" به ياد مادر "
هفتم فروردين ماه يادآور درگذشت مادري مهربان و فداكار است. مادر مظلومه اي كه همراه و همپاي پدر، درد و رنج و سختيهاي بسياري را نه تنها در رژيم شاه، بلكه در حكومت وليّ فقيه صبورانه تحمل نمود.
پس از وفات ايشان در مصاحبه اي عرض كردم كه رنج و درد مادر را بيش از مصائب پدر مي دانم و امروزه نيز بر اين عقيده استوارم. پدر بزرگوارم در همه ايام تبعيد و زندان در زمان شاه، با وجود شكنجه و اذيت و آزار فراوان، با دوستان و همرزمانش ايام را با درس و بحث مي گذراند؛ و اين مادرم بود كه بار سنگين و جانكاه امورات خانواده و تربيت فرزندان را بر عهده داشت. ايشان با آنكه شوهر و فرزند و دامادش زنداني بودند و پس از آن نيز كه فرزندش "شهيد محمد" متواري گشت و از او هيچ خبري نداشت، ولي با اين حال رسيدگي به مشكلات و همدردي با خانواده هاي زندانيان سياسي را جزء كارهاي روزمره اش مي دانست و حتي با وجود جوّ سنگين امنيتي، در تحصن خانواده هاي زندانيان سياسي در منزل آيت الله شريعتمداري شركت نمود و در آنجا دستگير شد و توانست با هوشياري خود را از دست ساواكيهاي آن زمان برهاند. وي خود را همسر كفاش پيرمرد جلوي بازار قم معرفي كرده بود كه در حال عبور از آن منطقه بوده است.
و اما در جمهوري اسلامي و زمان حصر ناجوانمردانه پدر به دست شاگردان ناسپاسش، باز پدر با صبوري هميشگي اش مشغول مطالعه و تحقيق بود، و اين مادر است كه روياروي ظلمه و تماشاگر خباثتهاي سبعانه عظمائيان بود و خانه و كاشانه اش بارها توسط آنان سنگ پراني شد و شيشه هايش شكست و عربده هاي مستانه آنها را تحمل نمود و فرزند و دامادها و نوادگان و اطرافيانش بارها و بارها دستگير و زنداني شدند و او صبورانه توانست همه اينها را تحمل و يار و همدم و همراه پدر بماند.
و حتي مرگ مادر هم مظلومانه بود. حكومت، تشييع با شكوه و تاريخي پدر را در خاطر داشت و لذا مانع تشييع پيكر مادر گشت و در كمال ناباوري، جنازه وي را حضرات اطلاعاتي و پاسدار ربودند. اين شعار در آن مراسم به خوبي گوياي مطلب است:
"تشييع بي جنازه اين هم يه ظلم تازه"
دوستان و عزيزان فاصله زياد منزل تا حرم حضرت معصومه(س) و سپس گلزار شهداء را عليرغم اخطارها و كارشكني هاي نيروهاي امنيتي پاي پياده طي كردند و با آنكه دهها نفر از عزيزانمان در اين مراسم دستگير شدند، ولي تشييع با شكوه و البته بدون جنازه به سرانجام رسيد و نهايتاً در جوّي امنيتي و پليسي، پيكر مطهر مادر در گلزار شهداي قم و در كنار مادران بزرگوار شهدا آرامش ابدي يافت.
و اما در پايان، آنچه از سويي موجب اندوه بسيار من و از ديگر سو باعث افتخار بنده است اين نكته است كه عليرغم همه سختي هاي رژيم سابق و پس از آن، بنا به گفته دوستان و بستگان نزديك، دستگيري و زنداني گشتن من در ايام حصر پدر و بي خبري طولاني مدت، پدر و مادرم را بسيار آزرد و از اين بابت بسيار صدمه ديدند.
بگذرم.
گذشت و چه زيبا گذشت و در زندگي خود به داشتن چنين عزيزاني مفتخرم و از اين موهبت الهي بر خويش مي بالم.
والسلام
سعيد منتظري
No comments:
Post a Comment