فرمانده ارشد سپاه، "حسین همدانی" در آخرین گفتگوی خود با نشریه «جوان همدان» از اقدامات خود در
سرکوب جنبش اعتراضی مردم ایران پرده برداشته که در زیر میخوانید:
سردار يكي از موضوعاتي كه نام شما در آن زياد ياد مي شود مسايل مربوط به
كنترل فتنه 88 است. در اتفاقات سال 88 بعد از ورود نيروهاي سپاه به طور
ملموسي امنيت به تهران بازگشت. دورهاي كه شما فرماندهي سپاه محمد رسول
الله را برعهده داشتيد. در رسانههاي بيگانه اخبار متفاوتي در مورد آن دوره
منتشر ميشد، ميخواهيم کم و کيف موضوع را از زبان خود شما بشنويم. واقعاً
سپاه در اين درگيريها بهطور مسلحانه ورود پيدا کرد؟ تک تيرانداز داشت؟
نقش وزارت اطلاعات در آن دوران چه بود؟
سپاه تحت فرمان فرماندهي کل قوا عمل کرد. حضرت آقا فرمودند در
درگيريهاي خياباني کشته نميپذيرم. هيچکس حق حمل اسلحه در تهران را
نداشت. به اين قيمت که حتي ممکن بود ما مورد حمله قرار بگيريم. در طول مدت
اين اتفاقات از حدود 45 هزار بسيجي که درصحنه بودند حتي يک فشنگ هم شليک
نشد.
در مورد ورود سپاه هم بايد بگويم كه وزارت
اطلاعات واحد عملياتي ندارد و عمليات در اين وزارتخانه محدود به خانههاي
تيمي است و براي اتفاقات بزرگي مثل فتنه 88 که در کف خيابان است طراحي نشده
است. وزارت اطلاعات مأموريت اصلياش جلوگيري از ورود بيگانگان است.
جاسوساني که وارد کشور ميشوند.
وزارت اطلاعات ما در فتنه 78 آسيب جدي ديد. در آنجا با توجه به اتفاقي
که در وزارت اطلاعات رخ داد، قتلهاي زنجيرهاي كه در روزنامهها و
رسانهها مطرح شد. در بخشي از آن، انگشت اتهام را به سمت وزارت برده شد و
در نهايت به حادثه سعيد امامي کشيده شد که بنده معتقدم ايشان از آن اتهام
مبراست. من ايشان مي شناسم. ايشان فردي مؤمن بود. اينچنين يک انشقاق در
وزارت رخ داد و يکپارچگي وزارت اطلاعات خدشهدار شد و دستگاه اطلاعاتي ما
را تضعيف کرد. در فتنه 88 آن بخش از بچههاي وزارت که حتي در ماجراهاي 88
بهتر از ما عمل کردند حقشان محفوظ است. برخي هم که شک و ترديد داشتند و
بعدها پشيمان شدند. خب وزارت اطلاعات به دليل اين انشقاق نتوانست نقش خود
را در فتنه بهخوبي ايفا نمايد.
موضوع دستگيري برخي فتنه گران که از فرزندان مسئولان بودند مثل دستگيري فائزه هاشمي با دستور شما انجام شد؟
همه اقدامات ما طبق مجوزهاي رسمي و قانوني بوده است و هيچ حکمي را خارج
از احکام دادگستري انجام نداديم. در اجراي حکم هم برايمان فرقي نميکرد که
کسي آقازاده است يا از خانواده کيست. بنده دهها نفر، از افرادي را که از
اصلاحات بودند يا از کارگزاران بودند يا از دوم خرداديها بودند، از زندان
آزاد کردم. چون حرف آنها در حد اعتراض بود. اما آنهايي که در کف خيابان
مديريت ميکردند و آسيب ميزدند و خسارت وارد ميکردند، فرق داشتند. پاسدار
ما الآن با دوتا بچه، 70 درصد جانباز است و مغزش 7 بار عمل شده است. ما
نميتوانيم از اينها بگذريم. من چندين بار گفتهام که رهبران فتنه مثل
آقاي کروبي و ميرحسين اگر تبرئه بشوند حتماً خداي متعال و اينهايي که
شهيد، جانباز و مجروح شدهاند هرگز رضايت نخواهند داد. ما همه اينها را در
يک جمعي جمع کرديم و اينها امضا کردند که ابداً رضايت نميدهند. جواني که
پدر و مادرش يک وانت داشتند و همه چيزشان را فروختند و خرج اين جوان
کردند، اما الآن معلول و جانباز است. بنابراين موسوي و کروبي متهمان اصلي
اين ماجرا هستند و حداقل مجازات براي اينها اعدام است. مردم ما و ما
رزمندهها نبايد اجازه کمتر از اين حکم را بدهيم. منتها مصلحت نظام اين
است. اگر حکم رهبري بيايد و همينها را دوباره بر ما مسلط بکند ميگوييم
چشم اما اگر روال قانوني خودش را ميخواهد طي بکند ما مطالبه ميکنيم. حضرت
آقا هم تاکنون چنين چيزي از ما نخواستهاند والا همان را عمل ميکنيم. پس
هر شدتي که در اين جريانات وارد شد عين حکم قضايي بود آنهم عين ضوابط.
زماني که برخي از اينها در حصر بودند همه امکانات براي آنها مهيا بود و
بهصورت انساني و اسلامي با آنها رفتار ميشد. اما ديگر قرار نبود بيايند
کف خيابان و مديريت کنند.
موفقيت سپاه در اين اتفاقات مرهون چه بود؟ در اين جريانات چگونه اقداماتي صورت گرفت؟
اولاً در فتنه 78 بنده جانشين نيروي مقاومت بسيج بودم و تجربه آن حوادث
را داشتم. اين تجربه به من کمک ميکرد. يک سابقهاي در دو دوره در تهران
داشتم در سالهاي 60 و 61 در تشکيل لشگر حضرت رسول(ص)، در سال 82 هم
فرمانده لشگر تهران بودم. لذا کاملاً تهران را ميشناختم و برآورد خوب
اطلاعاتي از منطقه داشتم. شناخت خوبي نسبت به جغرافياي انساني و زميني و
شرايط اقتصادي و فرهنگي تهران داشتم. اشراف خوبي نسبت به احزاب و گروهها
داشتم و آنها را در قرارگاه ثارالله به دقت بررسي کرده بوديم. کار
اطلاعاتي که از پيش در قرارگاه ثارالله انجام داده بوديم جواب داد. هيچکار
موفقي بدون آمادگي و تمرين صورت نميگيرد.
همه فرماندهان پايگاههاي بسيج را در دو تجمع بزرگ جمع کردم و به همه
مأموريت دادم. از همه خواستم تا سازماندهي خود را حفظ کنند و امنيت محله
خود را تأمين کنند. گفتم پايگاهي که نتواند اين دو اقدام را انجام دهد
پايگاه نيست.
با کار اطلاعاتي اقدامي انجام داديم که در تهران صدا کرد. 5 هزار نفر از
کساني که در آشوبها حضور داشتند ولي در احزاب و جريانات سياسي حضور
نداشتند بلکه از اشرار و اراذل بودند را شناسايي کرديم و در منزلشان
کنترلشان ميکرديم. روزي که فراخوان ميزدند اينها کنترل ميشدند و اجازه
نداشتند از خانه بيرون بيايند. بعد اينها را عضو گردان کردم. بعداً اين
سه گردان نشان دادند که اگر بخواهيم مجاهد تربيت کنيم بايد چنين افرادي که
با تيغ و قمه سروکار دارند را پايکار بياوريم. يکي از اينها فردي بود به
نام ستاري. اين ستاري وقتي به جمعيت زد جانباز 70 درصد شد و سال گذشته هم
به شهادت رسيد.
وقتيکه جلسه شوراي تأمين استان تهران در شب عاشورا برگزار شد همه
برآوردها اين بود که فردا تهران آرام خواهد بود. برآورد من اين بود که روز
عاشورا اتفاقاتي در پيش خواهد بود. به همين خاطر دو بار ديگر درخواست جلسه
فوق العاده داديم و جلسه تشکيل شد و آمادهباش اعلام کرديم. همه سينماهاي
تهران را اجاره کردم. تمام مدارس و حسينيهها را در اختيار گرفتيم. بچهها
با لباس مشکي در ميدان حضور داشتند. نزديک به 30 هيئت را هم که با من مرتب
در تماس بودند را هم آماده کرديم و گفتم دستهها را به سمت ميدان دانشگاه
بياوريد. در روز عاشورا همين سه گردان غائله را جمع کردند.
اين حرفها بايد در تاريخ ثبت شود. در اين اتفاقات 830 نفر جانباز داديم.
فتنه 88 از سوريه و جنگ هشت ساله مهمتر است. حضرت آقا در اين مورد
فرمودند كه اين کار خدا بود و عمق اين فتنه زماني روشن خواهد شد که من ديگر
نيستم. ما به ابعاد فتنه نپرداختهايم. 45 هزار بسيجي در اين صحنه بودند و
نه تنها پولي دريافت نميکردند که پول بنزين موتور و بقيه مخارج خود را هم
ميپرداختند.
No comments:
Post a Comment