آتش سوزی در مدرسه شین آباد پیرانشهر
دکترصادق زیباکلام
ای
کاش مساله فقط استعفای وزیر آموزش و پرورش می بود. آخرين شماره هفته نامه
نگاه پنجشنبه پيش از توقف انتشار 30 آذر 1391 بعد از آتشسوزی که در مدرسه
دخترانه شینآباد پیرانشهر اتفاق افتاد، بسیاری، اگر نگفته باشیم همه،
انگشت اتهام را به سمت وزیر اصولگرای آموزش و پرورش آقای حمیدرضا
حاجیبابایی گرفتند و یکپارچه خواهان استعفای وی شدند. آنچه در آن میانه از
همه جالبتر بود فریادهای دادخواهی بود که از جانب برخی از مخالفان و
منتقدان احمدینژاد در میان متحدان سابقش به راه افتاده بود. آنان بانگ
برآورده بودند که «استعفای وزیر کمترین معذرتخواهی است که دولت احمدینژاد
میتواند نسبت به این مردم خوب، نجیب، صبور و بزرگوار انجام دهد.»
رسانههای
اصولگرای مخالف احمدینژاد به همراه نمایندگان مجلس مخالف وی، آنچنان
فضایی به وجود آورده بودند که گویا مشکل و معضل اصلی در خصوص حادثه
آتشسوزی مدرسه شینآباد در عملکرد ضعیف دولت احمدی نژاد و بالاخص شخص
حمیدرضا حاج بابایی وزیر آموزش و پرورش میباشد. مخالفت بنده با این
برداشت، به هیچ روی نه به معنای تبرئه وزیر آموزش و پرورش و دولت اصولگرای
احمدینژاد است و نه به معنای مهر تایید زدن بر سیاستها و عملکرد مجموعه
دولت. مساله خیلی عمیقتر و دردناکتر از این است که کل آن را صرفا به
عملکرد وزارت آموزش و پرورش تقلیل دهیم و به شکلی به موضوع بپردازیم که اگر
به جای حاجیبابایی مدیر و مسوول دیگری میبود، دختران معصوم روستای
شینآباد آتش نمیگرفتند. فیالواقع کاش این گونه بود و آتشسوزی صرفا حاصل
بیکفایتی و بیلیاقتی مسوولان آموزش و پرورش دولت احمدینژاد میبود. چون
در آن صورت با کنار گذاشتن یک یا چندین مدیر و مسوول بیلیاقت مساله حل
میشد و مشکلات و معضلات بنیادین ما از آموزش و پرورش رخت برمیبست اما
بدبختانه این گونه نیست و اگر به جای حاجیبابایی لایقترین، شایستهترین،
باکفایتترین و مدبرترین مدیرهای دنیا را هم منصوب نماییم یا مینمودیم،
باز هم مدرسه شینآباد آتش میگرفت. آنان که در واکنش به آتشسوزی مدرسه
شینآباد پیرانشهر (از جمله نماینده پیرانشهر به همراه بسیاری از نمایندگان
دیگر به علاوه اصولگرایان منتقد و مخالف احمدینژاد) صرفا به دنبال
استعفای حاجیبابایی رفته بودند یا تعمدا خود را به تجاهل زده بودند و برای
فریب افکار عمومی و جلوگیری از مطرح شدن مسائل عمیقتر سعی میکردند این
گونه وانمود کنند که مساله اصلی استعفای وزیر است؛ یا از روی فرصتطلبی
میخواستند از نمد حادثه شینآباد بهرهبرداری سیاسی علیه احمدینژاد
نمایند، یا در معصومانهترین و سادهترین حالت اینکه تصور کنیم واقعا
نمیدانستند مشکلات و مسائل اصلی چیست و تصور میکردهاند که مشکلات و
مسائل آموزش و پرورش در همان استعفای وزیر آموزش و پرورش خلاصه میشود.
گفتم
کاش حق با آنها بود و مشکل در شخص وزیر خلاصه میشد اما بدبختانه این گونه
نیست. واقعیت این است که ما در مدارسمان در سطح کشور؛ چیزی حدود 150 هزار
کلاس مثل همان که در شینآباد آتش گرفت داریم به همراه 50 هزار اتاق که
دفتر و غیره هستند. بسیاری از این 200 هزار کلاس و دفتر با بخاری نفتی گرم
میشوند. بنابراین وقوع آتشسوزی به هیچ روی امری تصادفی و غیرمترقبه نیست.
فرقی هم نمیکند که وزیر چقدر مدیر، مدبر، انقلابی، اصولگرا، اصلاحطلب،
متدین یا لائیک باشد. در هر حال آن 150 هزار کلاس با بخاری نفتی در زمستان
گرم میشوند. طبیعی است که راه چاره در این است که نظام بخاری نفتی که در
حقیقت مثل یک بمب ساعتی آتشزا میباشد از سطح مدارس جمع شود. اما این کار
مستلزم هزینه است. برآورد شده که تبدیل سیستم گرمایش این 200 هزار کلاس و
دفتر از بمب ساعتی به نام بخاری نفتی به وسیله مطمئنی به نام شوفاژ نزدیک
به هزار میلیارد تومان هزینه میبرد و این هزار میلیارد تومان 33 سال است
که در انتظار تحقق یافتن است. مادام که این هزینه تامین نشود 200 هزار
بخاری نفتی جان میلیونها دانشآموز را تهدید میکند.
روستای
شینآباد به مدت 10 سال است که گازکشی شده اما مدرسه «انقلاب اسلامی» آن
به دلیل فقدان اعتبار همچنان با بخاری نفتی گرم میشود. بقول «زهیر توکلی»،
تا کسی عملا در آموزش و پرورش ایران کار نکرده باشد، نمیتواند ابعاد فقر و
کمبود بودجه و اعتبار در آن را تصور نماید. انسان نمیتواند باور کند که
آموزش و پرورش مملکتی که روی دریایی از نفت و گاز خوابیده اینقدر بدبخت و
فقیر باشد. در حالی که همه بانگ برآوردهاند که چرا وزیر استعفا نمیدهد،
حتی یک نفر نپرسید که ظرف هفت سالی که اصولگرایان قدرت را در دست داشتهاند
ما بیش از 500 میلیارد دلار درآمد نفتی داشتهایم.اگر هر دلار را حداقل
هزار تومان در نظر بگیریم، ما ظرف این هفت سال 500 هزار میلیارد تومان
درآمد داشتهایم.آیا انتظار هزار میلیارد تومان از آن 500 هزار میلیارد
تومان برای هزینه شدن در آموزش و پرورش خیلی انتظار نابجا و غیرمنصفانهای
است؟ مشابه آتشسوزی مدرسه شینآباد ظرف 20،10 سال گذشته برای چندمین بار
است که دارد تکرار می شود؟
آیا
بارها و بارها ظرف این 33 سال حادثه آتش سوزی در مدارس ما تکرار نشده؟ باب
دیلون خواننده و ترانهسرای معروف امریکا در مخالفت با جنگ ویتنام
ترانهای ساخته بود که در اعتراض به جنگ میخواند: «چقدر پدر و مادر باید
کشته شوند تا بگوییم کودکان زیادی یتیم شدهاند؟ چقدر انسان باید کشته شوند
تا بگوییم خیلیها کشته شدهاند؟ چقدر خانه باید بمباران شود تا بگوییم
خانههای زیادی بمباران شدهاند؟» حالا ما هم میتوانیم بپرسیم چند بار
باید در مدارس ما آتشسوزی اتفاق بیفتد تا بگوییم در مدارس ما خیلی
آتشسوزی اتفاق میافتد؟ متاسفانه پاسخ خیلی امیدوارکننده نیست. آماری وجود
دارد به نام «سرانه آموزش و پرورش». یعنی کل بودجه سالیانه یک کشور را که
خرج آموزش و پرورش میشود بر جمعیت آن کشور تقسیم میکنند و عدد به
دستآمده میشود میزان پولی که در آن کشور برای تحصیل هر نفر هزینه میشود.
از این بابت ما یکی از پایینترین کشورها در جهان هستیم.
آمار برخی از کشورها؛ یعنی مبلغی که به ازای هر نفر در آن کشور صرف آموزش و پرورش میشود به قرار ذیل است:
لوکزامبورگ:
16 هزار دلار در سال نروژ: 15 هزار دلار در سال دانمارک: 12 هزار و 500
دلار در سال اتریش: 10 هزار و 200 دلار در سال سوئد: 10 هزار دلار در سال
امریکا: 10 هزار دلار در سال ژاپن: 7هزار و 500 دلار در سال چین: 2 هزار
دلار در سال ترکیه: 2 هزار دلار در سال ایران: 200 دلار در سال. ( نمودار
«سرانه آموزش و پرورش در برخي از كشورها» ) محاسبه سرانه 200 دلار ایران به
این صورت است که کل بودجه آموزش و پرورش برای سال 1391 نزدیک به 14 هزار
میلیارد تومان بوده که اگر آن را بر 75 میلیون ایرانی تقسیم کنیم چیزی حدود
200 هزار تومان میشود. اگر ارزش دلار را صرفا هزار تومان در نظر بگیریم،
سرانه آموزش و پرورش ایران 200 دلار میشود. به عبارت دیگر نروژ و دانمارک
نزدیک به 70 برابر ما برای آموزش و پرورششان هزینه میکنند، امریکا 50
برابر و چین 10 برابر ما.
جالب
است ترکیه که نه یک بشکه نفت دارد و نه یک کپسول گاز، 10 برابر ما برای
آموزش و پرورشاش هزینه میکند. اینها تازه بر اساس نرخ دلار هزار تومان
میباشد. اگر دلار را به نرخ جناب «جمشید بسمالله» محاسبه کنیم، سرانه ما
کمتر از 70 دلار میشود و سرانه آموزش و پرورش ترکیه نه 10 برابر ما که در
حقیقت 30 برابر ما میشود. من هیچ تردیدی ندارم که یک جای ضرب و تقسیم من
غلط است. زیرا چگونه میشود که امریکاییها 150 برابر ما برای آموزش و
پرورششان هزینه کنند؟ به نظر شما وقتی ترکیه 30 برابر و امریکا 150 برابر
ما برای آموزش و پرورششان هزینه میکنند، خیلی اهمیت دارد که حاجیبابایی استعفا بدهد یا ندهد؟
No comments:
Post a Comment