مکانی جلو اماکن!!
اگر کسی توی تهران زندگی نکرده باشه، معنای این دو کلمه رو متوجه نمیشه.
پیش از حوادث خونبار سال 88 بود. شب بود. با دخترم منتظر اتوبوس بودیم تا بریم خونه. زن جوانی که بیشتر شبها در این ایستگاه میدیدمش، رد شد. به دخترم گفتم: "ببین این دختره هر شب اینجاست، با اون چادر مشکیش و اون آرایش غلیظش..."
دخترم گفت: خوب اینجا "مکانه". گفتم یعنی چه که اینجا مکانه؟ گفت بابا تو که همش سرت تو کتابه و به کار خودت مشغولی، از جامعه بیخبری و نمیدونی تو این شهر چی میگذره...
تازه دوه زاریم افتاد.
چون برای جشن عروسی پسرم چند سال پیش از آن، همینجا اومده بودم تا مجوز بگیریم، میدونستم که در نزدیکی اینجا "اماکنه". به دخترم گفتم اما عجیبه که "مکان جلو اماکنه"!!
تازه دوه زاریم افتاد.
چون برای جشن عروسی پسرم چند سال پیش از آن، همینجا اومده بودم تا مجوز بگیریم، میدونستم که در نزدیکی اینجا "اماکنه". به دخترم گفتم اما عجیبه که "مکان جلو اماکنه"!!
آری. نتیجه جمهوری ظاهراً اسلامی همینه دیگه... همه چیز ظاهریه... هرکه به فکر خویشه کوسه به فکر ریشه...
No comments:
Post a Comment