Wednesday, November 12, 2014

شرح حال پرفسور توفيق موسيوند

پرفسور توفيق موسيوند
از روياى يك چوپان پا برهنه كُرد تا يك نابغه معروف جهانى مخترع قلب مصنوعى

وی که در سال ١٣١٥ هجرى شمسى در روستاى كرد نشين وركانه از توابع همدان در خانواده اى كم درآمد به دنيا آمده در خاطرات خود مي گويد:

تا سن ١٤ سالگى براى كمك خرج خانواده چوپانى ميكرده و همزمان در هر فرصتى كه برايش امكانپذير بوده درس خوانده است.  ١٧ ساله بوده كه روستاى وركانه را ترك ميكند. پس از پايان تحصيلات دبيرستان درهمدان  ابتدا برای ادامه تحصیل به دانشسرای معلمی ميرود. سپس  در رشته مهندسى كشاورزى از دانشگاه تهران فارع التحصيل ميشود، با تلاش و همت خود موفق ميشود در سال ١٩٦٥ ميلادى بورس تحصيلى از دانشگاه آلبرتا كانادا بگيرد. هنگام ورود به  كانادا تغيير رشته داده و فوق ليسانس خود را در رشته مهندسى مكانيك ميگيرد. پس از مدتى كار در شهر آلبرتاى كانادا به آمريكا مهاجرت ميكند و در دانشگاه كليولند ايالت اوهايو وارد رشته پزشكى شده و دكتراى پزشكى و فوق تخصص جراحى قلب  را از اين دانشگاه كسب ميكند.
 
پرفسور توفيق موسيوند مخترع قلب مصنوعى، مخترع امكان تشخيص هویت توسط اثر انگشت، دي ان اى پزشكى و تنظيم و معالجه قلب از طريق دوربين و از راه دور است و بيش از ١٤ مورد اختراع  ديگر نیز به نام او به ثبت رسيده است.
 
 پرفسور موسيوند به دريافت عالىترين مقام علمى جهان از انجمن سلطنتى كانادا و انگلستان نايل امده است. عضو انجمن دانشمندان نيويورك، بنيانگذار درمان و تشخيص پزشكى از راه دور و رئيس بخش قلب و عروق انستيتو تحقيقات قلب دانشگاه اوتاواى كاناداست.
چندى پيش توسط يكى از شبكه هاى مستند ساز كانادا به نام  وايت پاين پيكچر تى وى و به كارگردانى  ليندالى تريسى و پيتر ريمونت   فيلمى از زندگى اين نابغه قرن ساخته شد تحت عنوان سلطان قلبها. روياهاى يك پسربچه چوپان كه به زندگى پرفسور توفيق موسيوند ميپردازد. از آن هنگام كه در روستاى وركانه چوپانى ميكرده تاكنون كه در قلب ميليونها انسان جاى گرفته است و براى هميشه مى ماند.
 
 سال‌های ابتداى ورود او به كانادا به سختى گذشت، یادگیری زبان و تحصیل در طول روز و کار طاقت‌فرسا از جمله ظرف‌ شوئى در شب تا توانست از دانشگاه آلبرتا در رشته‌های مدیریت و مهندسی مکانیک فارغ‌التحصیل شود. سپس با خانمی کانادایی به نام دیکسی لی‫(Dixie Lee ) ازدواج کرد. در دهه ١٩٧٠ سمت‌های متعددی را به عنوان یک مهندس برعهده داشت تا زیربنای شهر آلبرتای جدید را پی‌ریزی کند.
در اين دوره كه دوران پي ريزى شهر آلبرتا بود او هم سرمايه گذارى قابل توجهى در املاك و زمين كرد كه متاسفانه در اين كار توفيق زيادى به دست نياورد‫.
 
بعد از نقل مکان  به کلیولند درايالت اوهایوى امريكا  همراه با همسر و دو پسرش دكتر موسيوند تصميم گرفت به ادامه تحصيل  در دانشگاه اوهايو بپردازد‫. او اين بار به سراغ رشته علوم پزشكي  در دانشگاه اكرون و كالج پزشكى دانشگاه اوهايو رفت. گذشته علمى او در رشته هاى مهندسى كشاورزى ، مهندسى مكانيك و تلفيق دو علم مهندسى و پزشكى به او كمك كرد تا به مطالعه در زمينه پروتزها يا قطعات مصنوعى بدن انسان بپردازد كه از آنجمله تحقيق و بررسى ساخت قلب مصنوعى انسان ‫. كه حاصل اين تحقيقات اختراع قلب مصنوعى انسان بود .
 

 بعد از فارغ التحصيلى و كار به مدت سه سال در بنياد کلینیک کلیولند امريكا و در پى معروفيت روز افزون او در اين زمينه بنا به دعوت دکتر ویلبرت کئون‫( Dr. Wilbert Keon) از انستیتو قلب اوتاوا به عنوان سرپرستی تیم قلب  مصنوعی انستیتو به اتاواى كانادا برگشت. آنجا بود که  به قول تهيه كنندگان فيلم مذكور اين چوپان كرد پیشین توانست  فن‌آوری قلب مصنوعی خود را تا حد استانداردهاي مورد لزوم در آينده گسترش و توسعه دهد‫.  
 
از آن به بعد بود که شهرت وی جهانگیر شد و وی ریاست بسیاری از هیئت‌های علمی و تخصصی و سمت استادی رشته‌های جراحی و مهندسی در دانشگاه‌های اوتاوا و کارلتون را برعهده گرفت. فعالیت‌های تحقیقاتی او باعث به وجود آمدن سالانه يكهزار فرصت شغلى در کانادا و سرریز شدن بیش از ٢٠٠ میلیون دلار سرمایه‌گذاری خارجی در طی ده سال گذشته شده است.
 
پرفسور موسیوند اختراعات بسیاری را به ثبت رسانده است که مهم‌ترین آن‌ها عبارتند از: قلب مصنوعی کنترل از راه دور که پس از قرار گرفتن در بدن بيمار مي‌توان از طريق ماهواره، اينترنت و تلفن از وضعيت آن و همچنين وضعيت سلامت بيمار آگاه شد و امکان ارسال برق به آن بدون ايجاد سوراخي در بدن، از طريق سيستم الکترومغناطيسي فراهم است. ثبت اطلاعات ژنتیکی به وسیله استفاده از اثر انگشت بدون نياز به خونگيري و تنها از طريق انگشت‌نگاري و ساخت زيرپيراهني که مي‌تواند فشار خون و کارکرد قلب را در کساني که قلبشان خوب کار نمي‌کند، کنترل کند از دیگر اختراعات این دانشمند ایرانی است.
 
 در فيلم فوق الذكر آمده است كه عليرغم موفقييتهاى بزرگ و اختراعاتى كه به دست آورده است دكتر موسيوند آدمى خونگرم و صميمى است و در او هيچ غرور و تكبرى را نمى يابيد.
پرفسور موسيوند در سال ١٣٨١ و پس از ٣٧ سال دورى از ايران هنگاميكه براى شركت در همايش بين المللى همدان به ايران رفته بود به استقبال كننده گان مي گويد:
 
 «آمده‌ام تا سرى به زادگاهم، ورکانه، بزنم و گله گوسفندها را ببينم و به آسمان صاف و پرستاره خيره بشوم و يك بار ديگر به سال‌هاى دوران كودكى‌ام بازگردم و آن نقطه عزيمتى را بيابم كه هرگز فراموشش نكرده و نمى‌كنم. راستش من با ياد كودكى آرامش پيدامى‌كنم. آنجا هم هميشه دنبال خاطراتى بوده‌ام كه در دنياى مدرن و پيچيده به من آرامش بدهد كه آن‌ها را در چوپانى و همان شب‌هاى مهتابى مى‌يافتم. چوپانى انسان را به اصل خود و خدا و طبيعت نزديك مى‌كند
از تمامی این افتخارات و اختراعات که بگذریم داستان زیباترین هدیه‌ای که پرفسور موسیوند دریافت کرده نیز بسیار خواندنی است. او این داستان را چنین نقل می‌کند:
 
«طبق قوانين مرسوم كانادا هديه دادن به پزشكان و هديه گرفتن از آن‌ها ممنوع است. يك روز ديدم شخصى از شبكه‌ای كانادایی به دفتر كارم در بيمارستان اوتاوا آمد و بسته‌اى را جلوى من گذاشت كه از گرفتنش امتناع كردم. آن شخص خيلى اصرار داشت و همين باعث شد كه بسته را باز كنم. هفت حلقه فيلم از همدان و زادگاهم روستاى وركانه بود كه خودشان تهيه كرده بودند. گريه‌ام گرفت و به اين فكر كردم كه چطور براى يك شبكه كانادايى اين قدر زادگاه من و آن خانه محقر سنگى اهميت داشته كه هزاران كيلومتر را طى كنند و از آن فيلم بسازند. آن‌ها اين كار را كرده بودند كه بدانند واقعا من يك چوپان در دره‌هاى كوه الوند بوده‌ام و اين به جرئت مهم‌ترين هديه زندگى من بود».
وى بارها اعلام كرده است كه در صورت موافقت جمهورى اسلامى ايران با هزينه خود بزرگترين مركز علمى، دانشگاهى و تحقيقاتى قلب را در ايران داير خواهد كرد.
پرفسور موسیوند رسالت خود را چنین شرح می‌دهد و چه خوب بود که تمامی دانشمندان و پزشکان چنین رسالتی را بر دوش خود نیز می‌دیدند: «براي من آنچه مهم است خدمت به بشر است نه تنها به مردم كشورم بلكه به مردم تمام دنيا. در واقع جز اين نيز نبايد باشد، رسالت من به عنوان يك پزشك، كمك به بيماران، تعليم و تربيت پزشكان ديگر و اين بار ابداعات و اكتشافاتي است كه بتواند به نوعي به بشر كمك كند».
نظر: اگر جمهوری اسلامی ایران موافقت کند که مردم تفاوت عدل زمان شاه و عدل ایران امروز را متوجه میشوند و خواهند فهمید که سهمیه های دانشگاهی فرصتهای خوب را از جوانان ایرانی میگیرد!! و دارندگان استعداهای ناب مجبور میشوند راه خارج را با هزینه های خود در پیش بگیرند. آنان حتا بورسیه های کشورها را در میان خودیهایشان تقسیم میکنند و نمیگذارند تا آزادانه هرکس که شایستگی بیشتری دارد از آنها بهره مند شود!!
 ويديوىِ جالبي است

No comments:

Post a Comment