللی انرژی اتمی؛ مدارک
موجود در سازمان ملل که منجر به صدور قطعنامههای شورای امنیت شدند؛
اظهارات مقامات عالیرتبه نظامی و اطلاعاتی آمریکا در مقابل کمیسیونهای
گوناگون در کنگره آمریکا؛ مدارک موجود در سازمان سیا و پنتاگون را بدست
آورده و با نویسندگان و تنظیم کنندگان آن گزارشات مصاحبههای جداگانه انجام
داده تا از صحت و سقم ادعاهای مطرح شده اطمینان حاصل کند.
پورتر همچنین با مقامات سابق و کنونی هیات مذاکره کننده ایرانی تماس
گرفته و اطلاعات و ادعاهای ایران را نیز جمع آوری نموده و مورد ارزیابی
قرار داده است. او به این حد از اطلاعات اکتفا نکرده و با برخی دست
اندرکاران سرویسهای اطلاعاتی ممالک اروپائی نیز تماس حاصل نموده و تلاش
کرده زوایای تاریک و اطلاعات پشت پرده گزارشات سرویسهای اطلاعاتی را که
بعنوان منبع رسانههای خبری مورد استفاده قرار گرفتهاند را نیز روشن کند.
پژوهشی بیطرفانه و همه جانبه
تلاش
شش ساله گرت پورتر بعنوان یک روزنامه نگار کنجکاو و حقیقت جو به تنظیم و
نگارش کتابی ۳۱۲ صفحهای منجر شد که هم اکنون در برخی محافل سیاسی و تصمیم
گیری آمریکا تنش ایجاد کرده و خاطرات تلخ ارائه اطلاعات غلط که منجر به
فاجعه حمله آمریکا و متحدانش به عراق شد را به یاد آورد. به نوشته پورتر؛
تولید کنندگان اسناد جعلی در مورد برنامه هستهای تسلیحاتی ایران بخوبی از
تجربیات تولید اسناد مشابه در مورد عراق بهره گرفته و تلاش فراوان کردند که
حفرههای موجود در آن اسناد را پر کرده و آنرا عوام پسند کنند.
گراهام فولر، معاون سابق رئیس شورای اطلاعات ملی در سازمان سیا و
نویسنده کتابهای «جهانی بدون اسلام» و «سه واقعیت و یک دروغ» در مورد این
کتاب چنین نظر میدهد: «در شرایطی که بسیاری از خبرنگاران غربی احساس
مسئولیتی در قبال اخبار مربوط به «ایران هستهای» ندارند و از رویارویی
شدید و احتمال جنگ حرف میزنند، کتاب پورتر دیدگاهی همراه با جزییاتی
فراوان در مورد وارونه جلوه دادن «شواهد» برای تأمین و پشتیبانی از اهداف
سیاسی مشکوک آمریکا و اسراییل ارایه میدهد. گرت پورتر که یک خبرنگار
تحقیقی و تاریخدان برجسته است، اطلاعاتی پایهای که او در مورد روند بحران
ساختگی علیه ایران در دهههای گذشته ارائه میدهد؛ نشان دهنده بحرانی که از
نظر ژئوپلیتیک مخرب بوده است.»
پورتر در مقدمه کتابش توضیح میدهد که این کتاب بهخلاف جریان معمول
حرکت میکند و او تنها محققی است که با نگاهی بی طرفانه و خالی از تعصب
تمام گزارشهای آژانس بینالمللی انرژی هستهای را در یک دهه اخیر مطالعه
کرده است.
پایان شبح کمونیسم و نیاز به دشمن جدید
بهاعتقاد
پورتر، بحران هستهای ایران به دنبال یک برنامه سیاسی مخفی که توسط گروهی
از سیاست گذاران آمریکایی دنبال میشد؛ ایجاد شد و اسرائیل بعدا وارد این
داستان شده و هیزم افروختن آتش آنرا فراهم کرد. داستان با حمایت آمریکا از
عراقیها در جنگ بین ایران و عراق در دهه ۱۳۶۰ خورشیدی آغاز میشود. سپس
فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی تبدیل به یک نقطه حیاتی در این سناریو میگردد.
بهنوشته پورتر «پایان شبح کمونیسم و خاتمه جنگ سرد بهانه سازمان سیا
برای تداوم سیاست بازدارندگی را از بین برد. راه حل این گروه از سیاست
گذاران آمریکایی برای تداوم تخصیص بودجههای هنگفت به این سازمان ابداع یک
تهدید جدید بود: ظهور تسلیحات کشتار دستهجمعی (واژهای فینفسه مبهم است) و
تروریسم. ایران، که در بالای لیست قرار داشت، تهدیدی بود که “سازمان سیا”
را نجات داد.»
پورتر مینویسد: «تشدید فشارها بر ایران در زمان دولت کلینتون نیز هنوز
حاصل همان انگیزههای اداری بود که در پایان جنگ سرد شکل گرفت اما سرعت
بیشتری گرفت زیرا این بار به کوششهای دولت اسرائیل برای نشان دادن ایران
به عنوان یک تهدید بزرگ برای صلح جهانی گره خورد.»
تقویت منافع سازمان سیا با دستیابی محافظهکاران نو به کاخ سفید در زمان
جورج بوش (پسر) دستیابی ایدئولوگهایی چون دیک چنی، پل ولفوویتز؛ جان
بولتون و رابرت گیتس به سمتهای بالای دولتی، باعث تشدید تنشی بین ایران و
آمریکا شد. آنها برنامهای را برای مشروعیت زدایی از حکومت ایران با هدف
سرنگون کردن آن (با استفاده از واژه تقدیس شده “تغییر رژیم”) آغاز کردند.
نقش کلیدی رابرت گیتس
نویسنده
کتاب معتقد است که همین سیاست در زمان اوباما ادامه داشت و علت اصلی آن
حضور رابرت گیتس در پست وزیر دفاع آمریکا بود. گیتس در زمان بحران
ایران-کنترا در دولت ریگان نقش داشت و در زمان ترسیم ایران بعنوان تهدید
اصلی پس از فروپاشی بلوک شرق رئیس سازمان سیا بود. او در ارتباط نزدیک به
نخست وزیران متعدد اسرائیل پروژه «ایران هراسی» را مستمرا در دولتهای
مختلف آمریکا منجمله در دولت باراک اوباما پیش برد. به عقیده پورتر گشایش
در مناسبات ایران و آمریکا؛ آغاز مذاکرات محرمانه بین دو کشور و تلاش برای
حل این بحران ساختگی تنها پس از بازنشسته شدن رابرت گیتس و خروج او از
کابینه اوباما در سال ۱۳۹۱ میسر گردید.
پورتر مدارکی ارائه میدهد مبنی بر اینکه سیاستهای آمریکا و اسرائیل
درباره ایران از منافع سیاسی و سازمانی ناشی شدهاند نه از تجزیه و تحلیل
دقیق و واقع گرایانه برنامه هستهای ایران، که تحت نظارت آژانس
بینالمللی انرژی هستهای قرار دارد.
منشاء بحران اتمی ایران
فصل
اول کتاب به تاریخچه برنامه هستهای ایران در زمان شاه میپردازد و نشان
میدهد که این برنامه با حمایت فنی و لوژستیکی آلمان و فرانسه پیش میرفت و
آمریکا نیز مشکلی با آن نداشت. «ایران برنامه هستهای خود را در زمان
حکومت پهلوی دوم آغاز کرد. در آن زمان، ایالات متحده و اسرائیل با دیکتاتور
ایران متحد بودند و به برنامه هستهای ایران اهمیت نمیدادند. اما پس از
سقوط رژیم شاه در ۱۳۵۷، ایالات متحده، از همان سالهای اولیه ۱۳۶۰، به طور
تهاجم آمیز مداخله کرد تا ایران را از تعقیب حق قانونی خود برای دستیابی به
انرژی صلح آمیز هسته ای، بازدارد.»
پورتر مینویسد: «همین تلاشهای تهاجم آمیز ایالات متحده بود که ایران را
مجبور کرد، برای دستیابی به فناوری مورد نیاز برای برنامه هستهای غیر
نظامی خود، به معاملات در بازار سیاه روی بیاورد.» همزمان ایران نیاز خود
با دریافت سوخت برای رآکتور آزمایشی در دانشگاه تهران؛ و برای مصارف
بهداشتی را به آگاهی آژانس بین المللی انرژی اتمی رساند و از این نهاد برای
تامین نیازهای خود درخواست کمک کرد ولی با پاسخ مناسب روبرو نشد. در این
دوران ایران با کمبود شدید برق روبرو شد و جهت رفع این مشکل مجددا به فکر
راه اندازی نیروگاه اتمی بوشهر افتاد که ۹۰ درصد ساختمان و تاسسیات آن توسط
شزکت زیمنس آلمان تکمیل شده بود. آلمان تحت فشار آمریکا از تکمیل پروژه
نیروگاه اتمی بوشهر خودداری کرد و هیچ کشور غربی دیگر حاضر به همکاری با
ایران در این پروژه نشد.
هدف ایران: خودکفائی در تولید سوخت هستهای
نمایندگان
ایران برای تعقیب قرارداد تامین سوخت از شرکت «اورودیف» فرانسه که یک و
نیم میلیارد دلار سرمایه ایران را از سالهای پیش از انقلاب ۵۷ در ازاء
تامین سوخت در اختیار داشت؛ وارد مذاکره شد. ولی آمریکا در زمان ریگان
فرانسه و دیکر هم پیمانان خود را از تامین سوخت مورد نیاز ایران؛ که در
چارچوب مقرارت آژانش بین المللی انرژی اتمی بود؛ منع کرد. از آن پس تمامی
تلاشهای قانونی ایران با کارشکنی آمریکا روبرو شد تا جائی که ایران مجبور
گردید به فکر خودکفائی در تامین سوخت هستهای افتاده و در این راستا به
خرید تجهیزات غنی سازی اورانیوم بپردازد.
به نوشته پورتر ایران میدانست که اگر لیست خریدهای خود را در اختیار
آژانس قرار دهد آمریکا برای توقف این معاملات از هیچگونه فشار و تلاشی
فروگذار نخواهد نمود و در عین حال بخوبی میدانست که دیر یا زود موضوع
خریدهای ایران علنی خواهد شد چون کشورهای دارای فن آوری غنی سازی اورانیوم
بسیار معدود بوده و همگی عضو آژانش بین المللی انرژی اتمی بودند و
میبایست گزارش مبادلات اتمی خود را به آژانس تحویل میدادند.
تلاش دولت و دانشمندان ایران این بود که تا قبل از آگاه شدن آمریکا از
خریدهای فنی؛ موفق به راه اندازی چرخه تولید غنی سازی اورانیوم برای مصارف
غیر نظامی شوند و سپس موضوع را به آژانس اطلاع دهند. ولی خبر برخی از
خریدها قبل از اینکه ایران به هدف خود برسد منتشر شد. به نظر پورتر
«علیرغم اتهامات بعدی آمریکا و اسرائیل مبنی بر اینکه ایران علاقهمند به
اورانیوم بمنظور نیل به تسلیحات هستهای است، هیچ مدرک و سند قاطعی تاکنون
در پشتیبانی از این ادعاها ارائه نشده است.»
نئوکانها و طرح تغییر رژیم ایران
به
نوشته پورتر، علیرغم فاجعه ویتنام، در میان مقامات رسمی دولت فدرال
آمریکا، گروههای فشار و رسانههای آمریکا، یک گرایش و یک ساختار قدرت برای
حفظ تمایل و آمادگی دائمی برای جنگ وجود دارد. وی مینویسد: «ریشه ورود
آمریکا به موضوع کسب فن اوری هستهای در ایران به خصومت آمریکا با رژیم
جدید حاکم بر ایران و از دست دادن قدرت نفوذ در آن کشور بر میگردد؛ همین
عامل بود که زمانی باعث شد آمریکا آمادگی صدام برای حمله به ایران را یک
فرصت برای تغییر حکومت ایران ببیند. بنابراین این انگیزه اصلی و اولیه است.
از سوی دیگر، انگیزه دیگری که در اواخر دهه ۱۳۶۰ خورشیدی یا اوایل دهه
۱۳۷۰ خورشیدی همزمان با پایان جنگ سرد نمایان شد، جایگزین کردن تهدید اتحاد
جماهیر شوروی؛که در حال از بین رفتن بود، با تهدید گسترش تسلیحات کشتار
جمعی است. همین انگیزه باعث شد تا سازمان سیا به طور خاص و همچنین پنتاگون
از فرصت استفاده کردند تا نظریه تهدید تسلیحات کشتار جمعی از جانب ایران را
برجسته کنند.
این انگیزه اصلی نهاد امنیت ملی ایالات متحده برای معرفی ایران به عنوان
یک تهدید بود و این روند در طول دهه ۱۳۷۰ پیگیری شد. با روی کار آمدن
«جورج بوش» (پسر) و قدرت گیری نئوکانها (محافظهکاران نو)، انگیزه جدیدی
مطرح میشود، و آن هم تغییر رژیمهای سیاسی است، نه فقط در عراق بلکه در
سرتاسر خاورمیانه و در بالاترین نقطه آن در ایران. این هدف نهایی بود که
باید دستکم بخشی از آن از طریق اقدام نظامی به دست میآمد. لازمه اقدام
نظامی نیز، ایجاد این تصور بود که تهدید دستیابی ایران به سلاح هستهای،
تهدیدی جدی است.»
پورتر با بررسی مطالب منتشر شده در رسانههای مختلف گفتاری و نوشتاری
آمریکا و مصاحبه با نویسندگان آن مطالب توضیح میدهد که پوشش رسانهای
اخبار فعالیتهای هستهای ایران به شکل گسترده، هماهنگ و حاوی اطلاعات
ساخته شده در واشنگتن و تل آویو؛ توسط رسانههای غربی دنبال میشود. او
بطور خاص به مقالاتی اشاره میکند که در روزنامههای نیویورک تایمز،
واشنگتن پست و لوس آنجلس تایمز و شبکه رادیوئی عمومی-ملی آمریکا منتشر شده
است که مورد استناد بسیاری رسانههای دیگر نیز قرار گرفتهاند. وی توضیح
میدهد که اسرائیل تنها کشور جهان است که دفتری خاص برای هدایت رسانهها و
افکار عمومی علیه برنامه هستهای ایران ایجاد کرده است.
کامپیوتر رمز آلود و نقش مجاهدین خلق
پورتر
یک فصل کامل کتاب را به “اسناد رازآلود کامپیوتر همراه (لپتاپ)” و اسنادی
که ادعا میشد در این کامپیوتر همراه متعلق به یکی از کارمندان سازمان
انرژی اتمی ایران پیدا شده؛ اختصاص داده است. این اسناد که ثابت میکرد
ایران پیگیر ساخت سلاح هستهای است توسط نماینده سازمان مجاهدین خلق در یک
کنفرانس خبری در واشنگتن افشاء شد و این سازمان مدعی گردید که آن اسناد را
از طریق ارتباطات پنهانی خود در درون حکومت ایران بدست آورده است.
پورتر از طریق مصاحبه با یکی از ماموران سرویس اطلاعاتی آلمان مطلع
میشود که این اسناد توسط سازمانهای اطلاعاتی اسرائیل تولید شده و به
سازمان مجاهدین خلق ارائه شده تا در اواسط سال ۱۳۸۳ خورشیدی به سازمان
اطلاعات آلمان تحویل داده شوند. آلمان موثق بودن آن اطلاعات را مورد تردید
قرار داد و این موضوع را به اطلاع آمریکا رساند ولی دولت بوش بدون توجه به
این هشدار آنرا بعنوان مدرکی موثق و مستدل برای اعمال فشار بر آژانس و
ایران بکار گرفت.
پورتر دلیل ساختگی بودن این اسنارا در اشتباه فاحشی میداند که در
مجموعهای از مطالعات رخ داده؛ مطالعاتی که حاکی از ادغام برنامه تسلیحات
هستهای ایران با برنامه موشکهای میانبرد شهاب ۳ بود، در حالی که ایران
برنامه موشکی شهاب ۳ را در سال ۱۳۷۹ خورشیدی به منظور کار روی یک مدل بسیار
پیشرفته تری که در مرداد ماه ۱۳۸۳ آزمایش شد، متوقف کرده بود. ظاهرا
ماموران اطلاعاتی اسرائیل زمان کافی برای اصلاح این خطا پیدا نکردند و آن
اطلاعات غلط را تحویل سازمان مجاهدین خلق داده بودند.
یکی از دلایل اثبات منشأ اسرائیلی اسناد این است که مجاهدین خلق از
توانایی کافی برای جعل چنین حجم انبوهی از اسناد هستهای برخوردار نبود و
دلیل دیگر نیز ارتباط آشکار شده این سازمان با سازمانهای اطلاعاتی اسرائیل
در گذشته بود. این سازمان مشابه همین ادعا را در مورد مرکز اتمی نظنز
مطرح کرد در حالیکه بنا به نظر پورتر؛ آمریکا و اسرائیل از زمان گودبرداری
مرکز نظنز از فعالیتهای ساختمانی آن اطلاع داشتند ولی مطمئن نبودند این
محل برای چه منظوری ساخته میشود. عکسهای ماهوارهای مرکز نظنز توسط
موساد به سازمان مجاهدین خلق تحویل داده شد تا اعتبار بیشتری در افکار
عمومی پیدا کند. نماینده یک گروه سلطنت طلب به پورتر توضیح میدهد که
موساد برای تحویل این اسناد به چند گروه مخالف حکومت ایران مراجعه کرد ولی
تنها سازمان مجاهدین حاضر به قبول و افشاء آن شد.
آژانس و فشار روزافزون آمریکا
از
طرف دیگر محمد البرادعی، مدیرکل وقت سازمان انرژی هستهای در خاطرات خود
بیان داشته که اسرائیل این اسناد و گزارشهای اطلاعاتی را بهصورت مستقیم
به آژانس ارائه کرده بود، اسنادی که بیان میکند ایران حتی پس از سال ۱۳۸۲
نیز روی تسلیحات هستهای کار میکرد، ادعایی که کاملاً در تضاد با گزارش
اطلاعاتی سازمانهای آمریکا در سال ۱۳۸۶ بود.
در این اسناد اطلاعاتی وجود داشت که مدعی بودند ایران یک سیلندر فلزی
بزرگ ساخته تا تسلیحات هستهای ساخته شده در پایگاه نظامی پارچین را در آن
آزمایش کند. آژانس با انتشار این ادعا در گزارش آذر ماه ۱۳۹۰ آن را تبدیل
به یک موضوع خبری بزرگ ساخت. اما غیر از گزارش اطلاعاتی اسرائیل هیچ مدرک
دیگری در حمایت از این ادعای بسیار تردیدبرانگیز ارائه نشده است.
پورتر نشان میدهد که اسرائیل، جورج دبلیو بوش و سپس دولت اوباما، چگونه
توانستند اقدامات مختلف صورت گرفته توسط دولتهای غربی و آژانس بین المللی
انرژی اتمی را، به طور موفقیت آمیزی، به عنوان واکنش نسبت به یک تاریخ
طولانی اقدامات مخفی ایران در جهت نظامی کردن برنامه هستهای آن به نمایش
بگذراند. نویسنده ضمن مصاحبه با کارشناسان آژانس بین المللی انرژی اتمی
روشن میسازد که آمریکا از نقش محمد البرادعی بعنوان رئیس آژانس راضی نبود
چون او در مقابل فشارهای سیاسی برای تغییر نطر آژانس مقاومت میکرد.
با کنار رفتن البرادعی راه برای همراهی آژانس تحت مدیریت یوکیا آمانو با
خواستههای سیاسی آمریکا هموار شد و گزارشات این موسسه که مبنای اعمال
تحریمهای اقتصادی علیه ایران بودند با انگیزههای سیاسی تنظیم شدند.
مطالعه این کتاب و انبوه اسناد دست اول ارائه شده در آن سوالات زیادی حول
انگیزه اعمال فشار سیاسی و اقتصادی علیه ایران مطرح میکند. البته در این
میان ضعف حکومت ایران بخصوص در زمان دولت احمدی نژاد و رفتارها و سخنان
تحریک آمیز او را نباید از نظر دور داشت؛ سخنان و مواضعی که نه تنها کمکی
به کاهش فشار بر ایران نمیکرد بلکه بهانههای جدیدی برای اعمال فشار بیشتر
بدست غرب میداد. در این میان مردم ایران بار سنگین تحریمهای اقتصادی را
متحمل شده و کماکان میشوند.
نقد و بررسی کتاب «بحران ساختگی: داستان ناگفته خطر اتمی ایران» کماکان
در محافل سیاسی؛ مطبوعاتی و دانشگاهی آمریکا ادامه دارد. خانم شیرینهانتر
استاد دانشگاه جرج تاون در واشنگتن در مورد این کتاب چنین نظر داد:
«کسانی که مسائل مربوط به ایران و روابط ایران و آمریکا را پیگیری میکنند،
میدانند که پرونده هستهای ایران ارتباط نزدیکی با موضوعهای دیگر و
استراتژیهای روبه رو شدن با ایران دارد. اکنون گرت پورتر از طریق
تحقیقاتی دقیق و گسترده، عمق این ارتباط را نشان داده است. تحلیلگران مسائل
ایران با فهمیدن درست این ارتباط، میتوانند تحلیلهای بهتری در مورد
آینده پرونده هستهای ایران داشته باشند.»
نظر خوانندگان:
■ از آقای سفید کوهی و تمامی هموطنانی که این مقاله را مطالعه کرده و
نظراتشان را مطرح نموده اند سپاسگزارم. هدف نگارنده معرفی کتاب به
ایرانیان و درج برخی نکات جالب توجه آن از میان 312 صفحه کتاب بود.
متاسفانه این کتاب هنوز به فارسی ترجمه نشده و تنها نسخه انگلیسی آن در
دسترس است.
بنده در موقعیتی نیستم که به سوالات خوانندگان پاسخ بدهم ولی با اقای گارت
پورتر ار طریق ناشر ایشان تماس گرفتم و وی موافقت نمود به همه سوالات
هموطنان ایرانی پاسخ دهد. لذا تقاضا دارم سوالات خود را (بدون طرح اتهام و
حملات سیاسی) در این سایت بنویسید و یا مستقیما به ایمیل بنده ارسال کنید.
این جانب خوشحال خواهم شد سوالات را با نویسنده کتاب طرح کرده و در قالب
یک مصاحبه پاسخ سوالات را از ایشان بگیرم و در اختیار علاقمندان قرار دهم.
با سپاس، علی فراستی
■
منهم با شناختی که از این نظام و طراحان صدور انقلاب اسلامی آن دارم با
تمام استدلالهای به اصطلاح معتبر نویسنده کتاب لحظهای نمی توانم باور کنم
که نظام فاشیستی جمهوری اسلامی به دنبال ساخت بمب اتمی نبوده باشد. من بر
نقش براندازی جناحهایی از سیاستمداران آمریکایی و همینطور نقش دستیاری
مجاهدین با سازمان موساد آگاهی دارم. جمهوری اسلامی از ابتدای تشکیل با
کشتار و ترور مخالفان خود در صدد قدرت یابی در منطقه بوده است این حاکمیت
با تفکر فاشیستی برای تحکیم پایه های خود شدیداً به بمب اتمی نیاز داشته
است.
■
Dear Ali Farasati, I believe you are having a wrong understanding about
Islamic of Iran government. You and Mr. Porter are both wrong. Islamic
regime is absolutely after nuclear bomb, they knew well if they reach to
the Nuclear weapons they will stay in power for a very longer time this
is why they are after that to any price.
■
ایران میتوانست اورانیوم با غلظت کم را با یا بدون اجازه آژانس تولید
کند. همزمان موافقت خود را با کنترل تاسیسات علنی و یا به قول آژانس غیر
علنی را هر لحظه که آژانس میخواست، اعلام میکرد. در آن صورت دیگر آنها
بهانهای(غرب، و ...) نداشتند.
سوال من از آقای فراستی این است که آیا ایشان با این فرض(استدلال) من در
کتاب آقای گرت پورتر مواجه شدهاند؟ من با تجربهای بیش از ۳۴ سال زندگی
با این رژیم به احتمال به یقین اعتقاد دارم که اگر آنها ریگی در کفششان
نبود، این سادهترین راه یعنی همین مسیر مورد نظر من را انتخاب کردند.
این قوم آش را با جاش میخواست / خواد بخوره، از هل حلیم حالا افتاده توی
روغن داغ. دموکراسی و تقیسم قدرت بین ساکنان ایران تنها راه حل عاقلانه
است. من انتظار داشتم که این آقای گرت پورتر به چون چیزی اشاره میکرد،
نه ما را بدنبال نخود سیاه میفرستاد.
ایشان خودش در کشوری زندگی میکنه که حداقل آزادیها وجود دارد، این
استدلال ایشان را اگر رژیم فعلی ایران اجرا کند، یعنی عراقیزه کردن
ایران. امید است که این استدلال بدبینانه من با توضیح آقای فراستی به
خوشبینی رهنمون شود
غلام سفیدکوهی
■
ادعای اینکه بحران هسته ای به خاطر «تداوم تخصیص بودجههای هنگفت» به
سازمان سیا ابداع شده، یک کم دایی جان ناپلئونی است. ایشان یک دلیل تازه هم
برای پنهانکاری رژیم ایران در مورد برنامه هسته ای اش پیدا کرده که تا به
حال در جایی گفته نشده و واقعا ناب است: «تلاش دولت و دانشمندان ایران این
بود که تا قبل از آگاه شدن آمریکا از خریدهای فنی؛ موفق به راه اندازی
چرخه تولید غنیسازی اورانیوم برای مصارف غیر نظامی شوند و سپس موضوع را به
آژانس اطلاع دهند». این توجیه آبکی را خود رژیم ایران هم نگفته، این جناب
اما مثل اینکه آتشش از آنها هم تندتر است.
داستان «نقش کلیدی رابرت گیتس” هم البته برای ابداع یک تئوری توطیه دیگر و
جذاب کردن داستان خوب است اما برای توضیح ساختار و سیاستهای دولت آمریکا
کاربردی ندارد.
■ انشالله که آقای «گرت پورتر» کتابش را با پول ملاها ننوشته است! ایران در
سال ۱۳۵۷ به سوخت اتمی نیاز نداشت. «خودکفائی در تولید سوخت هستهای» به
عنوان هدف ایران نیز از آن ادعاهای خندهدار است. ایران نه نیروگاه دارد که
به سوخت نیاز داشته باشد و نه سنگ اورانیوم کافی دارد که در تولید
اورانیوم غنیشده خودکفا شود. حتی اگر بخواهد نیروگاههای جدید بسازد (لابد
روسیه برایش خواهد ساخت!) دهها سال طول میکشد. صدها میلیارد دلار هزینه
تحریمهای بینالمللی و ساخت نیروگاه و خرید پودر اورانیوم از خارج برای
تهیه سوختی که قابل خرید در بازار جهان است توجیهپذیر نیست.
■
من خیلی متأسفم که شما دولت آمریکا را مقصر میدانید نه رژیم غارتگر ایران
را وقتی ما دارای انرژیهای ارزان هستیم چرا ایران به غنی سازی ۲۰% روی
آورد؟ روسیه حاضر بود سوخت هستهای ایران را بپردازد و همچنین اروپا در
سالهای ۲۰۰۴-۵ حاضر بود ایران را در برپایی نیروگاههای هستهای کمک کند
به شرطی که ایران دست از غنی سازی بردارد وقتی که رژیم ایران میداند که
غرب حساس است به فعالیتهای هستهای چرا دست به اون کار میزد چرا رژیم
ایران حزبالله شیعه را درست بیخ گوش اسرائیل درست میکند؟ چرا اسلحه به
تمام جنبشهای اسلامی میفرستد؟ چرا شیعه هارا در همه جا حمایت میکند و
جنگ شیعه و سنی راه انداخته است؟ چرا ۲۰۰کیلو گرم ۲۰% دارد این همه به چه
دردی میخورد؟ برای فعالیتهای صلحآمیز هستهای؟ ما یک کشور صنعتی و صادر
کننده صنعت شدیم حالا نوبت انرژی هستهای است؟ این همه ۱۰ سال زیان یک ملت
ببیند در عرصه جهانی منزوی و عمده درامد کشور به فروش نفت وصل است همان
بودیم که ۴۰ سال پیش بودیم.
afarassati@yahoo.com
پورتر مدارکی ارائه میدهد مبنی بر اینکه سیاستهای آمریکا و اسرائیل درباره ایران از منافع سیاسی و سازمانی ناشی شدهاند نه از تجزیه و تحلیل دقیق و واقع گرایانه برنامه هستهای ایران، که تحت نظارت آژانس بینالمللی انرژی هستهای قرار دارد.
بنده در موقعیتی نیستم که به سوالات خوانندگان پاسخ بدهم ولی با اقای گارت پورتر ار طریق ناشر ایشان تماس گرفتم و وی موافقت نمود به همه سوالات هموطنان ایرانی پاسخ دهد. لذا تقاضا دارم سوالات خود را (بدون طرح اتهام و حملات سیاسی) در این سایت بنویسید و یا مستقیما به ایمیل بنده ارسال کنید. این جانب خوشحال خواهم شد سوالات را با نویسنده کتاب طرح کرده و در قالب یک مصاحبه پاسخ سوالات را از ایشان بگیرم و در اختیار علاقمندان قرار دهم.
با سپاس، علی فراستی
سوال من از آقای فراستی این است که آیا ایشان با این فرض(استدلال) من در کتاب آقای گرت پورتر مواجه شدهاند؟ من با تجربهای بیش از ۳۴ سال زندگی با این رژیم به احتمال به یقین اعتقاد دارم که اگر آنها ریگی در کفششان نبود، این سادهترین راه یعنی همین مسیر مورد نظر من را انتخاب کردند.
این قوم آش را با جاش میخواست / خواد بخوره، از هل حلیم حالا افتاده توی روغن داغ. دموکراسی و تقیسم قدرت بین ساکنان ایران تنها راه حل عاقلانه است. من انتظار داشتم که این آقای گرت پورتر به چون چیزی اشاره میکرد، نه ما را بدنبال نخود سیاه میفرستاد.
ایشان خودش در کشوری زندگی میکنه که حداقل آزادیها وجود دارد، این استدلال ایشان را اگر رژیم فعلی ایران اجرا کند، یعنی عراقیزه کردن ایران. امید است که این استدلال بدبینانه من با توضیح آقای فراستی به خوشبینی رهنمون شود
غلام سفیدکوهی
داستان «نقش کلیدی رابرت گیتس” هم البته برای ابداع یک تئوری توطیه دیگر و جذاب کردن داستان خوب است اما برای توضیح ساختار و سیاستهای دولت آمریکا کاربردی ندارد.
No comments:
Post a Comment