Friday, October 9, 2015

از کی، چه باید انتظار داشت؟

يك چيز اشتباهي در فرهنگ ما وجود دارد كه نميدانم به خاطر قحط الرجالي است يا به واسطه نگاه آرماني و اسطوره طلبمان به آدمياني است كه دوست داريم "تجسم تمام و كمال آدمي" يا به قول نيچه "ابرمرد" باشند. آن چيز اشتباه هم اين است كه به مجرد اينكه كسي را در هنري يا چيزي چيره دست ميبينيم از او انتظار داريم چون که صد آمد،  نود هم پيش اوست.
 
في المثل بنده حضرت آيت الله بهجت را از نزديك ديده بودم، مرد متواضع و وارسته و خداترسي بود؛ اما ملت اعم از نخبه و غيرنخبه از او انتظار طالعبيني و رمل و اسطرلاب و سياست ورزي هم داشتند؛ يا مثلاً دكتر سميعي جراح خوبي است اما ملت از او انتظار دارد كه :" آنتوني رابينز" و " دكتر اوز" هم باشد و چيزهايي در مورد "مثبت انديشي" و "راههاي رفع چين و چروك صورت" يا صحت تبليغ لارجر باكس هم در آستين داشته باشد.
از قاسم سليماني انتظار دارند حالا كه سري به عراق ميزند كماني هم آرش وار بكشد براي توسعه حدود مرزي و شانس رياست جمهوري را هم امتحان كند و از ظريف هم كمي مصدق بازي ميخواهند، هرچند پيشتر هرچه تكواندوكار و دمبلزن داشتيم را كرديم عضو شوراي شهر!
يادم هست زماني در مجلسي بوديم پر از آدمهاي فرهيخته و اهل قلم، پيرمردي را آوردند كه شمايلش مولانا را تداعي مي كرد و محاسنش مرحوم لطفي، نوازنده مشهور را.
از قضا پيرمرد تنبورزن چيره دستي بود و تنبوري زد كه روانها را پاك ميكرد؛ منتها چون ما ملت به يك هنر قانع نيستيم و معتقديم از همه انگشتها حتا آن انگشت بيلاخ يا به قول فرنگيها انگشت شست هم بايد هنر بچكد، حضار اصرار داشتند كه پيرمرد جملات قصاري هم بگويد، پيرمرد تنبورنواز عارف شمايل هم نه گذاشت و نه برداشت، و با لهجه لاتي كه گندميزد به آن تصور عرفاني، فرمود: "من گاهي ميبينم كه بعضيا هي مينالن كه چرا بچه مون حق پدر فرزندي رو به جا نمياره؛ بابا جون من! پسر آدم فقط به درد اين ميخوره گاهي آدمو بعد از مرگ ياد كنه، اونم ميدونيد كِي؟" 
جماعت اهل دل و سينه سوخته كه در انتظار جمله اي در حد "مجالس سبعه" يا "مقالات شمس" بودند، پرسيدند: "كِي استاد بزرگ". استاد با همون لهجه "آلت آسا" فرمود: "اون وخ كه ريق رحمت رو سركشيديد، مرده ريگتون رفته به قباله پسرتون، پسرتون هم با رفقاش، خانوم برده ويلا و عرق سگي خورده و يهو تو جمع، ميگوزه(!). رفقاش هم ميگن: پدرسگ! تو بودي؟! پسرتون هم ميگه: "نه به قبر بابام!...قاه قاه قاه".
يادم هست كه بعد از اين حرف، جماعت به قول عطار در تذكره الاوليا، فقط "عظيم بگريستند" بر انتظار اشتباهشان. 
اين ماجرا را گفتم چون اين روزها هجوم به اكبر عبدي به خاطر آن حرف بندتنباني اش كه خودم نشنيده ام اما خوانده ام كه عربي را به "ريدن" تهديد كرده، شماتت ميكنند. اين شماتت البته بيراه نيست؛ اما روي ديگر سكه مسووليت متوجه آن مردم و فرهنگي است كه: 
از مداح، تحليلگر سياسي، و از بازيگر نقش هاي كمدي، تهييج حس ناسيوناليستي و از احمدی نژاد، مرجع تعبيرخواب و خبر از غيب میسازند و انتظار جومونگ بازي و رابين هود گري هم دارند!        

(سهند ایرانمهر)

No comments:

Post a Comment