Monday, October 26, 2015

تأثیر آخوندها بر فهم و شعور مردم ایران


قسمتی از خاطرات کلنل اف استیون کول، اولین فرمانده نظامی بریتانیا در ایران:

آنها (ایرانیها) خیلی ساده لوح و زود باورند. مهربانند و سخت کوش. هر حاکمی که بخواهد به آنها مستبدانه حکم فرماید راحت میتواند آنها را با بازی با باورهایشان فریب دهد و بر آنها حاکم شود؛ ولی اگر حاکمی بخواهد برایشان دل بسوزاند و حق مردم را به مردم دهد، او را سرنگون میکنند. مردمانی اند مستحق ظلم.

یادم نمیرود وقتی چای را از هند به مزارع تبرستان بردیم و کشت کردیم و با شکر مخلوط کردیم و به خوردشان دادیم، هنگامی که سودی سرشار به دست آوردیم، روحانی بزرگشان حاج ملا محمد کرمانی نزد من امد و گفت: اگر میخواهی به تجارت شکر و چایت در ایران ادامه دهی باید چهار یک سودت را به من بدهی. 


من اورا ضعیف پنداشتم و به او خندیدم و از عمارت بیرونش انداختم. بعد از چند ماه گزارش آمد که دیگر در ایران مردم چای نمینوشند. باورم نمیشد. چطور ممکن بود؟!! اکثر مردم به چای معتاد شده بودند!!

  پس از پاره ای تحقیقات فهمیدیم ملا محمد کرمانی چای و شکر را نجس و نوشیدنش را حرام اعلام کرده و مردم چشم و گوش بسته هم تنها مطیع اند.کلی به این ملت نفهم خندیدم.
او (ملامحمد کرمانی) را به عمارت فرا خواندیم.
به او گفتم حیف که چای را حرام اعلام کردی! اگر راه برگشتی بود و میشد هنوز سودی از چای به دست آوریم، چهار یک تو را پرداخت میکردیم.
 

ملا خندید و گفت تو عهدنامه را بنویس حرام و حلالش با من.
 

او این فتوا را داد که اگر شکر(حبه قند) را به چای برسانند و بعد در دهان بگذارند نجاستش بر کنار میشود وچای و شکر از حالت حرام خارج میشود.

بدین گونه باز حرامی به حلال تبدیل شد و ما و میرزا به سودمان رسیدیم و مردم به رضایت خدایشان.
یادم هست وقتی همین میرزای کرمانی شیاد مرد، باز همان مردم عکس او را در ماه میدیدند. نمیدانم چگونه خلقتی هستند قوم پارس.
 

هر کس که به آنها خوش خدمتی کند را دزد میخوانند و هر کس آنها را بفریبد در ماه و خورشید میبینندش!!
 

 یادم نمیرود مردم، شکر(حبه قند) را بین انگشتان میگرفتند و بزور آن را به چای ته استکان میرساندند تا پاک شود بعد بخورند و من فقط به انها میخندیدم و ته بسته های شکرم مینوشتم "شکر پاک ملای کرمانی"
نمیدانم این ملاها و میرزاها در آینده چه بر سر این ملت زود باور بیاورند. کاش رستگار شوند.
 

فتواهای شگفت انگیز شرعی اواخر دوره قاجاریه تا کنون و دلايل ابطال آنان!:

👳خزینه ها منبع انتشار بیماری و مرگ و میر شده بودند و تنها وجه بهداشتی آنها آب آهک انتهای روز بود و چوب زالزالک . لذا در حمام ها دوش جایگزین آنها شد.علما فتوا دادند حرام است.مردم با رشوه پنهانی از خزینه استفاده می کردند.
👀حکومت از زور استفاده کرد علما کوتاه آمدند.
👳استفاده از لامپ برق حرام و غیرشرعی است.
علت: به سبب امکان انجام شب نشینی های طولانی، باعث می شود که مومنین، از نماز صبح غافل شوند!
👀 البته بعدها، با پول هنگفتی که حاج امین الضرب، صاحب کارخانه برق به علما داد برق حلال شد! اما کارخانه برق مشهد در سال ١٩١١ میلادی به تحریک علما و روسها توسط ملت سلحشور مشهد در آتش سوخت.
👳استفاده از کله قند، حرام و غیرشرعی است. (افراطیون مذهبی شایعه ساخته بودند از استخوان مردگان الک شده و کله قند روسی درست می شود!!)
علت: نپرداختن وجوه شرعی، توسط واردکننده قند!
👀پر واضح است که پرداخت وجوهات، موجب گردید تا قند حلال گردد، البته به این شرط که قبل از خوردن، آن را در چای غسل کنند".
👳استفاده از ماشین لباسشویی حرام و غیرشرعی است.
علت: لباس های نجس، لباس های پاک را نجس می کنند!
👳در سال ١٣٤٢ خورشیدی در جریان انقلاب سپید علما گفتند رأی دادن بانوان خلاف شرع است!
👳علما ساخت راه آهن را در دوره ناصری خلاف شرع و حرام اعلام کرده بودند
علت: ملاعلی کنی آن را راه تسلط کفار می دانست.
👳خوردن گوشت ماهی خاویاری حرام است!
علت: انحصار گرفتن صید این ماهی ارزشمند.
👳بازی شطرنج حرام است!
علت: در روایتی ساختگی آمده بود که امویان شطرنج بازی می کردند.
👳استفاده از ویدئو حرام و غیرشرعی بود.
علت: چون افکار پاک ملت سلحشور با دیدن فیلمهای مستهجن خراب می شد. با ازدیاد آن و آمدن ماهواره و نت دیگر این حرام حلال شد.
👳علما مدرسه رفتن در تهران و تاسیس مدرسه مدرن به جای مکتب و رادیو و تلویزیون و تریبون به جای منبر را خلاف شرع و خلاف احکام الهی اعلام کرده بودند.
👳اولین بار که دوچرخه به ایران آمد آنرا ارابه جن معرفی کردند.
👳اولین بار که اعلام شد مردم برای گرفتن شناسنامه به شهربانی مراجعه کنند، علمای عظام فتوا دادند که این دسیسه انگلیس است تا نام دختران و همسران شما بدانند!
👳اوایل خود موسیقی و بعدها دیدن ساز موقع نواختن را حرام اعلام کردند چون انسان را از یاد خدا غافل می کند.
 

آری چنین است که ملتی به خدمتگزاران اندکش  در تاریخ دشنام میدهد!

و نکته های دیگری که من از کودکی و جوانی به یاد دارم:
یک- تا کنون نمیدانستم چرا هنگامی که بچه بودم همه جا میدیدم قند را در چای فرو میکنند و چای مینوشند!! و همیشه برایم علامت پرسشی بود!!

دو- نکته ای را که نویسنده از قلم انداخته(البته ممکن است نمونه ها بسیار زیاد باشند) این است که مادرم تعریف میکرد که شهرستانی(واعظ خرمشهری) روی منبر میگفت: "ای مردم شمن جعفر سوار نشیییییی...د". و منظورش از شمن جعفر شمندفر بود که در زمان رضاشاه که زبان بین المللی فرانسوی بود به ترن و قطار میگفتند. چرایی اش را باید در مخالفت رضا شاه با آخوندها یافت که ترن را به ایران آورد تا سوای از کم شدن رنج سفر، مردم را از یورش راهزنان در امان بدارد و بدین ترتیب به مردم کشورش خدمت بزرگی کرده باشد.
سه- پیش از انقلاب آخوندها با کشیدن زمان، یک ساعت به جلو در نیمه اول سال مخالفت میکردند. دلیلش را تغییر ظهر شرعی اعلام میکردند و تبعات آن؛ ولی پس از برقراری جمهوری ظاهراً اسلامی همان شیوه را به کار بردند، به دلایل افتصادی و نیز تجاری که روابطشان را با دیگر کشورها هماهنگ کنند.

No comments:

Post a Comment