Wednesday, November 12, 2014

خداوند به دست دهنده نگاه میکند...

  کشیشی خود را شبیه به شخصی مستمند و بی‌ خانمان با لباس‌های ژولیده درمیآورد و روزی که قرار بود نامش به عنوان کشیش جدید یک کلیسای مهم و مرکزی اعلام شود با همین قیافه به کلیسا میرود...
خودش ماجرا رو این گونه تعریف میکند:
نیم ساعت پیش از شروع مراسم به کلیسا رفتم... به خیلیها سلام کردم اما تنها سه نفر پاسخ سلام من را دادند...
به خیلیها گفتم گرسنه ام اما کسی حاضر نشد حتا یک دلار به من کمک کند...
 
هنگامی که رفتم در ردیف جلو بنشینم، انتظامات کلیسا از من خواست از آنجا بلند شوم و به ردیفهای پشتی بروم...
 
هنگامی که کشیش قدیمی کلیسا نام کشیش جدید را اعلام میکند، تمام حاضران در کلیسا کف میزنند در این حال مرد ژولیده از جای خود بلندمیشود و با همین قیافه به پیشخوان کلیسا میرود...
مردم با دیدن او سرهای خود را از شرم پایین میاندازند. عده ای هم گریه میکنند و این مرد سخنانش را با خواندن بخشی از انجیل متی باب ۲۵ آیات۳۱ تا ۴۶ آغاز میکند:

گرسنه بودم، غذا دادید... تشنه بودم، آب دادید... مریض بودم به عیادتم آمدید...!!! و ادامه داد که:
خیلی ها به کلیسا می روند، اما شاگرد و پیرو راستین عیسی مسیح نیستند...
خدا به دنبال جمعیت نیست، خدا به دنبال دستی است که کمک میکند، قلبی که محبت میکند
، چشمی که برای دیگران نگران است، و پایی که برای ناتوانان برداشته میشود..

No comments:

Post a Comment