فاعتبروا یا اولی الابصار:
درسی از تاریخ انقلاب برای امروز ما!!
عبدالرضا
داوری در صفحه فیسبوک خود به
بازخوانی انتقادهای شهید بهشتی از آیت الله مصباح یزدی به گونه زیر پرداخته است:
«شهید بهشتی اولین انتقاد خود
از حضرت آیت الله مصباح یزدی را به "شیوه تربیت شاگرد" ایشان اختصاص داده و
در همین رابطه می گوید:« من مکرر به جناب آقای مصباح هم گفته ام . گفته ام
دوست عزیز ، چرا این بحث هایی که احتیاج به رسیدگی بیشتر دارد باید اینطور
مطرح شود؟ ...بحث من در اینجا بحث جناب آقای مصباح نیست. بحث من در اینجا
با شما طلاب است. به ایشان هم در این ده - پانزده روز قبل عرض کردم. گفتم
آقا! بحث ، بحث روش تربیتی مدرسه است ... شما طلاب مدرسه نمی توانید با این
اسلوب بار بیایید وگرنه لااقل بنده نمی توانم در چنین مدرسه ای ذره ای در
کارها سهیم باشم.
مدرسه ای که بخواهد یک مشت انسان لجوج ، پرخاشگر بی جا و متعصب تربیت کند،
نتوانند با هم دو کلمه حرف بزنند چه ارزشی دارد؟ در این صورت چه خدمتی به
اسلام و به حق کرده اند؟ به چه
انگیزه ای ؟... من می گویم شرط اول خدمت در مدرسه این است که انسان منصف ،
اسلام انصاف آور ، تشیع انصاف آور در مدرسه پا بگیرد. برخورد باید منصفانه،
منطقی ، آرام، متین، روشنگر، امکان فکر گسترده دادن ، باشد. تحجر، تعصب،
جمود، مطالب را زود در چارچوب های محدود آوردن و تاختن ، هرگز نمی تواند
آهنگ تربیت مدرسه باشد. اگر هست ، بنده از این مدرسه نیستم.
اگر چنین چیزی در مدرسه هست ، رفقای ما اعلام بفرمایند که رسالتش این است ،
مطمئن باشید آخرین دیدارمان با شما به عنوان مدرسه خواهد بود.
ما می خواهیم انسان جستجوگر بار بیاوریم که در پی شناخت حق باشد. شما
آقایان چگونه معارف فعلی خودتان را برای شناخت حق در تمام جزئیاتش آنقدر
بالغ می دانید که اینقدر به هم پرخاش می کنید؟!
شنیده ام شما رفقا به هم پرخاش می کنید. اصلا ولنگاری می کنید. کِی
ولنگاری راه آوردن انسانها به حق است که شما از حربه ولنگاری استفاده می
کنید؟...چرا باید مسئله ای که لااقل
میان من و جناب آقای مصباح به صورت دو برداشت قابل طرح است به این شکل
درآید ؟ همین طور متقابلا من نیز نباید این کار را بکنم. نمی گویم که فقط
آقای مصباح نباید این کار را بکنند، من هم نباید این کار را بکنم. مدرسه
جای برخورد سالم آراء و افکار است و از هر آهنگ و شیوه ای که بخواهد به
سلامت برخورد آراء و افکار لطمه بزند بشدت جلوگیری می شود. خوب دقت کنید
این شعار ماست: مدرسه جای برخورد سالم آراء و افکار است.... موضع من در
برابر دکتر شریعتی و کارهای او موضع بهره برداری صحیح است، نه لگدکوب کردن ،
نه لجن مال کردن و نه ستایش کردن و بالا بردن. بلکه حسن
استفاده از سرمایه ای در خدمت هدفی ، با روشنگریِ بدون کمترین محافظه کاری
برای تمام نقطه های ضعف او... من با صراحت به جناب آقای مصباح اعلام کردم ،
جناب آقای مصباح ! اجمالا به شما بگویم ، من در برابر دکتر شریعتی نقد
سالم و سازنده خواهم داشت...جناب آقای مصباح در بحثی که با ایشان کردم
فرمودند من به عنوان اتمام حجت می گویم . گفتم برادر، اتمام حجت چیست؟! قبل
از اتمام حجت، هدایت مطرح است. اگر هدایت آسیب دید چه اتمام حجّتی؟ من به
عنوان یک فرد کارشناس این فن می گویم. اگر قرار است در روحانیت کسی به
عنوان صاحب نظر در مسائل مربوط به نسل جوانِ درس
خوانده در ارتباط با مذهب نام برده شود ، لااقل من که یکی از آنها هستم.
عمرم را در این راه گذراندم. من به عنوان کارشناس صاحبنظر این فن می گویم
این خطرناک است. "اتمام حجت" چیست ؟! می گویم این، تمام رشته های این سی-
چهل سال را پنبه می کند. اتمام حجّت یعنی چه؟ چه کسی گفته است اگر ما با
بیان روشنگر ، نقطه های انحرافی را بیان کنیم کافی نیست ؟ طول می کشد؟ طول
بکشد. کار مفیدِ طولانی بهتر است یا کار پر خطر فوری؟ کدام یک؟
شهید
بهشتی در همین سخنرانی شیوه های برخورد حضرت آیت
الله مصباح یزدی با مخالفان را جنجال آفرین، تحریک آمیز و تکفیری خوانده و
این قبیل روشها را موجب ایجاد دوقطبی کاذب در جامعه و مسبب جدایی
دانشگاهیان و غیرحوزویان از حوزویان دانسته و می گوید: « موضعگیرى جنجالى و
جنجال آفرین و تحریک آمیز ، که با شدت و حدت همراه است، به نظر من با توجه
به مجموع جوانب مختلف مربوط به این بحث و این شخص و این عصر، نتیجه عکس
دارد. این نوع موضع گیرى ها بسیارى از افراد را به یاد چماق هاى تکفیرى مى
اندازد که در تاریخ درباره عصر تفتیش عقاید کلیسا و قرون وسطى خوانده اند و
موجب مى شود که زمینه هاى مثبت و ارزنده هدایت نسل
جوان که امروز در دسترس دوستان علاقه مند قرار گرفته تباه شود و به زمینه
هاى ضد تبدیل شود، و باز به تدریج - (فکر نکنید که این کار کارى است که در
ظرف یک روز یا دو روز مى شود)- به تدریج با تبلیغات مسموم دیگرى که نهضت
هاى مادى - الحادى و قدرت هاى خودکامه سوء استفاده کننده از همه چیز (از
جمله مذهب) دارند، بار دیگر میان همه مردم جوان درس خوانده مطالعه کن و اهل
علم، همان جدایى شوم که بنده در شهر قم ناظر آن بودم به وجود مى آید. در
سال ۱۳۲۵ که من به قم آمدم با کمال تأسف به چشم خودم مى دیدم در قم کوچک آن
روز که محدوده مرکزى شهرى اش از بازار تا فلکه ارم
بود و در آن موقع فقط یک دبیرستان در آن وجود داشت (دبیرستان حکیم نظامى)،
معلم و محصل مدرسه از یک پیاده رو خیابان مى رود و معمم از یک پیاده رو
دیگر، و براستى از هم پرهیز مى کردند. آیا قرار است بار دیگر به چنین وضع
شومى برگردیم؟ آیا نمى خواهیم مطالعه کنیم و ببینیم این وضع شوم از کجا
ناشى شده بود؟ آیا نمى خواهیم تلاش هاى مان را در زمان خودمان هدایت و
رهبرى کنیم؟»
و البته همانطور که همه می دانند بعد از این سخنرانی روشنگرانه شهیدمظلوم دکتر بهشتی ، حضرت آیت الله(حیف از این واژه ها نیست که به وی نسبت داده شود؟) مصباح یزدی به همراه ۱۸ نفر از شاگردانشان به حالت قهر مدرسه حقانی را ترک گفته و ادامه فعالیت های خود را در موسسه در راه حق دنبال کردند.»
No comments:
Post a Comment