تذکره مقامات، نوشته‌های جدیدی است به قلم ابراهیم نبوی که هر هفته به یکی از شخصیت‌هایی می‌پردازد که در گفتار و عملکرد خود به نوعی در نقض حقوق و آزادی‌های مدنی وسیاسی و اجتماعی، تاثیرگذار بوده اند. ابراهیم نبوی، طنزپرداز شناخته‌شده، چنین شکلی از نگارش را برای معرفی شخصیت‌‌های مختلف سیاسی، فرهنگی، اجتماعی و…، نزدیک به بیست سال پیش آغاز کرد. هدف از این مجموعه نوشته‌ها آشنایی با چنین افرادی است.  کاریکاتورهای این مجموعه اثر افشین سبوکی کاریکاتوریست شناخته شده ایرانی است.
ابراهیم نبوی – آن گوینده اشهد، آن سلطان مشهد، آن سوخته عشق ولایت، آن دوخته لب به غایت، آن مجاهد حضرت باری، آن معاند هتلداری، آن مخالف هر اتلکتوئل، آن مشبه بابا نوئل، آن بیل گیتس خراسان، آن دائما هراسان، آن مرید بیت آقا، آن مخالف اهل صفا، شیخ اجل احمد علم الهدی*، از خبرگان بود و هر جمعه سوزان و نالان بود.
نقل است که چون شیخ احمد به دنیا آمد، چندان نعره بزد که از هیبت آن نعره، ده پیرزن که در سرای بودند بمردند و صد مرغ در هوا و دوصد ماهی در دریا و هزار گرگ در صحرا هلاک گشتند از هیبت آن نعره که در طفل بودی. شیخ فیض گنابادی گوید، زلزله چنان نازل گشت که ده شهر در خراسان ویران گشتی. پس چندین معبر بیامدند و طالع طفل دیدند و گفتند این که چنین نعره زند، چون به بلوغ رسد امام جمعه شود و به سی سال چندان نعره زند که هیچ کس تا زمان وی نعره نتواند زند، جز شیخ احمد خاتمی که اعظم النعرتین بود.
یک روز به نزدیک شیخ علی از اعاظم شیوخ درآمد و شیخ اکبر و شیخ کریم و و شیخ کنی از اصحاب به چشم حقارت در وی نگرستند. شیخ علی گفت: « سیدنا علم الهدی» و وی را پیش خود کشاند و بر صدر مجلس نشاند. گفتند: این بزرگی از چه یافت؟ شیخ علی فرمود: او را بزرگ داشتیم چون هر چه گفتیم هیچ سئوال ننمودی و هر چه امر کردیم مطیع بود و هر چه خطا کردیم صحیح شمرد، و این از کرامات شیخ علم الهدی بود که هر چه شیخ اعظم گفتی، او کردی و هر چه او کردی شیخ اعظم همان گفتی.
ابتدای کار او چنان بود که در سرای بودی که صدایی شنیده و به بیرون همی شد، و در کوچه دزدان به بامی می رفتند و زنی بی حجاب از کوچه می گذشت، از فرط غیرت که در وی بود دزدان ندید و زن بی حجاب دید، سنگی بر زن بزد و زن از کوچه گریخت. پس هر کس غیور بود، از محبان وی گشتند و زان پس هر جایی که زنی مکشوف دیدندی سنگ بزدند و دزدان مال همی بردند و شیخ زنان می دید و دزدان نمی دید و از این معجزه محبانی کثیر یافته و این بود تا سلطنت خراسان یافت از فرط غیرت که در وی بودی.
شیخ واعظ طبسی از وی کلمات عالی نقل نمود، اول آنکه فرمود: « الغریب الحمار الملعون»( ترجمه: توریست خارجی خر است.)، دویم آنک گفت: « الدکولته و الفاکولته فهو القنبیله و الصاروخ العظیم»( ترجمه: دامن کوتاه زن از بمب و موشک خطرناک تر است.). سیم آنکه فرمود: « العلم الوطنی فی یده النساء القدح الاسلام»( ترجمه: پرچم در دست زن در المپیک دهن کجی به اسلام است.) و فرمود: « یحذر الدامبولی دیمبول و الفیلم البیناموس فی مشهد»( ترجمه: اجرای هر نوع موسیقی و نمایش فیلم در مشهد حرام است، ببرش یه جای دیگه داداش!) و فرمود: « الحذر الحذر! النسوان تعود الی حجابها فی عقب کمثل الثعبان والولف»( ترجمه: زنی که روسری اش عقب می رود از خزنده و درنده خطرناک تر است.) و فرمود: « الاشکنه، مالاشکنه، و ما ادریک ما الاشکنه؟»( ترجمه: برای چی مرغ می خورید، اشکنه بخورید وقتی دولت بی عرضه است، ای ایمان آوردگان!) و فرمود: « الفیسبوخ و الوایبر الحرام الموکد بحضرت العباس»( ترجمه:اوهوی حسن! جلوی فیسبوک را بگیر.) و از این قبیل کلمات عالی هر جمعه از وی صادر گشته و مردمان را شعفی عظیم حاصل گردیدی به چندین سنه.
نقل است که بایزید از بسطام بر شیخ احمد نازل شده گفت: « به صحرا شدم، عشق باریده بود و زمین تر شده بود، چنانکه پای به برف فرو شود، به عشق فرو می شد.» شیخ احمد گفت: « غلط کردی پاتو وسط عشق فروکردی، مرتیکه فاسد منحرف» و دستور داد تا بایزید بسطامی را ناجا بگرفت و چندی به محبس بردند و حالش چنان جای بیاوردند که فی الفور به ترکیه رفته پناهنده گشتی و از این قبیل معجزات از شیخ احمد بسیار نازل گشت.
نقل است که شیخنا سوخته علم بودی و از این سوختگی، شبانروز در گوگل سرچ همی کرد و هر سایت از نسوان جمیل بدید به دقت در آنان نگریست و در فیسبوک که از اعاظم آلات کفر بود غوررسی کردی و دائم در اشتیاق اینترنت می سوخت، تا شبی در خواب شیخی نورانی بدید که نوری سبز از وی ساطع بود. در وی آویخت که امام زمانی؟ گفت: نی. گفت: یا علی، تویی؟ گفت: علی کیه؟ منم بیل. گفت: کدام بیلی و از چه ایلی؟ گفت: من بیل گیتس باشم و مایکروسافت از آلات من بود. چون شیخ احمد این بشنید، از خواب برخاسته و چنان شوق بیل گیتس در وی بود که دایم می گریست و هر چه می گذشت عشقش افزون می گشت. و از فرط محبت شیخ بیل گیتس حسادتی در وی بیامد که طاقت نداشت هیچ کس را به معشوق نزدیک بیند و از این غیرت حریفان را فرمود فیلتر کنند و دایم هر کس به اینترنت دخول کردی دشمن شمردی و گویند که این عناد نبود مگر به سبب شوق بیل گیتس که از کف وی برفت.
شیخ احمد علم الهدا را کراماتی عظیم بود، چون در عصر سلطان محمود ارادانی مرغ گران شد، دراویش از فرط گرسنگی سنگ می خوردند، شیخ گفت، سنگ نخورید. دراویش گفتند چه خوریم که مرغ گران است و بر سفره ما نیاید، شیخ فرمود اشکنه خورید تا رستگار شوید و درویشان به بازار رفته و اشکنه خواستند و اگر این کرامات شیخ نبود، صد تن هلاک شدندی و چون چنین امر نمود به جای صد تن، هزار تن هلاک شدند.
گویند شیخ علم الهدا را محبت حسین بن علی در دل بود و چون محرم می رسید از ابتدا تا انتها هر روز گریستی و بر سر و سینه زدی و دائم گفتی « ای کاش ما در کربلا بودیم و برای حسین جان همی دادیم» و از این اشتیاق چندین کرّت نزدیک بود که به هلاک دچار گردد، و هر چه نزدیکان گفتند که « حاجی نکن، واسه قلبت خوب نیست» استماع ننمودی و خویش را دائم زدی و گریان و نالان بودی از محبت حسین و خاندانش. تا به کربلا رفته شبی در بیابان بیتوته نموده ده شب امساک نمود و دائم امام را در نماز خواندی و گفتی « ای کاش ما در کربلا بودیم و برای حسین جان همی دادیم.» و این بود تا امام به خواب وی آمده و گفت تو را به کربلا برم تا در جنگ کنار ما باشی. شیخ علم الهدی را از این معجزت شوقی عظیم در دل افتاد، پس به کربلا رفته دید زینب کبری در خیمه همی رود و نالان باشد. شیخ علم الهدی چون این بدید، سخت برآشفت و امام را گفت خواهم از کربلا بروم. این نگفته بود که از خواب بیدار گشته دید در بیابان است. یاران به شیخ گفتند کجا بودی و چه کردی؟ گفت به کربلا شدیم. یاران همه از محبت حسین، شیخ صیحه زدند و ریش کندند و خویش مجروح نمودند. شیخی سئوال نمود که در معیت حسین بن علی مجاهده نمودی؟ شیخ احمد گفت: لا والله. گفتند: از چه بابت؟ شیخ گفت: رفتیم به کربلا و دیدیم زینب بدون چادر و بدحجاب در خیمه می گردد، و از فرط غیرت از آنجا بیامدیم. و شیخان و یاران از غیرت شیخ تا به چندین ایام و لیالی پرسان و حیران بودند.
نقل است چون وقت وفات رسید ملک الموت بر وی نازل گشت، شیخنا از فرط ورع که در وی بود، گفت مرا زودتر از این دنیای دون ببر که ما اهل جنتیم. ملک الموت هراسان شده پرسید: چه گفتی؟ گفت: عرض کردم ما اهل جنتیم. حضرت عزرائیل چون نام جنت بشنید، از فرط هراس که از جنتی داشت به دست و پای بمرد و گفت برو که ما را جنتیان کاری نیست و به یک چشم هم زدن غیب شد و شیخ احمد هزار سال زیست.
**سید احمد علم الهدی متولد۱۰ شهریور ۱۳۲۳،  عضو مجلس خبرگان رهبری امام جمعه مشهد است و به خاطر اظهار نظرهایی در زمینه  اینترنت و حجاب در سالهای گذشته مورد توجه زیادی قرار گرفته است. به عنوان مثال وی در تاریخ ۲۶ شهریور ۹۳ ضمن مخالفت با افزایش سرعت اینترنت در ایران، این امر را در مخالفت با گفته سید علی خامنه ای، رهبر ایران دانست . او در تیرماه سال جاری خواستار اجرایی شدن «قانون دفاع از حجاب و عفاف» توسط استانداری و نهادهای دولتی شد.  همچنین در تاریخ ۱۲ اسفند درخصوص سخن وزیر اطلاعات که  ۱۵ درصد  محتوای فیس بوک غیرقابل استفاده است، با تغییر این جمله به «۱۵ درصد قابل استفاده» گفت: «باشگاه خبرنگاران جوان از قول وزیر ارتباطات گفته دولت باید فیلترینگ را از بین ببرد و فیس بوک را از فیلتر خارج کند و سپس گفته فقط ۱۵ درصد فیسبوک قابل استفاده است و این معنایش این است که دروازه فرهنگمان را به سوی دشمنان پیغمبر باز کنیم. با شکستن فیلترینگ فیسبوک غیر از اهانت به پیامبر و اهل بیت و برخورد با دین بر روی مغز جوانان ما سیل رها خواهد شد و آیا با این مسئله میخواهید فرهنگ مقاومتی داشته باشید.»