پرونده قتل معلم بروجردی
ابراهیم نبویخدا رحمتش کند. یک معلم بروجردی توسط شاگرد پانزده ساله اش کشته شد. مسئولین منطقه گفتند که این پسر نوجوان « مشکل روحی دارد.» دو ماه قبل هم در اصفهان اسیدپاشی شد، گفته شده که « اسیدپاشان مشکل روحی دارند.» بعضی ها فکر می کنند اگر بگویند کسی که مرتکب عمل خلافی می شود، مشکل روحی داشته باشد، مسئله تمام است و دیگر مجازاتی در کار نیست. در حالی که داستان چیز دیگری است. فقط لازم است یک بار یک کتاب روانشناسی دستتان بگیرید و فقط بخوانید که بیماران خطرناک روانی و روحی چه خصوصیاتی دارند. بعد نگاه کنید به مسئولین کشور.
نگاه کنید به نمایندگان مجلس و قاضیان کشور، نگاه کنید به رهبر کشور تا ببینید که تقریبا اغلب این مسئولان بیماران روانی اند. بعد از خودتان می پرسید که چطوری می شود که اغلب مسئولان یک حکومت بیمار روانی باشند، ولی اینجا دقیقا جایی است که شما اشتباه می کنید. این حزب اللهی ها نیستند که همه بیمار روانی می شوند، این بیماران روانی هستند که خیلی هاشان حزب اللهی می شوند. آدمی که تعادل روانی داشته باشد که پشت آن میز و روی صندلی مجلس و پشت میز قاضی جمهوری اسلامی نمی نشیند. در همین راستا من به چند بیماری اصلی در میان رهبران حکومت ایران اشاره می کنم.
پرخاشگری: یکی از بیمارهای شایع روانی که در مورد آقای مهدی کوچک زاده نماینده محترم مجلس دیده شده، عارضه پرخاشگری است. این عارضه در مورد سردار سعید قاسمی، حسن عباسی، سردار نقدی، احمد خاتمی و احمد جنتی هم دیده شده است. بیمار در این وضعیت با شنیدن کوچکترین نشانه مخالفت از سوی دیگران کش تنبان سیستم عصبی اش درمی رود و یک دفعه حمله می کند. گاهی دیگران را گاز می گیرند( محسنی اژه ای) گاهی دست و پا را دراز می کند و دهانش را به اندازه غار علی صدر باز می کند( کوچک زاده) و گاهی چشم هایش یک متر جلوتر از صورتش مثل احمد خاتمی به بیرون می تراود. تقریبا اکثر برادران بسیج عارضه پرخاشگری دارند.
پارانویا: اغلب رهبران سیاسی ایران، اعم از درون حکومت و بیرون حکومت، و اعم از امروز و دیروز و سی سال و صد سال قبل، پارانویا داشتند و دارند. حتی کسانی که می خواهند در ایراان قدرت به دست بیاورند هم غالبا پارانویا دارند. نشانه های پارانویا خیلی واضح است؛ اول اینکه فکر می کنند همه می خواهند علیه شان توطئه کنند، همه فتنه گرند، همه جاسوس سیا هستند، یا همه عامل جمهوری اسلامی اند، دوم اینکه احساس عظمت و ریاست دارند و از اینکه کسی به جای آنها تصمیم بگیرد خوششان نمی آید. نسبت به دیگرا احساس بیزاری و خشم دارند، گوشه گیر هستند و میل به خشونت دارند و از قاطعیت خوششان می آید. شما یک رهبر ایران را در دویست سال گذشته نشان بدهید که هشتاد درصد این خصوصیات را نداشته باشد.
شخصیت نمایشی: شخصیت هایی مثل محمود احمدی نژاد( بیماری مشترک خودشیفتگی و شخصیت نمایشی دارد)، حسن عباسی، شجونی، مصباح یزدی همه شان از این بیماری برخوردارند. ویژگی های رفتاری: جلب توجه دیگران، بیمار تمایل دارد بطور دائمی درباره او حرف بزنند، حتی اگر به او فحاشی هم کنند خوشحال می شود، دوست دارد مرکز توجه باشد، در همه عکس ها وسط جمعیت می ایستد، اگر کسی جز او مطرح باشد و دیگران به شخص دیگری علاقمند باشند، احساس رقابت می کند و شاید به همین دلیل بطور کلی خاتمی را حذف می کند، فقط بخاطر اینکه دیگران دوستش دارند. فریبکاری می کند، هیجان زده است، کلی گوئی می کند، دیگران را سرزنش و تحقیر می کند و آنها را عامل دشمن و استکبار می داند، احساسات دیگران را نادیده می گیرد و آنها را خش و خاشاک می نامد، همه را رقیب خودش می داند، فکر می کند هاشمی و خاتمی و حتی خمینی و شاه و مصدق هم رقیبش هستند. از اینکه درباره هر کسی حرف زده شود، حتی اگر کسی بگوید گاندی مرد خوبی بود، احمدی نژاد و خامنه ای ناراحت می شوند. مسئولیت نمی پذیرد، برای هر کار غلطی که انجام می دهد دلیل تراشی می کند و استکبار و بی بی سی و فیسبوک و حکومت پهلوی و صهیونیسم را دلیل مشکلات می داند. تقریبا بخش مهمی از روسای کشور دارای شخصیت نمایشی هستند، ولی این ویژگی در نیروهای سیاسی اپوزیسیون هم دیده می شود.
خودشیفتگی: نیاز به توضیح بیشتر ندارد، نیم ساعت چشم تان را ببندید و به رفتارهای احمدی نژاد فکر کنید، اگر حال تان به هم خورد، آبلیمو بخورید و دوباره فکر کنید، اگر حال تان به هم نخورد موفق به فهم شخصیت ایشان می شوید. فکر کنید کدام دیوانه ای بعد از این که دیگر کاره ای نبود و همه پرونده های خرابکاری و دزدی اطرافیان در دادگاه ها بود، خیابان را نرده بکشد و مردم محتاج و گرفتار را امید بیخودی بدهد، این فقط یک بیمار است که از گرفتاری هایی که خودش درست کرده استفاده این طوری می کند. بعد هم معلوم می شود چون شنیده کوچه اختر را نرده فلزی کشیده اند فکر کرده اگر کوچه کثیف آن ها هم نرده بکشند محبوب می شود. خب خودشیفته همین است دیگه . یک موقع با پول ملت مردم گرسنه را به خیابان ها می کشد و ادعا می کند همه جهان ممود مموت می کنند، یک موقع هم با دست خالی سر مردم را گول می مالد.
شخصیت های ضداجتماعی: این شخصیت ها فکر می کنند همه مردم فاسدند، فکر می کنند همه ایرانیانی که در پاریس زندگی می کنند از صبح تا شب در حال رقص در دیسکو هستند، فکر می کنند هر کسی به خزرشهر می رود از همان لحظه ورود تا صبح در حال فسق و فجور است، از اینکه زنی زیبا باشد یا مردی خوش لباس باشد ناراحت می شوند، خندیدن مردم ناراحت شان می کند، حاضرند بمیرند، بشرط اینکه بقیه هم نابود شوند. از اینکه دیگران موفق، پولدار، خوشحال، تحصیلکرده و مشهور باشند عذاب می کشند و دچار سندروم حسادت شدید هستند. بطور خلاصه بسیجی اند.
اسکیزوفرنیا: این بیماری تقریبا در کل شخصیت اجتماعی مردم و هر چه بیشتر به سیاست نزدیک شوند در آنها شدیدتر است. در این حالت از یک طرف عاطفی اند و از یک طرف عقلانی. قلب شان شرقی و عاشق است و عقل شان غربی و منطقی. با عقل شان برای زندگی به خارج از کشور می روند، ولی با قلب شان عشق ایران دارند و در آمریکا با آمریکایی ها دشمن می شوند. با عقل شان پولدار می شوند، ولی با قلب شان سعی می کنند در خانه ویلایی شیک شان شرقی زندگی کنند. با عقل شان از زن شان طلاق می گیرند و خودشان با زنی دیگر ازدواج می کنند، ولی تا آخر عمرشان به آن زن سابق غیرت دارند. خوششان می آید که پسرشان دخترباز باشد، ولی اگر دخترشان اگر با یک پسر دوست باشد غیرتی می شوند. هر وقت مدرن می شوند به سنت فکر می کنند و هر وقت سنتی می شوند دوست دارند مدرن باشند. از ترکیب چادر عربی و آیفون شش، از ترکیب نوحه خوانی و فیسبوک، از ترکیب پیتزا و ترشی لیته، از ترکیب لباس سکسی و چفیه، از ترکیب حقوق بشر آریایی و توهین های نژادپرستی به عرب ها و مردم افغان خوششان می آید.
روان پریشی و روان نژندی: بخشی از برادران حزب الله که روانپریش نیستند، روان نژندند. تعدادی از آنها نمی دانند دو دو تا می شود چهار تا، فکر می کنند می شود پنج تا. دوست دارند ایران با آمریکا سازش کند، ولی هنوز هم مرگ برآمریکا بگویند و پرچم آتش بزنند. فکر می کنند که اگر سوار قطار تهران تبریز بشوند، ممکن است اگر خدا بخواهد به شیراز برسند. در واقع این افراد فکر می کنند دو دو تا می شود هشت تا، نه هفت تا، حداقل پنج تا، ولی نه چهار تا. عده ای هم می دانند که دو دو تا می شود چهار تا، مثل مصباح یزدی، ولی از این موضوع ناراحتند.
البته بیماری های روانی زیادند، و ملاحظه می کنید که تقریبا اغلب آدمهایی که در فضای سیاسی ایران زندگی می کنند، حداقل یکی از این بیماریها را دارند. بعد گیر می دهند که اسیدپاش بیمار روانی است. البته که بیمار روانی است، ولی بخش مهمی از مسئولان کشور و برادران بسیج بیمار روانی اند. می توانستند قرص شان را بخورند و به موقع دوش بگیرند تا حال شان خوب شود، ولی حالا که این کار را نکردند، باید مجازات شوند. البته اگر سرنخ به نتیجه رسید.
No comments:
Post a Comment