Monday, July 7, 2014

همسر دوم و شبهه شرعی!



آفتاب: به گزارش جماران آیت الله موسوی بجنوردی از شاگردان امام خمینی و البته از جمله اساتیدی است که همچنان مکتب فقهی امام خمینی را با دیدگاه های نوگرایانه فقهی خود دنبال می کند. مدیرگروه فقه و حقوق پژوهشکده امام خمینی و انقلاب اسلامی در این گفت و گو ی کوتاه، مشروعیت همسر دوم را در شرایط امروز به گونه ای جدی زیر سوال می برد و با تأکید بر این که همسر دوم مصداق شکنجه همسر اول است؛ دیدگاهی جدید را در این باره مطرح می کند.

در استنباط شما از آیات و روایات با در نظر گرفتن عنصر زمان، بر اساس شرایط امروز آیا همسر دوم از منظر فقهی و شرعی می تواند مشروعیت داشته باشد؛ به طور کلی دیدگاه شما درباره راه حل های رعایت حقوق زنان در قوانین مرتبط با ازدواج چیست؟

قباله های 12 شرطی ازدواج را من درست کردم. یکی از آن شروط را از کانون انگلستانآمریکا گرفتیم، آن هم مبنی بر این که اگر مردی زنش را طلاق داد، باید نصف دارایی خود را به زن بدهد. دراروپا این طوری است که اگر زن طلاق داد، زن باید نصف دارایی خود را به مرد بدهد و اگر هم مرد طلاق دهد، او باید نصف داراییش را به زن بدهد که ما آمدیم و تنها بخش دوم آن را گرفتیم. یعنی اگر مردی زن خود را بدون عذر موجهی طلاق داد باید نصف دارایی خود را که در زمان زناشویی تحصیل کرده است را به زن بدهد. یادم است آیت الله صافی گلپایگانی به ما گفتند، این چه قانونی است که شما وضع کردید؟ این کار باعث می شود تا خانم ها کیسه بدوزند.
ما در جواب گفتیم هدف ما از این کار، ابتدا کاهش آمار طلاق است و دوم این که زن خانه بعد از چند سال زندگی اگر طلاق بگیرد باید جایی برای زندگی داشته باشد. خوشبختانه آمارهای بعدی نشان داد که این کار ما سبب شد تا طلاق کاهش چشم گیری پیدا کند.
مرحوم آقای گلپایگانی فرمود که بگذارید تا نصف. یعنی این که تا نصف دارایی خود را بدهد. الان هم اگر در پیش نویسهای موجود نگاه کنید میبینید اون "تا" هست و کمی هم رنگش با باقی کلمات جمله فرق می کند.
مجلس قصد تصویب قانونی را داشت که با توجه به آن، مرد برای ازدواج دوم، دیگر نیاز به اجازه همسر اولش نداشت. من شدیدا با این قانون مخالفت کردم و گفتم، این کار برای همسر اول مصداق شکنجه است و شبهه شرعی هم دارد.  قرآن میفرماید: در صورت برقراری عدالت میتوانید همسر دیگری اختیار کنید. حال من از شما میپرسم مرد 50 ساله ای که زن 20 ساله میگیرد، میتواند بین این دو عدالت برقرار کند؟
   ببینید ما وقتی که از حقوق زن در اسلام  سخن می گوییم، حرفهایی جدی داریم. من معتقدم که هیچ مردی نمی تواند دو تا زن بگیرد. این تعدد زوجات برای سرپرستان یتیمان است. قرآن می فرماید، «شما سرپرستان یتیمان مبادا کالای خوب را برای خودتان بردارید و کالای بد را برای یتیمان بگذارید و در ادامه نیز می فرماید، ای سرپرستان یتیمان اگر خوف دارید و مىترسید از اینکه (به هنگام ازدواج با دختران یتیم) عدالت را رعایت نکنید، (از ازدواج با آنان ، چشم پوشى کنید و) با زنان پاک (دیگر) ازدواج نمایید، دو یا سه یا چهار همسر، و اگر مى ترسید عدالت را (درباره همسران متعدد) رعایت نکنید تنها یک همسر بگیرید...»

اما باید توجه کنید که این اصلا به ماها ربطی ندارد که بتوانیم دو، سه یا چهار تا زن بگیریم. این تعدد زوجات مربوط به سرپرستان مال یتیمان است. فراموش نکنیم که باز هم در ادامه همان آیه خداوند میفرمایند، اگر در مورد آنها هم نمیتوانید عادل باشید، یکی بیشتر نمی توانید بگیرید. ببینید اگر دومی را گرفتید، اولی باطل است چون در مقام حکم وضعی تعریف میشود و نه حکم تکلیفی. به خدا قسم اسلام غریب است. متاسفانه با شهوات خودمان تفسیر به رای می کنیم و همین سبب پیدایش اشکالات می شود. موضوع تعدد زوجات بهانه ای به دست برخی داده؛ تا تعدد زوجات را امری مذهبی توصیف کنند.

تعدد زوجات در صدر اسلام برای مسائل شهوترانی نبوده است، بلکه تماما ازدواج های سیاسی بوده است و از هر قبیله ای یک همسر اختیار میکردند آن هم به خاطر حمایت آن قبیله از ایشان. چون درعرب رسم است که هر کس از قبیله شان همسر بگیرد از او حمایت میکنند. اگر پیامبر(ص) این کار را نمیکرد همان اول شهید میشد. پیامبر برای حفظ جانش از 9 قبیله زن گرفت.

اما تنها همسری که پیامبر نامش را به زبان می آورد و اشک می ریخت، حضرت خدیجه(س)بود. حضرت خدیجه 80 هزار(اغراق آمیز است. شاید هشت هزار درست باشد- شماع زاده) شتر برای حمل کالا داشت و تمام تجارت شبه جزیره عرب را حضرت خدیجه انجام میداد. ایشان تمام اموالشان را در راه اسلام دادند و وقتی فوت کردند، کفن نداشتند. این را بدانید که اگر اموال حضرت خدیجه نبود، اسلام شکل نمیگرفت. بنده به صراحت به شما بگویم که اسلام بر پایه شمشیر حضرت علی(ع) و اموال حضرت خدیجه(س) بنا شد.

اجازه بدهید در ستایش حضرت خدیجه یک روایت کاملا صحیح به شما بگویم. هر وقت جبرئیل حامل وحی برای پیغمبر بود، حامل سلام هم از طرف خداوند برای خدیجه بود. شما نمیدانید این که خداوند به حضرت خدیجه سلام میرساند، چه مقامی است. این همسر پیامبر بود، باقی تماما ازدواج های سیاسی محسوب میشد.

*****
                                                                                 
اکنون مقاله ای که هفت ماه پیش نوشته شده و نکات مهمی را در این زمینه یاداور شده در پی میآید:

شرایط چندهمسری در قرآن

فیلم مستندی در یوتیوب وجود دارد زیر عنوان بازار سکس در ایران. در این مستند آخوند جوانی به تصویر کشیده میشود که در شهر اصفهان مسئول ثبت ازدواج موقت است و مطالبی را به قرآن و اسلام نسبت میدهد که مشمول آیه یحرفون الکلم عن مواضعه(واژه را از جایگاههایش منحرف مکنند.) و نیز آیه فمن اظلم ممن افتری علی الله کذبا او کذب بآیاته...(پس چه کسی ستمگرتر از کسی است که بر خداوند دروغ نسبت میدهد و یا آیاتش را دروغ میخواند... ) میشود.
خانم و آقایی برای ثبت ازدواج موقت نزد او آمده اند. صحبت از آن میشود که خانم به این شرط راضی شده  که من همسر نداشته باشم. نظر خانم دستکم تحسین برانگیز است ولی آن آخوند دین ناشناس میگوید: نه مگر اسلام نگفته تا چهار زن عقد دائم میتونید داشته باشید؟ پس موقتش سهلتره و نیازی به اجازه همسر نیست.
دو اشکال بزرگ در سخن او نهفته است:
یکی اینکه مجوز قرآن تحریف شده و به آن قول معروف عمل کرده که: کلوا و اشربوا را تو در گوش کن ولا تسرفوا را فراموش کن. قرآن اگر گفته میتوانید تا چهار زن اختیار کنید موضوع را با دو شرط اساسی با عبارت و ان خفتم مشروط کرده است:
شرط اول: اگر آیه پیش از این آیه را بخوانید متوجه میشوید که موضوع زنان بی سرپرست است و اینکه اگر کسی میتواند به آنان کمک کند از راه ازدواج با آنها این کار را بکند. یعنی در زمانی که جامعه فقیر است و زنان بی شوهر ممکن است با مشکلات زیاد و جامعه با فساد مواجه شود. مجوز این گونه ازدواج آنهم با رعایت شرط دوم صادر شده.
شرط دوم: درست پس از آنکه میفرماید مثنی و ثلات و رباع میفرماید و ان خفتم فواحده یعنی پس اگر میترسید که نتوانید میان همان زنان یتیمدار عدالت و مساوات را رعایت کنید پس باید تکهمسری را برگزینید:
باید پرسید چه کسی میتواند عدالت را برگزار کند؟ تنها کسی میتواند چنین کاری را بکند که هم پولدار باشد(نکته شخصی) و هم خیرخواه جامعه و مشتاق عمل صالح باشد(نکته اجتماعی) و هم خدادوست باشد(نکته الهی) که کمتر کسی همه اینها را با هم دارد. یعنی در مورد مسکن- پوشاک- خوراک- فرزندان- زمان همنشینی و همخوابی همه همسران را یکسان ببیند و میان هیچیک تفاوتی قائل نشود تا خارج از عدالت رفتار نکرده باشد.
نکته دیگری که در سخنان آن آخوند جوان آشکار بود بیتوجهی او به روح حاکم بر دستورات اسلام و از جمله توجه اسلام به بنیان خانواده است. خداوند هیچگاه راضی نخواهد بود کسی که همسرش برای او مشکلی جدی و حاد ایجاد نکرده بدون رضایت همسر زن دیگری را چه دائم و چه موقت برگزیند.
پس از مدتی که از نزول آیه دوم و سوم سوره نساء میگذرد و مردم به دلیل نفهمیدن روح حاکم بر مجوز ازدواج با یتیمداران و یتیمانی که به سن بلوغ رسیده اند پرسشهایی برایشان پیش آمده آیات 127 تا 130 این سوره نازل میشود تا ثابت شود که مجوز چندهمسری تنها برای اصلاح جامعه و سروسامان دادن به خانواده هایی است که در مرگ شوهر بی سروسامان شده اند و نه خوشگذرانی و بهره برداری ناجوانمردانه از موقعیتهای پیش آمده. در آیات زیر خواهید دید که اسلام(برخلاف گفته آن جوان) تا چه اندازه از کیان خانواده و جامعه دفاع کرده و دستورات دقیقی صادر کرده است:
و یستفتونک فی النساء قل الله یفتیکم فیهن و مایتلی علیکم فی الکتاب فی یتامی النساء التی لاتؤتونهن ما کتب لهن و ترغبون ان تنکحوهن و المستضعفین من الولدان و ان تقوموا للیتمی بالقسط و ماتفعلوا من خیر فان الله کان به علیما(127)
و از تو پیرامون زنان میپرسند(تا حکم خدا برایشان روشن شود) بگو خداوند(یعنی نه من) درباره آنان به شما پاسخ میدهد و نیز پیرامون آنچه که خوانده شده بر شما در کتاب (قرآن) پیرامون دختران یتیمی که حقوق حقه شان را نمیدهید و تمایل دارید آنان را به همسری خود دراورید و نیز پیرامون رعایت حقوق کودکان صغیر(ی که دستشان به جایی بند نیست.) و اینکه قسط و داد را در مورد یتیمان برپادارید و(بدانید) آنچه که از خیر و نیکویی انجام دهید همانا که خداوند به آن آگاه است. 
آیه پس از آن نیز خیلی جالب است. زیرا معمولا همه فکر میکنند که نشوز یعنی نافرمانی و سرپیچی تنها مربوط به زن است و مرد در این زمینه دارای حق است و حال آنکه خداوند در این آیه به گونه ای سخن گفته که مردها نیز ممکن است ناشز باشند و از رعایت حقوق زنان سرپیچی کنند:
و ان امرأه خافت من بعلها نشوزا او اعراضا فلاجناح علیهما ان یصلحا بینهما صلحا و الصلح خیر و احضرت الانفس الشح و ان تحسنوا و تتقوا فان الله کان بما تعملون خبیرا(128)
و اگر زنی واهمه دارد که نکند شوهرش سرکش شود و یا از او دوری گزیند پس بر آنان گناهی نیست که با یکدیگر سازش کنند و سازش بهتر است از اینکه همه حق را به خودتان بدهید. زیرا طبیعتا هرکس مایل است همه حق را به خود بدهد.(و احضرت الانفس الشح) بلکه بهتر آن است که حقی هم برای طرف مقابل(چه زن و چه مرد و مشکلات او را نیز) درنظر بگیرید. 
آیه بعدی درست به آیه سوم سوره و موضوع چند همسری بازمیگردد که چه کسی توانایی آن را دارد که بیش از یک همسر برگزیند. پاسخ قرآن همان است که در توضیح آیه سوم یاداور شدیم. میفرماید:
و لن تستطیعوا ان تعدلوا بین النساء ولو حرصتم فلا تمیلوا کل المیل فتذروها کالمعلقه و ان تصلحوا و تتقوا فان الله کان غفورا رحیما(129) و ان یتفرقا یغن الله کلا من سعته و کان الله واسعا حکیما(130)
و هرگز نمیتوانید که میان زنانتان عدالت را برقرارکنید(یعنی چند همسری غیرممکن است) هرچند خیلی به آن شایق باشید. پس تمامیت خواه مباشید(که اگرباشید) پس او(همسرپیشین) را بلاتکلیف(بی سروسامان) رهایش میکنید. و اگر سازش کنید و پروا پیشه کنید پس خداوند بسیار درگذرنده و مهربان است. و اگر از یکدیگر(به نیکویی) جداشوند(و پس از آن با همسر دوم ازدواج کند) خداوند هر یک را از تواناییهای خویش بینیاز میسازد و خداوند توانبخش است و حکمتهایی برای بندگانش در نظر دارد.  
میبینیم که روح حاکم بر این آیات و نه تنها این آیات بلکه تمام قرآن آنجا که برخورد منافع شخصی پیش میِآید همواره مدارا- مماشات- گذشت- برخورد نیکو و پسندیده و امید به رحمت الهی است و نه بداخلاقی- زور- تنبیه و تأکید بر تواناییهای شخصی. انسانی که همواره اندیشه اش این باشد که حق با اوست و دیگری دارد به او ستم روا میدارد کارش به نزاع بیهوده و گاهی بنیانکن خواهد کشید.
9/9/92 - احمد شماع زاده

No comments:

Post a Comment