Friday, November 28, 2014

دکتر عالمی روانپزشک طالبان!

دکتر عالمی روان‌پزشک طالبان

 
26 نوامبر 2014 - 05 آذر 1393  
 
گروه طالبان افغانستان را در اواخر دهه ۱۹۹۰ اداره می‌کرد؛ اما جنگی که آن‌ها را سر قدرت آورد خالی از تبعات منفی برای خودشان هم نبود، از جمله تاثیرات جنگ روی روان جنگ‌جویان خودشان. در این میان، یک روان‌پزشک افغان با آن‌که با طرز فکر آن‌ها مخالف بود، ولی حاضر شد آن‌ها را معالجه کند.

این روان‌پزشک نادر عالمی است:"اولین گروه طالبان که برای معالجه نزدم آمدند را به یاد دارم. آنها گروهی می‌آمدند، نه انفرادی. وقتی یکی از آن‌ها را معالجه می‌کردم، شخص بیمار موضوع را به بقیه خبر می‌داد."
دکتر عالمی آن‌ روزها را چنین به‌یاد می‌آورد: "جنگجویان با تکه کاغذی که رویش نام من نوشته شده بود نزدم مراجعه می‌کردند. به من می‌گفتند که دوست‌شان را درمان کرده‌ام و آن‌ها هم می‌خواهند معالجه شوند. خیلی‌های‌شان در عمر نزد پزشکی نرفته بودند." دکتر عالمی که حالا به یک شخصیت سرشناس در شهر مزارشریف تبدیل شده، در شمال افغانستان زندگی می‌کند.

طالبان مزارشریف را در سال ۱۹۹۸ اشغال کردند و به زودی به نقاط مختلف شمال افغانستان پیش روی کردند. با آن‌که طالبان در آن زمان در میدان نبرد پیش روی می‌کردند، اما دکتر عالمی ناملایمتی و تاثیرات جنگ را در روان آن‌ها به‌خوبی می‌توانست ببیند.
دکتر عالمی یگانه روان‌پزشکی در شمال افغانستان بود که به زبان پشتو حرف می‌زد، شاید یکی از دلایلی که فرماندهان معروف طالبان به راحتی با او راز دل می‌کردند.
 
دکتر عالمی می‌گوید: "بلدیت به زبان خیلی اهمیت داشت. چون من با زبان خودشان حرف می‌زدم، آن‌ها احساس آرامش می‌کردند و به راحتی رازهای‌شان را با من در میان می‌گذاشتند."روزی ملا اختر عثمانی، والی آن زمان طالبان در بلخ، که از او به‌عنوان دومین فرد قدرت‌مند بعد از ملا عمر هم یاد میشد، دکتر عالمی را نزدش خواست.
دکتر عالمی آن روز را چنین به‌یاد می‌آورد: "حالت تهوع داشت و صداهای عجیب و غریب در گوشش می‌شنید. سربازانش برایم گفتند که آقای عثمانی شبانه جیغ و فریاد هم می‌کشد."
دکتر عالمی می گوید که محافظان آقای عثمانی به او گفتند که گاهی فرمانده‌شان حتی آن‌ها را نمی‌تواند تشخیص بدهد.
"معلوم نیست این آدم چه مدت را در جبهات جنگ سپری کرده، چقدر آدم را کشته و پیش چشمانش شاهد کشتار چقدر مردم دیگر بوده. با آن‌که در دفتر کاری‌اش دور از دغدغه و مشکلات نشسته بود، ولی هنوز صدای انفجار و ناله و فریاد را می‌شنید."
دکتر عالمی می‌خواست ملا عثمانی را به‌صورت دوامدار ببیند تا مشوره‌های طولانی مدت بدهد، ولی عثمانی و بقیه بیماران آقای عالمی هر سه ماه بعد به ماموریت می‌رفتند و در این میان، فقط فرصت چند جلسه را با روانپزشک شان داشتند. ملا اختر عثمانی در یک حمله هوایی در اواخر سال ۲۰۰۶ کشته شد.
دکتر عالمی بقیه اعضای بلند پایه طالبان را هم معالجه می‌کرد. او می‌گوید: "با هم رفیق بودیم. یکی از آن‌ها از من خواست که در دفترش ببینم، دچار افسردگی و درد مزمن بود. برایش ادویه تجویز کردم، ولی دیگه ندیدمش."
دکتر عالمی می‌گوید که آمار دقیق از طالبانی را که نزدش مراجعه می‌کردند به یاد ندارد، ولی حدس می‌زند که تعداد طالبانی که نزدش مراجعه کرده اند از هزاران گذشته.
جنگجویان طالبان در خط مقدم جبهه
او می‌گوید: "سه سال آن‌ها را معالجه کردم تا این‌که طالبان در ۲۰۰۱ در مزارشریف شکست خوردند."
اکثریت بیماران دکتر عالمی قبلا نزد هیچ پزشکی مراجعه نکرده بودند که همین باعث می‌شد تا او فکر کند که ممکن است فرماندهان شان مانع آنها می‌شوند.
دکتر عالمی می‌گوید: "راستش آن‌ها آن‌قدر درگیر فعالیت‌های روزمره‌شان بودند که وقت کمی هم برای معالجه نداشتند. تعجب‌آور است که تقریبا همه شان به تداوی من اعتقاد داشتند."
"اکثر شان علت بیماری و افسردگی شان را بی سرنوشتی می خواندند. آنها کنترل خودشان را نداشتند، همه چیز توسط فرماندهان شان دستور داده می‌شد. آنها افسرده می شدند، چون نمی دانستند که یک دقیقه بعد چه اتفاق می افتد."
آن‌هایی هم که نزد دکتر عالمی می‌آمدند، برایش درد دل می‌کردند که خانواده‌های‌شان را برای ماه‌ها ندیده اند و بچه‌های شان آنقدر بزرگ شده که شک دارند آنها را بشناسد.

"آرزو دارم بمیرم"

برای همین آنهایی که نزد دکتر عالمی مراجعه می‌کردند برایش می‌گفتند که ترجیح می‌دهند که بمیرند. "آن‌ها به من می‌گفتند که می‌خواهند خودکشی کنند، ولی به دلیل اعتقادات مذهبی این کار را نمی‌کردند."
یکی از آن‌ها روزی به من گفت: "هر باری که خط اول جنگ می‌روم، آرزو می‌کنم که کسی شلیک کند و زندگی‌ام را خاتمه بدهد. آرزو دارم بمیرم. ولی هر بار زنده می‌مانم و از این‌طور زندگی متنفرم."
دکتر عالمی طالبان را مثل دیگران تداوی می‌کرد، با آن‌که ملامتی جنگ و خشونت‌ها را بر آن‌ها می‌انداخت: "گاهی آنها گریه می‌کردند و من دل‌داری می‌دادم."
طالبان در بدل هر جلسه مشوره‌دهی دکتر عالمی، یک دلار برایش حق‌الزحمه می‌دادند. این دست مزد کم باعث شده بود که طالبان گاهی همسر و دختران‌شان را هم برای تداوی نزد آقای عالمی بفرستند.
"خانواده‌های‌شان هم داشتند از افسردگی رنج می‌بردند. برای این‌که شوهران، پدران‌شان را برای ماه ها نمی‌دیدند و نمی‌دانستند آینده‌شان چه‌گونه خواهد بود."
حتی ماموران "امر به معروف و نهی از منکر" با فعالیت‌های آقای عالمی مخالفت نداشتند.
دکتر عالمی روزی را به یاد می‌آورد که یکی از آن‌ها در بلندگو مردم را به ادای نماز فرا می‌خواند.
"من هنوز داشتم مریض می‌دیدم که یکی از کارمندانم برای شان صدا زد که دکتر داره مریض می‌بینه. در جواب مامور امر به معروف گفت، بگذارش کارش را انجام بدهد."

۱۵ سال پس از آن دوره

پانزده سال پس از آن زمان، دکتر عالمی هنوز افغان‌هایی را که به دلیل جنگ‌های دوامدار افسرده شده‌اند، معالجه می‌کند. در تنها بیمارستان خصوصی روان‌پزشکی‌اش در شمال افغانستان صدها زن و مرد صف بسته‌اند – همه شکایت دارند، از افسردگی، کم حوصلگی و کابوس.
آقای عالمی می‌گوید که بزرگ‌ترین مشکل مردمش بی‌سرنوشتی و عدم اعتماد شان به آینده‌است – کسانی‌که با مشکلات اقتصادی، سیاسی و امنیتی دست و پنجه نرم می‌کنند و هیچ‌کس نمی‌داند که آینده برای شان چه در چانته دارد.

No comments:

Post a Comment