نامه دو تن خرمشهری به یکدیگر که چند روز پیش صورت گرفت:
یک- سلام چندروزه اومدیم خوزستان، جاتون خالیه.
خرمشهر هم رفتیم خونه سابقتون رو نشون بروبچه ها دادم. مسجد "باب المراد" هم
رفتیم. خرمشهر تبدیل به یک ویرانه شده. نمیدونم از چه کسی بابت این وضعیت
باید تشکر کرد. اینجا اینترنت افتضاحه، متاسفانه.
دو- سلام
درد دل مرا
تازه کردی. یک شخصی اهل خرمشهر و شادگان توی برنامه صندلی داغ احمد نجفی
آمد و خیلی چیزها گفت و حتا گریه کرد. حتما آن را دیده ای. من هم در حد
توان خود ندای مردم خرمشهر را از طریق "مناظره دکتر و جوان آبادانی" که
خوانندگان بسیاری هم داشت به دیگران رساندم. خدا شرشان را که بدتر از شر
صدام است از کل کشور کوتاه کند...
سه- بله فیلم رو دارم خیلی دلگیرکننده است و احمد نجفی گریه اش میگیره. خرمشهر
مثل یه تصویر، پوسیده شده. فقر و فلاکت بیداد میکنه. نفرین بر دشمن وطن.
سیپنج سالگی سقوط خرمشهر؛ 'مقاومت با آخرین فشنگها'
خرمشهر در روز چهار آبان ۱۳۵۹ پس از ۳۴ روز مقاومت در برابر ارتش عراق، اشغال شد.
در
آخرین روز مهرماه همان سال واحدهای ارتش عراق همزمان با حمله هوایی
هواپیماهای این کشور به پایگاهها و فرودگاههای ایران، از مرزهای جنوبی
وارد خاک ایران شده بودند.
خرمشهر به دلیل موقعیتش به عنوان بندری بزرگ و نزدیک به مرز ایران، مورد توجه ارتش عراق بود.
حمله
عراق به ایران پس از افشای کودتای نوژه صورت گرفت. با لو رفتن کودتا، رژیم
نوپای ایران دست به پاکسازی ارتش زده بود که به ویژه در نیروی زمینی
آشفتگیهایی به وجود آورده بود.
برخی تحلیلگران معتقدند که آشفتگی
در ارتش به ویژه نیروی زمینی به دلیل شرایط بعد از انقلاب و رقابت بین
نیروهای سیاسی، دو عامل عمده ای بودند که موجب سقوط خرمشهر شدند.
۱۱۸ تیتر
روزنامه کیهان در هنگام سقوط خرمشهر در گزارشی نوشت: «برتری ارتش در این منطقه با متجاوزین است».
این
روزنامه در ادامه به کمبود تجهیزات اشاره کرد و نوشت که مدافعان خرمشهر
«بدون در دست داشتن تجهیزات کافی زرهی و توپخانه در مقابل تجاوز مزدوران
صدام سرسختانه مقاومت میکنند».
به گفته محمد مهدی فرقانی، عضو وقت شورای تیتر کیهان، وقتی خبر سقوط خرمشهر به تهران رسید، ۱۱۸ تیتر برای این خبر پیشنهاد شد.
به
گفته او، تیتر مربوط به سقوط خرمشهر باید این واقعه را اطلاعرسانی میکرد
ولی در مردم ایجاد یاس نمیکرد، بنابراین «در نهایت از میان ۱۱۸ تیتر
پیشنهادی، این عبارت انتخاب شد: خونین شهر با آخرین فشنگها هنوز مقاومت
میکند».
خونینشهر عنوانی بود که در ۲۴ مهر ۵۹ به خرمشهر داده شد.
نیروهای ایرانی به سختی دل از شهر میکندند و عقب رانده میشدند و بنابراین
درگیریها در مرکز شهر و مسجد جامع به عنوان ستاد عملیات شدت یافته بود.
اختلافات داخلی
مرور
اسناد و خاطرات نشان می دهد که دو جناح فعال در ساختار سیاسی جمهوری
اسلامی، یعنی ابوالحسن بنیصدر (نخستین رئیسجمهور ایران و فرمانده وقت کل
قوا) و رقبایش در نخستوزیری و حزب جمهوری اسلامی، یکدیگر را متهم میکردند
که در کمکرسانی به خرمشهر اخلال می کنند.
برخی تحلیلگران بنیصدر و ارتش را در یک جناح و رقبای او و سپاه را در جناح دیگر تقسیمبندی میکنند.
علی شمخانی، از فرماندهان پیشین سپاه در خوزستان چند سال پیش در یک برنامه تلویزیونی گفت که آقای بنیصدر میخواست با کسب پیروزی نظامی در خوزستان، دست بالا را در صحنه سیاسی بگیرد.
محسن
رضایی، فرمانده وقت سپاه هم در سال ۹۰ اعلام کرد که «آقای بنیصدر معتقد
بود که ما باید به سبک اشکانیان بجنگیم یعنی زمین بدهیم دشمن را به داخل
بکشانیم و زمان بهدست بیاوریم و بعد از آن به دشمن هجوم ببریم.»
اما
آقای بنیصدر در بخش توضیحات کتاب «نامهها» (چاپ ۸۵) که نامههای او به
آیتالله خمینی و دیگران است، اشاره به «روش اشکانیان» را «دستمایه
دروغسازی» دانسته است.
'زمین بدهیم زمان بگیریم'
آقای
بنی صدر می گوید که در ابتدا به دنبال انسجام بخشیدن به ارتش «پریشان و
پراکنده و مأیوس» بود چون نیروهای تعلیم ندیده قادر نبودند در مقابل ارتش
عراق ایستادگی کنند. همچنین از نظر او، ارتش ایران با کمبود تجهیزات مواجه
بود.
اکبر هاشمی رفسنجانی، رئیس وقت مجلس شورای اسلامی، در مصاحبهای
در مهرماه ۶۰ گفت که نمایندگان خوزستان در مجلس و پاسداران «داد
میکشیدند" و خواست آنها حمایت یک واحد ارتش از خرمشهر بود.
آقای
هاشمی رفسنجانی در همان مصاحبه گفت که «در آن موقع ما بعید میدانستیم که
ایشان در زمینه جنگ سوء نیتی داشته باشد ولی با شرایطی که اخیراً پیش آمده و
حمایت غرب و عراق از بنیصدر، کم کم برای ما این احتمال مطرح است که ایشان
از رکود جبههها حمایت میکرد.»
از طرف دیگر آقای بنیصدر رقبای خود
را متهم می کرد که وقتی او در خوزستان «مستقر» بود تا به برنامهریزی جنگ
بپردازد، آنها در تهران نقشه «کودتا» علیه او را میریختند که سرانجام با
رأی عدم کفایت سیاسی در مجلس و عزل او از ریاستجمهوری در ۳۰ خرداد ۶۰ عملی
شد.
فرمانده وقت کل قوا در ۳ آبان ۵۹ یک روز قبل از اشغال خرمشهر در
نامهای به آیتالله خمینی ضمن گلایه از تخریب چهره او در تهران نوشت:
«تجهیزات کم داریم. بارها عرض کردهام. یک اتومبیل را اگر سه ماه حرکت
ندهند راه نمیرود، تانکها دو سال است رها خوابیدهاند».
او ضمن
برشماردن تعداد تانکهای راه اندازی شده و ارائه گزارشی از موقعیت نظامی
لشکر زرهی ۱۶ نیروی زمینی میگوید که برای نفراتی که به خدمت گرفته شدهاند
«باید تجهیز فراهم کنیم که نداریم. ما حتی تفنگ ژ.س نداریم چه رسد به بقیه
چیزها.»
او همچنین در نامه ۲۶ آبان همان سال از رقبای خود نزد آقای
خمینی شکوه میکند که «آقایان... از پشت جبهه گشودهاند و خواهان ادامه جنگ
هستند» تا با شکست در جنگ «از شر بنیصدر راحت شوند».
به نظر او،
رقبایش تبلیغ میکردند که آقای بنیصدر با بازسازی ارتش، چنان جایگاه سیاسی
خود را محکم خواهد کرد که حتی آقای خمینی هم جلودار او نخواهد بود.
'تلخترین روزها'
بنا
به نوشته محمد درودیان، پژوهشگر تاریخ جنگ هشت ساله، عراق ابتدا برای
اشغال خرمشهر دو گردان فرستاده بود، اما با مقاومت نیروهای ایرانی مجبور شد
بیش از دو لشکر اعزام کند.
به گزارش درودیان، پل خرمشهر روز دوم
آبان ۵۹ مسدود شد و ورود و خروج به شهر پس از آن به آسانی میسر نبود. عراق
این روز را تصرف خرمشهر دانست در حالی که «مقاومت نیروها ادامه داشت و دشمن
نتوانسته بود بر تمامی شهر تسلط یابد.»
هوشنگ صمدی، از فرمانده
گردان تکاوران دریایی بوشهر که برای دفاع از خرمشهر به منطقه اعزام شده بود
در کتاب خاطرات خود نوشته است که این گردان با حدود ۶۰۰ نفر نیرو وارد
خرمشهر شدند که ۳۰۰ نفر آنها زخمی و ۷۶ نفر کشته شدند.
تکاوران دریایی روز ۳۱ شهریور وارد خرمشهر شدند. به گفته صمدی در آن هنگام «واحدهای» مستقر در خرمشهر عبارت بودند از پایگاه دریایی خرمشهر، گردان دژ «که کارایی رزمی چندانی نداشت» و نیروهای مردمی و سپاه که «تعدادشان خیلی کم» بودند.
بنابراین، عمده مقاومت بر دوش
تکاوران دریایی افتاده بود. گردان صمدی علاوه بر جنگیدن، نقش آموزش دادن و
هماهنگی نیروهای دیگر را بر عهده داشت.
آقای صمدی میگوید: «[مجبور
بودیم] یگانها را به صورت متحرک سازماندهی کنیم و سوار بر خودرو نگه داریم
تا به تناوب برای درگیری به نقاط مختلف شهر اعزام شوند.»
او ضمن
یادآوری از جنگ تن به تن در سطح شهر، میگوید که روز اول تا سوم آبان
تلخترین روزهای زندگیش بوده است. پل خرمشهر زیر آتش بود و امکان نقل و
انتقال نبود. «نان و غذا هم در شهر کم بود و نیروها ناچار بودند با آب
آلوده کارون و نان خشک سر کنند.»
حتی وقتی یکی از نیروها تلاش کرد با
خودرویی از پل خرمشهر عبور کند و به افراد درون شهر «مهمات» برساند، هدف
خمپاره قرار گرفت و «پودر شد».
به گفته آقای صمدی، روز دوم آبان
«سرهنگ حسین حسنی سعدی»، فرمانده وقت عملیات جنوب مستقر در آبادان کتباً از
او خواست که تا رسیدن نیروهای کمکی مقاومت کند، اما بعد از ظهر سوم آبان
با بیسیم به او فرمان عقبنشینی داد.
صبحدم ۴ آبان با تخلیه شهر و کمک به خروج مردم باقیمانده، تکاوران دریایی آخرین نفراتی بودند که با لنج و قایق از شهر خارج شدند.
«من و ناخدا ضربعلیان آخرین نفراتی بودیم که خرمشهر را ترک میکردیم. هر دو گریه میکردیم. هوا دیگر روشن شده بود».
(خرمشهر ۵۷۸ روز در اشغال ماند تا روز سوم خرداد سال ۱۳۶۱ دوباره به دست نیروهای ایرانی آزاد شد
No comments:
Post a Comment