Saturday, November 29, 2014

سود و زیان معتادپروری!!

سودش را از دو سو حاکمان میبرند: مادی و سیاسی

و زیانش را از دو سو ملت!

- جوانانی که تلف میشوند

- پول ملت که هزینه دوا و درمان و... تلف شدگان میشود!!

 تعداد معتادان به مواد مخدر در ایران: 

يک ميليون و ۳۲۵ هزار تن

قائم مقام دبيرکل ستاد مبارزه با مواد مخدر ايران روز پنج‌شنبه،‌ ششم آذر، ضمن اعلام آمار يک ميليون و ۳۲۵ هزار نفری برای معتادان در ايران، از تخصيص بودجه ۳۰ ميليارد تومانی برای بيمه معتادان از سوی دولت خبر داد. 
به گزارش خبرگزاری دانشجویان ایران، ايسنا، عليرضا جزينی، قائم مقام ستاد مبارزه با مواد مخدر، با اعلام اين موضوع که سن گرايش به مصرف مواد مخدر در ايران به ۱۵ سالگی رسیده افزود: «۱۰ درصد معتادان را زنان تشکيل می‌دهند.»
این مقام در ستاد مبارزه با مواد مخدر درباره وضعيت مصرف مواد مخدر در بين دانشجويان و دانش‌آموزان ایرانی نیز گفت: ۲.۶ درصد دانشجويان وزارت علوم،‌ تحقيقات و فناوری و‌ ۱.۳ درصد دانشجويان وزارت بهداشت، ‌درمان و آموزش پزشکی مواد مخدر مصرف می‌کنند.‌
عبدالرضا رحمانی فضلی، وزير کشور، در مردادماه سال جاری در گزارشی به نمايندگان مجلس گفته بود که «۱.۶ درصد دانشجويان دانشگاه‌های وزارت بهداشت و ۲.۶ درصد دانشجويان دانشگاه‌های وزارت علوم درگير اعتيادند».
با اين همه،‌ حميد صرامی، مديرکل دفتر تحقيقات و آموزش ستاد مبارزه با مواد مخدر، در نيمه تيرماه گفته بود که بيش از شش درصد از دانشجويان دانشگاه‌های دولتی وابسته به وزارت علوم،‌ تحقيقات و فناوری و وزارت بهداشت، درمان و آموزش پزشکی مواد مخدر مصرف می‌کنند.
در همين حال،‌ به نوشته ايسنا، قائم مقام دبيرکل ستاد مبارزه با مواد مخدر همچنين در مورد تعداد دانش‌آموزان معتاد در ايران اشاره کرد که يک درصد دانش آموزان مواد مخدر مصرف می‌کنند که قبلا اين ميزان،به گفته او، نيم درصد بود. 
پيش از اين، روزنامه جمهوری اسلامی در مهرماه سال جاری در گزارشی از «به صدا در آمدن زنگ خطر مصرف مواد مخدر صنعتی توسط دانش‌ آموزان» خبر داده و نوشته بود: «يک درصد دانش آموزان تجربه مصرف انواع مواد مخدر را دارند و چهار دهم درصد آنان نيز معتاد به شيشه هستند.»
به نوشته اين روزنامه به نقل از ستاد مبارزه با مواد مخدر، «در سال ۱۳۸۶ میزان مصرف مواد مخدر صنعتی سه درصد بوده و اکنون به ۲۶ درصد افزايش يافته و اين عارضه رو به افزايش است، زيرا قشر دانش‌آموز دسترسی راحتی به مصرف اين مواد دارد.»
این در شرایطی است که عطاالله سلطانی صبور، رئیس کميته آموزش عالی مجلس،‌ در گفت‌وگو با خبرگزاری خانه ملت از کاهش سن مصرف مواد مخدر در بين دانش‌آموزان به سن «۸ الی ۹ سال» سخن گفته بود.
به نوشته خبرگزاری ايسنا، قائم مقام دبيرکل ستاد مبارزه با مواد مخدر با اعلام اين که طی هشت ماهه امسال در مجموع ۳۲۰ هزار تن مواد مخدر،‌ يعنی ۱۳۰۰ کيلوگرم، کشف و ضبط شده است گفت: اين مواد بيشتر از نوع ترياک، هروئين و شيشه هستند.
انهدام ۱۷۰ کارگاه توليد شيشه، کشف چهار ميليون و ۳۰۰ قرص و آمپول مخدر، معرفی ۵۲ هزار معتاد به مراکز درمانی و دستگيری ۱۸۰ هزار توزيع کننده مواد مخدر در هشت ماه نخست سال جاری از ديگر اخباری بودند که قائم مقام دبيرکل ستاد مبارزه با مواد مخدر به آنها اشاره کرد.
آقای جزينی در بخش ديگری از سخنان خود اشاره کرد که امسال از سوی دولت ۳۰ ميليارد تومان برای بيمه معتادان در بودجه وزارت تعاون،‌ کار و رفاه اجتماعی اختصاص داده شده است. 

صفحه اول چلچراغ!!

نجف دریابندری مردی خودساخته!

  • 28 نوامبر 2014 - 07 آذر 1393
چند سال پیش که هنوز هوش و حواسش بجا بود و حافظه اش کار می کرد، روزهای جمعه برای دوستانی که هر جمعه به دیدارش میرفتند و می روند، حکایات بامزه و طنز آمیز می گفت و محفل خود را گرم نگاه می داشت.
مثلا یک روز تعریف می کرد که خان بختیاری رفته بود بوشهر پیش خان دشستان. خان دشستان برای اینکه به خان بختیاری احترام زیادی بگذارد او را برای گشت و گذار به شیراز برده بود. هنگام دیدار از شهر، گذارشان به بازار شیراز افتاد که ثروت بی حساب و کالاهای متنوعش زیر نور چراغ ها و چلچراغ ها عرضه می شد. خان بختیاری که از دیدن آن همه ثروت چشمانش گرد شده بود گفت: "و پیل چاره اش نیبو، الا به غارت." ( پول چاره اش نیست، تنها راه غارت است) و شروع کرد همان قهقهه های همیشگی را سردادن.
اما حالا دیگر از آن محفل گرم که او نقل مجلسش بود خبری نیست. دیگر هوش و حواس بجایی نمانده، حافظه اش از کار افتاده، حرفی برای گفتن ندارد. روزهای جمعه ساکت و آرام بر مبلی می نشیند و چون گوشش هم سنگین شده بی اعتنا به سخن پردازی های مجلس سرش را در کتابی فرو می برد و در میان جمع با خود تنها می نشیند.
حافظه اش در واقع از دست رفته است. دو سه سال پیش که علی یار گنجه قصد داشت فیلم مستندی از او تهیه کند با هم به قصد مصاحبه به خانه اش رفتیم. ایرج پارسی نژاد هم بود. تصور می کردیم همۀ آنچه را می خواهیم ضبط کنیم در عرض نیم ساعت انجام خواهیم داد. اما حافظه اش چندان ویران شده بود که انگار او نبود که آن همه راجع به خودش و دیگران می گفت. دو ساعت کوشش ما حاصلی نداد و بساط بی حاصل را برچیدیم.
این فراموشی بیشتر مرده ریگ سکته های مغزی پی در پی اوست که این بار هم او را راهی بیمارستان کرده*، اما پیش از اینها او مرد سخن ساز و طنز پردازی بود که در حکایت کردن داستانها و نکته های بامزه از همگنان پیشی می جست و محفلی شیرین تر از محفل او کمتر پیدا می شد؛ چنانکه نثری شیرین تر و زیباتر از نثر او کم پیدا می شود.
اینکه دریابندری آدم خود ساخته ای است که هرچه آموخته نزد خود آموخته، اینکه نثرش بی مانند است، و اینکه ترجمه هایش یکتا و عالی است، اینکه نوشته هایش حلوای انگشت پیچ است، و اینکه ... را به گمانم امروز دیگر همه می دانند. من در اینجا سعی خواهم کرد به وجهی از شخصیت او بپردازم که کمتر دربارۀ آنها گفته یا نوشته شده است.
به گمان من دریابندری فقط مترجم نیست، نویسنده است. از قضا بیشتر نویسنده است تا مترجم. به همین جهت ترجمه هایش چنین جاندار و ماندگار از کار در آمده است. اما هنر نجف در نوشتن بیشتر در مقدمه ها و گفتگوهایش بروز کرده است. او برای هر کتابی که ترجمه کرده - از وداع با اسلحه و پیرمرد و دریا گرفته تا تاریخ فلسفۀ غرب - مقدمه ای نوشته که آن مقدمه راهگشای خوانندگان آثار اوست.
اما حرف در این است که در این مقدمه ها دانش و بینش او از یک سو و جلادت نثر او از سوی دیگر به کمال ظاهر شده است. البته همین حالت در جدال های قلمی او هم که خیلی زیاد نیست بروز کرده است. اما اهمیت مقدمه ها در این است که او همچنانکه در درد بی خویشتنی تمام مطالعات فلسفی خود را یکجا در کتابی می ریزد و تحویل خواننده می دهد، در این مقدمه ها هم دربارۀ اهمیت نویسنده ای که اثر یا آثاری از او را ترجمه کرده یا دربارۀ اهمیت کتابی که به فارسی برگردانده با خواننده سخن می گوید. این کار، خود به مثابه یک کار تحقیقی است که علاوه بر زحمت ترجمه از سوی او انجام شده است.
برای مثال مقدمه ای که او بر وداع با اسلحه همینگوی نوشته اهمیت نویسندۀ آمریکایی را به کمال نشان می دهد و بعدتر زمانی که ارنست همینگوی، یک دور تمام را به عنوان مقدمۀ ترجمه پیرمرد و دریا نوشت آن بحث را تکمیل و تمام کرد. می دانیم که بعدها ناشر زیرکی تمام این مقدمه ها را جمع آوری و در کتابی با عنوان از این لحاظ یکجا تقدیم خوانندگان کرد.
جای دیگری که هنر نوشتن دریابندری به کمال بروز کرده به گمانم در گفتگوهای اوست. شیوۀ او در این گفتگوها آن بود که پس از انجام گفتگو و حتا تنظیم آن از سوی گفتگو کننده، متن گفتگو را می گرفت و آن را دوباره نویسی می کرد و در این دوباره نویسی هنر خود را به نمایش می گذاشت. چنانکه در نوشتن پاره ای از گفتگوهای کتاب امروز که از سوی انتشارات فرانکلین منتشر می شد و به گمانم مجموعا شش هفت شماره بیشتر در نیامد او توانایی خود را بروز داده است.
من اول بار در مجلۀ آدینه بود که متوجه این توانایی شدم. ما در آدینه با اشخاص برجسته گفتگو می کردیم یا گفتگوهای خوبی را که توسط دیگران انجام شده بود منتشر می کردیم. چنانکه گفتگوی درخشان محمد محمد علی را با شاملو با عنوان من اینجایی هستم، چراغم در این خانه می سوزد منتشر کردیم.
وقتی با دریابندری به گفتگو نشستیم و گفتگو را جمع و جور و تنظیم کردیم ( گفتگو توسط من و فرج سرکوهی انجام شد ) آن را نزد دریابندری بردم تا اصلاحات خود را وارد کند. این رسم ما بود که گفتگو را پیش از انتشار به گفتگو شونده نشان بدهیم تا هر اصلاحی را که لازم باشد در آن به عمل آورد. همین کار را با دکتر خانلری هم کردیم که اولین گفتگوی جاندار آدینه به حساب می آمد. اما خانلری تقریبا در گفتگو دستی نبرد. تنها کلماتی را عوض کرد. حتا گفت که شما حرف های مرا بهتر از من نوشته اید.
اصلاحات خانلری تنها یک جلسه طول کشید یا در واقع به اندازۀ یک دور خواندن. بنابراین وقتی از نزد او بیرون آمدم گفتگو در مشت من بود. اما در مورد دریابندری این جور نشد. گفت متن پیش من باشد دو سه روز دیگر پس می دهم. چند روز بعد برای گرفتن آن به منزلش رفتم.
گفتگو را که دستم داد یکه خوردم. چون او آن را از اول تا آخر به خط و انشای خود با یک خودکار آبی و بر روی کاغذهای کاهی بازنویسی کرده بود. انتظار من این بود که گفتگو کننده صرفا اصلاحات خود را در نوشتۀ ما وارد کند. نه آنکه گفتگو را زیر و رو کند و از نو بنویسد.
تا آن زمان، یعنی تا پیش از انتشار آدینه ما حتا از این کار ابا داشتیم که گفتگو را پس از تنظیم به گفتگو کننده نشان بدهیم. چون خیال می کردیم در گفتگو دست می برد و دیگر آن نخواهد بود که ما دوست داریم. در واقع در کار ما هنگام انجام گفتگو یک جور مچ گیری و حرف کشیدن نهفته بود که نمی خواستیم با نشان دادن آن به گفتگو کننده از بین برود. این چیزی بود که در دانشکده یاد گرفته بودم اما تجربه بر من ثابت کرد که روش درستی نیست.
در گفتگو آنچه مهم است مچ گیری های روزنامه نگاران نیست مگر در موارد سیاسی.
مهمتر آن است که گفتگو هرچه پر مغزتر به دست خواننده برسد. وقتی از خانۀ نجف بیرون آمدم تصمیم اولیۀ من این بود که اصلا آن را کنار بگذارم و منتشر نکنم اما وقتی آن را خواندم با متنی مواجه شدم که مانند آن را ندیده بودم. گفتگو معماری دیگری پیدا کرده بود. نوشته یا تنظیم دریابندری بسیار بهتر از نوشته و تنظیم ما از کار درآمده بود.
در متن گفتگو یک جور جلدی و چابکی دویده بود که در تنظیم ما وجود نداشت. نثرش هم چست و چالاک و جوان و سرزنده درآمده بود. فکر کردم تصمیم من برای منتشر نکردن آن اشتباه است. اگر این نوشته بهتر از نوشتۀ ماست چرا نباید منتشر شود؟ صرفا برای اینکه دریابندری تنظیم ما را نپسندیده و خود آن را تنظیم کرده است؟ جوابها کمابیش همانها بود که در حین گفتگو مطرح شده بود اما به نحو زیباتری گسترش یافته بود. جوابها برخلاف زمان انجام گفتگو و همچنین تنظیم ما، به موقع و در جای مناسب و پیش از آنکه خواننده خسته شود، شکسته شده بود و سوال در آن دویده بود.
سوالهایی که هیچ به متن یا محتوای گفتگو لطمه نمی زد فقط آن را شاداب تر می کرد و به گفتگو حالت زنده تری می داد. برای آنکه خود را قانع کنم که این گفتگو با وجود دوباره نویسی دریابندری باید چاپ شود، از خودم پرسیدم مگر گفتگوی شاملو را محمد محمدعلی همین جور شسته رفته و پس از آنکه به شاملو نشان داده بود تحویل ما نداد؟
یا گفتگوی دولت آبادی را که فریدون فریاد و امیر حسن چهل تن انجام داده بودند؟ فرقش چیست؟ جز این است که آنها به دست دیگر دوستان انجام شده بود و این یکی به دست ما؟ بدین سان، قضیه طرز عمل دریابندری که ظاهرا برخورنده بود، برای من حل شد و بعد هم دیگر دوستان تحریریه که اعتراض می کردند برایشان حل شد. ولی در این کار من با شگرد تازه ای در نوشتن گفتگو آشنا شدم که پیش از آن نمی شناختم. ندیده بودم.
این تجربه را بهر آن نقل کردم که هنر و توانایی دریابندری را در نوشتن نشان دهم. همان توانایی و هنری که در نوشتن مقدمه های آثار او نیز به چشم می آید. یا در نوشتن جدال های قلمی اش مثلا با عباس میلانی و منوچهر صفا در نقد آگاه.
بعدها دیدم که دریابندری همین کار را با همۀ گفتگوهای خود می کند و گویا پیش از آن هم وقتی کریم امامی کتاب امروز را در انتشارات فرانکلین منتشر می کرد، در آنجا همین روش مرضیه را داشت. کتاب یک گفتگو را که حاصل گفتگوی ناصر حریری با دریابندری است که خواندم، دیدم سراسر آن گفتگو بازنویسی شدۀ آقای دریابندری است. به همین جهت است که آن کتاب در بین گفتگوهایی که در سی سال اخیر منشتر شده اند به لحاظ فن گفتگو و هنر نوشتن یگانه است.
دریابندری همین کار را با گفتگوی خود با موحدی ساوجی هم انجام داد و من خود شاهد دوباره نویسی دریابندری برای آن گفتگو بودم اما این کار برخلاف کار ناصر حریری، خیلی خوب از کار در نیامد. چون زمانی که دریابندری با ناصر حریری گفتگو می کرد هنوز توانا و نیرومند بود و دستش مانند ذهنش جلد و چابک حرکت می کرد اما در زمان گفتگوی بعدی دیگر آن توانایی پیشین را نداشت. یا دست کم حوصله اش را نداشت.
دریابندری – چنانکه گفتم - چنین هنری را در نوشتن مقدمه های خود نیز به کار گرفته است. نمونۀ درخشان آن مقدمه ای است که بر چنین کنند بزرگان نوشته است. سراسر این نوشته مانند شربت شیرین و گواراست و توانایی او را در طنز نویسی نشان می دهد. این مقدمه ای است که ماندگار شده است و اهل کتاب دست کم یک جملۀ آن را اگر نه به همان شکل که دریابندری نوشته، دست کم مضمون آن را از برند: " ... از هنرهای شاملو یکی هم این است که می تواند هر مجلۀ تعطیلی را دائر و هر مجله دائری را تعطیل کند ..."
خود او در مقدمه ای که بر پیرمرد و دریا نوشته از قول ازرا پاوند آورده است که "نوشتۀ خوب خبری است که خبر می ماند." مقدمۀ دریابندری بر وداع با اسلحه و پیرمرد و دریا و دیگر آثارش، مخصوصا چنین کنند بزرگان از همین دست است.

مرد خودساخته

دریابندری مرد خودساخته ای است. او درس خواندۀ دانشگاه نیست. هر آنچه آموخته از زندگی و تجربه های خود آموخته است. محمد علی موحد در مجلس بزرگداشت او به نکتۀ درستی اشاره کرد که: "نجف آدمی است خود آموخته، خود استاد خود بوده، خود کشته و خود درویده."
معصومی همدانی هم در همان مجلس از خود ساختگی دریابندری سخن به میان آورد و نتیجه گرفت که کار او اصالتی دارد که تقلید ناپذیر است. "آدمی که پشت ِ کارش زندگی اش باشد کیفیتی در کارش هست که در کار آدم کتابی ِ مدرسی دانشگاهی نیست."
این سخن معصومی همدانی مرا به این فکر می اندازد که سرمشق دریابندری نویسندۀ نامدار آمریکایی، ارنست همینگ وی بود که هر چه آموخته بود از زندگی و تجربه های خود آموخته بود و دریابندری از جوانی با کارهای او آشنا شد و به ترجمه آنها روی آورد. خود او در مقدمه ای بر وداع با اسلحه نوشته می گوید: "سبک همینگوی به وجود آمد، اما مکتب همینگوی به وجود نیامد. زیرا از میان گروه کثیری که در اروپا و آمریکا به تقلید او پرداختند – و می توان گفت که پس از ظهور همینگوی کمتر نویسنده ای از تأثیر او برکنار ماند – هیچ کدام راز اصلی کار همینگوی را تماما درنیافتند."
در واقع نجف دریابندری هم از جمله کسانی است که راز کار او را کسی در نیافت.
انگلیسی را نزد خود آموخت ولی از بنام ترین مترجمان ایران شد؛ دانشگاه نرفت اما بهترین نقدها را نوشت؛ به شیوۀ کلاسیک درس نخواند اما در مقدمه هایی که بر آثار خود نوشت بهترین معرفی ها را از نویسندگان معروف ارائه داد.
نثر دریابندری هم به اندازۀ جلادت او در نوشتن جای بحث و گفتگو دارد، همچنان که نقدهای او، همچنان که محفل او و همچنان که شخصیت او و اصالت کارهایش. اما مطلب و نوشته ای که در سایتی منتشر می شود یک قالب بلند را بر نمی تابد. شاید وقتی دیگر باید دربارۀ آنها نوشت.
حالا شصت سالی می شود که دریابندری در عرصۀ فرهنگ ایران حضور دارد؛ گاه به عنوان سردبیر انتشارات فرانکلین، چندی در مقام سر ویراستار دوبلاژ فیلم های کانال دو تلویزیون در رژیم گذشته، گاه به عنوان ویراستار و نویسندۀ نشریاتی مانند کتاب امروز و نقد آگاه، گاه در مقام طنز نویس، گاه در مقام نویسندۀ نقد کتاب و نقاشی و بیشتر در مقام اصلی خود به عنوان مترجم. اینگرید برگمن دربارۀ همینگوی گفته بود او بیش از یک آدم است، او یک نحوۀ زندگی است. در واقع نجف دریابندری هم بیش از یک آدم است.
اما نجف سالهای اخیر دیگر آن نجف سابق نیست. گاهی می پرسم چه می نویسی؟ می گوید هیچ! سکته های پی در پی مغزی او را از توش و توان انداخته است. فراموشی ضربه ای به او وارد کرده که اغلب چیزها را به یاد نمی آورد. کسی که به گفتۀ صفدر تقی زاده قصاید بلند زبان فارسی را از بر بود از به یاد آوردن حرف های دیروز خود عاجز شده است. از همه هوش و حواس او که شهرۀ شهر بود تنها دو چشم با هوش برایش مانده است. گوش هایش سنگین، ذهنش کند و زبانش که زمانی در زبان آوری یکتا بود الکن شده است. حالا هر از چندی باید او را بر تخت بیمارستان دید. چنان که شنبه ۲۴ آبان در بیمارستان ایران مهر دیدیم.
مثل پیرمردی که از نبرد با دریا بازگشته باشد، قوی بنیه، درشت اندام و خوش سیما بر تخت غنوده بود، و با دیدن دوستانی که بر درگاه اتاق ظاهر می شدند، دستی تکان می داد. این علامت این بود که حرف نمی تواند بزند. البته این اواخر او حرف چندانی هم نمی زد. روزهای جمعه که دوستان به دیدارش می روند در مجلس می نشست و با نگاهش حاضران را سیر می کرد یا سرش را در کتابی فرو می برد و در فکر شنیدن بحث های دیگران نبود. اما حضور خاموشش همچنان مجلس را برپا می داشت. آیا از این پس هم برپا خواهد داشت؟

* این یادداشت در زمان بستری بودن نجف دریابندری در بیمارستان نوشته شده است. نجف دریابندری اکنون پس از بهبودی نسبی به خانه برگشته است.

گزارشی پیرامون خشونت بر زنان که در دولت احمدی نژاد دزدیده شد!!

دولت احمدی نژداد کدام خلاف را در این کشور انجام نداده است؟ و چرا با اینهمه خلافکاریها با او برخورد مناسب نمیشود و او را به محاکمه نمیکشانند؟!!!

گزارش دولت خاتمی از خشونت علیه زنان ' دزدیده شده است'



  • 28 نوامبر 2014 - 07 آذر 1393

شهیندخت مولاوردی، معاون رئیس‌جمهور ایران در امور زنان و خانواده، می‌گوید نتایج تحقیق وسیعی که درباره خشونت خانگی علیه زنان انجام شد، گم شده است.
خانم مولاوردی گفته است که در زمان ریاست جمهوری محمد خاتمی، کمیته‌ای برای مبارزه با خشونت علیه زنان تشکیل شد که یک پژوهش گسترده در سطح ملی را در این زمینه ترتیب داد.
او گفته است: "با اتمام دوره دولت هشتم این گزارش‌ها به کنار گذاشته می‌شود و توسط دولت نهم و دهم به کار گرفته نشد."
وزارت کشور و دانشگاه‌های مختلف ایرانی مجری این طرح پژوهشی بوده‌اند.
حال معاون امور زنان و خانواده حسن روحانی می‌گوید: "۳۲ جلد کتاب نتایج حاصل از پروژه ملی بررسی اشکال خشونت خانگی علیه زنان گم شده و هیچ نسخه‌ای از آن در وزارت کشور و یا مرکز معاونت امور زنان و خانواده پیدا نکرده‌ایم."
به گفته خانم مولاوردی این پژوهش شامل ۲۸ جلد گزارش‌های در سطح استانی، سه جلد مصاحبه با زنانی که مورد خشونت قرار گرفتند و یک جلد مصاحبه با مردان عامل خشونت است.
او اظهار تاسف کرده است که: "موارد خشونت علیه زنان گزارش نمی‌شود و وقتی موارد آن گزارش نشود، در آمارها هم گنجانده نمی‌شود و عزم و اراده‌ای هم در اکثر کشورها در این رابطه وجود ندارد."
شهیندخت مولاوردی این اظهارات را در جلسه‌ای با عنوان "جهانی عاری از خشونت علیه زنان" بیان کرده است که توسط انجمن اسلامی دانشگاه آزاد مشهد و وکلای زن استان خراسان رضوی برگزار شد.
۲۵ نوامبر (۴ آذر) به عنوان روز جهانی مبارزه با خشونت علیه زنان نامگذاری شده است.
سازمان ملل می‌گوید بنا به مطالعات بیش از یک سوم زنان جهان یا از طرف مردان نزدیک (همسر، نامزد، دوست و...) مورد خشونت جسمی و یا خشونت جنسی قرار گرفته‌اند یا تجربه این را داشته‌اند که افراد غریبه آنها را مورد آزار و اذیت جنسی قرار دهند.
همایش به همت انجمن اسلامی دانشجویان دانشکده حقوق دانشگاه آزاد مشهد و جمعی از زنان وکیل کانون وکلای دادگستری استان خراسان رضوی و فعالان اجتماعی برپا شد.

کاریکاتورهایی زیبا در وصف زندگی و زندگانی...