نفی کینه ورزیهای مذهبی
امیر ترکاشوند
عناوینی که در این مقاله به آن میپردازم از این قرار است:
حُبّ و بغض / اوج کینه ورزی / میدانداریِ جاهلان / لعن و دشنام / زیارت عاشورا / تفسیر طلاییِ امام سجّاد از سوره حشر / ابوبکر جدِّ امام جعفرصادق! / ازدواج عُمَر با اُمّ کلثوم / اسامی هر سه خلیفه بر اولاد علی / موضع رسمی نظام.
اینک بحث را به ترتیب فوق پی میگیریم:
الف- حُبّ و بغض
حبّ و بغض واقعیّتی است که نسل به نسل در
سینه ما شیعیان جای داده شده و حتّی در برخی از ما به شکل افراطی نمود
یافته است. بر این اساس باید سینه را مالامال از عشق به اهلبیت و ائمّه
کرد، و متقابلاً میبایست درون را پر از خشم و نفرت و کینه و بغض نسبت به
دشمنان اهلبیت نمود.
پوشیده نیست که مصداق مهمّ و حسّاسِ این
بغض، در قبال پیشوایان اهل سنّت بویژه جناب ابوبکربن ابی قحافه و
عمر بن الخطاب شکل گرفته، که این مقاله نیز به همین مناسبت به رشته تحریر
درآمده است.
در بسیاری از موارد، حبّ و بغضِ افراطی
همزاد و همراه یکدیگرند. حبّ افراطی و عشق دیوانه وار بذر کینه و بغض نسبت
به دشمنان مفروضِ معشوق را در دل میکارد و گاه موجب هتّاکی و دشنام
میگردد. در صورتی که حُبّ صحیح به پاکان و معصومان، که معمولاً معتدل و
بادوام است، موجب جوانه زدنِ تعهّد و نفی کینه ورزی است! مگر میتوان مُحبّ
پاکان و امامان بود و به آنان علاقمند شد ولی با مشی متعهّدانه شان، که
نفی کینه ورزی است، مخالفت و بلکه مقابله کرد؟
ب- اوج کینه ورزی
مبتکر کینه ورزی، غُلاة شیعه اند (غلاة
جمعِ غالی به معنای غلوّ کنندگان است). اینان جماعتی بودند که از یکسو در
مورد مقام معنوی امامعلی مرتکب غلوّ و حبّ افراطی میشدند و مقاماتِ فوق
انسانی برای وی و سایر ائمّه قائل بودند، و از سوی دیگر به همان میزان به
ابوبکر و عمر کینه میورزیدند و به آنان دشنام میدادند. آنان در این راستا
در هر دو سو دست به جعل حدیث میزدند. البتّه آگاهان حدیث میدانند که
اینان همواره از سوی ائمّه طرد میشدند امّا این طرد، راهنمای ما نشد بلکه
جعلیّات و رفتار غلاة، تأثیرش را تا امروزه بر ما گذارده است!
هاشم معروف حسنی در کتابش الموضوعات فی
الآثار و الاخبار، اینان را افشا و روایات ساختگی شان را برملا کرده است. یکی
از همین روایات که اوج کینه ورزیِ ابلهانه، افسانه وار و جنون آمیز در آن
است را همراه با توضیحات نویسنده مذکور مرور میکنیم:
«در مختصر بصائرالدرجات تألیف
حسن بن سلیمان حلّی حدیثی طولانی آمده که به حدود نه صفحه میرسد و
مفضّل بن عمر آن را از امام صادق روایت کرده است. مفضّل در این حدیث
توصیفات فراوانی در باره برخی از مراحل قبل از ظهور مهدی، رخدادهای
همزمان با ظهور آن حضرت و پیروزی هایی که آن حضرت میآفریند نقل کرده است و
آنهم با روشی که علائم افترا و انتساب حدیث به امام در آن هویداست. مفضّل
در ادامه به شرح موضعگیری امام زمان در مقابل ابوبکر و عمر میپردازد و
میگوید: وی آن دو را از قبرشان در جوار رسول خدا(ص) بیرون
میآورد درحالیکه با طراوت و شاداب و بسان روزی هستند که زنده بوده اند.
سپس دستور میدهد تا به بالای درختی خشک و فرسوده برده شوند. آنگاه آن دو
را بر آن درخت به دار میآویزد و آن درخت سبز میشود و برگ برمیرویاند. در
این هنگام دودلان و اهل ولایتِ آن دو میگویند: به خدا سوگند این شرف و
سربلندی حقیقی است. ما به محبت و ولایت این دو سعادت یافته ایم. سپس منادیِ
مهدی به همه کسانی که دو صحابی رسولخدا را دوست دارند بانگ برمیآورد که
جدا شوند و به کناری روند پس مردم به دو گروه تقسیم میشوند: گروهی دوستدار
آن دو و گروهی بیزار از آن دو. در این هنگام مهدی به گروه دوستدار چنین
پیشنهاد مینماید که از آن دو بیزاری جویند اما آنان میگویند: ما بویژه پس
از آنچه اکنون از طراوت و خرمی این دو نفر و زنده شدن درخت به وسیله آنان
دیدیم، از تو و پدرت بیزاری میجوییم. پس مهدی بادی سیاه را مأمور میسازد
و باد بر آنان میوزد و آنان را به شکل تنه های فرسوده درختی خرما در
میآورد سپس دستور میدهد تا آن دو از درخت فرود آیند. آنان از درخت به سوی
او فرود میآیند و او نیز آن دو را به اذن خداوند زنده میسازد و به مردم
دستور میدهد تا همه در یک جا جمع شوند. سپس شرح کرده های آن دو و مفاسدی را
که از آغاز [خلقت] و قتل هابیل تا آتش زدن در خانه امیر مؤمنان و زدن آن
به فاطمه زهرا و سقط کردن حمل او و مسموم ساختن حسن و حسین به وجود آوردند
برای مردم میگوید. راوی میافزاید: آنگاه امام میفرماید: هر خونی که از
زمان آدم تا قیام قائم به ناروا ریخته شده، هر دامنی که به حرام آلوده
شده، هر فحشا و گناه و ستم و جوری که رخ داده، از این دو [و گناهش بر عهده
این دو] است. پس، از آنان در همان وقت انتقام میگیرد سپس آن دو را بر
درختی به دار میآویزد و آتشی را مأمور میسازد که از زمین بیرون میآید و
آن دو و درخت را میسوزاند سپس باد را مأمور میکند و باد [خاکسترِ] آن دو
را در دریاها پراکنده میسازد.
مفضّل مدعی است که وی از امام صادق در باره
وضعیّت آن دو پس از این ماجرا پرسیده و امام فرموده است: آن دو در هر
شبانه روز هزار بار کشته و دوباره به همان وضعیّت نخست برگردانده میشوند
... این حدیث سرتاسر پر از دروغ و افترا بستن بر امام صادق است. از جمله
در آن چنین آمده است که:
حضرت حجّت امور خود را به افراد مورد اعتماد و
وکیلان خویش میسپارد و در دوران غیبت او نیز محمد بن نصیر نمیری بر در
خانه او در صابر مینشیند و سپس امام در مکه ظهور مینماید. این در حالی
است که محمد بن نصیر نمیری به اتّفاق از غلوّ کنندگان و دروغگویان میباشد.
در اتقان المقال فی علم الرجال و دیگر کتب آمده است که محمد بن نصیر مدعی
نبوت و مدعی این شد که امام عسکری او را به سوی مردم فرستاده است. وی معتقد
به تناسخ، حلال بودن محرمات، جواز ازدواج مرد با مرد و نیز معتقد به این
بود که لواط یکی از لذاتی است که خداوند آن را حلال کرده است. وی از این
قبیل عقاید فراوان دیگری داشت که همه با اصول و فروع اسلام منافات دارد.
در
سند روایت فوق علاوه بر مفضل بن عمر، عمربن فرات و حسین بن حمدان نیز قرار
دارند که هر دو از غلو کنندگان دروغگو هستند که به آنان اطمینان نمیشود و
به روایات آنان استناد نتوان جست ... اگر از سند حدیث مزبور [و عیوب آن]
چشم بپوشیم در متن آن نیز شواهدی حاکی از این وجود دارد که این روایت از
ساخته های غلاة شیعه یا کافرانی است که هزاران حدیث را در میان احادیث
امام صادق جای دادند تا چهره درخشان تشیّع را با خرافاتی از این قبیل -که
نه عقل آن را میپذیرد و نه با اصول و مبادی اسلام و اهداف بلند آن سازگاری
دارد- زشت جلوه دهند»[1].
ج- میدانداری جاهلان
پوشیده نیست که خریدارِ حبّ وبغضهای
مذهبی، و آن افسانه ها و کینه کشیها خشک مغزها و جاهلانند که بُرد
فکرشان از دایره ای محدود عبور نمیکند مع الوصف در داخلِ آن دایره تا
سرحدّ اعلی تحلیل میکنند و توضیح میدهند اینان به نحو اکمل از کالای
خریداری شده محافظت میکنند که این آغاز مصیبت است امّا مصیبتِ خرید، زمانی
حادّتر میگردد که میدان مذهب به دستِ این مشتریان جاهل بیفتد یعنی همان
خطری که گاه در طول قرون، شدیداً واقعیّت یافته؛ بطوریکه عالمان ناچار به
سکوت و حتّی عقب نشینی در برابر اطلاعات عوام و میدانداریِ آناناند.
فاجعه بارتر اینکه پس از استقرار جمهوری
اسلامی در ایران، به مرور این وارثانِ غلاة که (حبّ و بغض را با استناد به
روایاتی ساختگی یا تفسیردار جزو دین بلکه تمام دین میدانند و) بسیاری از
هیئات مذهبی و مجالس روضه خوانی را در اختیار دارند توانستند
میدانداریشان را توسعه دهند و بخشهای حسّاسی از حکومت را تسخیر کنند و
سپس جوّ روانیِ نظام را در دست گیرند؛ و این یعنی پیروزی شیعیان غالی بر
شیعیان امامی!
بی تردید بخش مهمّی از مشکلات ایران ،چه
در داخل و چه بویژه با دیگر کشورهای اسلامی، ناشی از میدانداری غلاة
موصوف و تأثیر آنان بر خواصّ مسئول است.
د- لعن و دشنام
در مذمّت دشنام چه نیازی به استمداد از
متون دینی است. زیرا افراد با مراجعه به فطرت و درونشان به زشتیِ استعمالش
پی میبرند. قرآن سبّ و دشنام به کافران را هم مُجاز نمیداند: «به آنها
که غیر خدا را میخوانند دشنام ندهید ...»[2].
حضرت علی حتّی در جنگ! با معاویه، وقتی شنید یارانش طرف مقابل را دشنام
میدهند گفت: «من دوست ندارم که دشنام دهنده باشید اما اگر شما اعمال
شامیان را [برای مردم] توصیف میکردید و اگر از وضع آنان سخن میگفتید این
سخنی درستتر و در اتمام حجت رساتر بود؛ و بهتر بود به جای ناسزا گفتن به
آنان میگفتید: پروردگارا خون ما و خون آنان را از ریخته شدن حفظ کن و میان
ما و آنان سازش و اصلاح پدید آور و آنان را از ضلالتی که بدان گرفتارند
هدایت کن تا هر کس حق را نشناخته آن را بشناسد و هر که از سرکشی و ستم سخن
رانده از آن دست بدارد»[3]
و سرانجام «از امام زین العابدین روایت شده است که آن حضرت به ناسزاگوییِ
گروهی از شیعیان به خلفا اعتراض کرد و به آنان فرمود: ای مردم ما را دوست
بدارید اما آنگونه که اسلام میخواهد. دوستیِ شما با ما چقدر زشت بوده تا
آن جا که بر ما ننگ شده است و ما را مبغوض مردم ساخته اید»[4].
در مورد لعن باید دانست که این واژه در
قرآن به معنای طرد، راندن و دورکردن است به همین خاطر نسبت به شیطان از
صفات لعین و ملعون(و مرادفش رجیم) استفاده میشود زیرا او به خاطر
استکبارش از درگاه الهی رانده شد و از بارگاه قُرب، دورگردید: «قال اَنا
خیر منه خلقتنی من نار و خلقته من طین قال فاخرج منها فانّک رجیم و انّ
علیک لعنتی الی یوم الدین»[5].
امّا به مرور این واژه، کاربردی عُقده گشایانه، کینه ورزانه و نزدیک به
فحش و دشنام پیدا کرد؛ به همین خاطر نهیِ دین از دشنام شامل نهی از لعنت
فرستادن های کنونی نیز میشود. ادامه بحث را در عنوان بعدی پی میگیریم.
هـ- زیارت عاشورا
مشهورترین زیارتنامه ای که در آن به وفور
از "لعنت" استفاده شده زیارت عاشورا است. تعداد لعنتهای این زیارتنامه
(با لحاظ کردن عطفها و تکرارهای صدتایی) به حدود 432 مورد میرسد.
حسّاسترین فراز این لعنها آنجایی است که اوّلی، دومی و سومی را نشانه
میگیرد. زیرا از آنها به ترتیب جناب ابوبکر، جناب عمر و جناب عثمان را
استنباط میکنند: «اللهمّ خُصّ أنت أول ظالم باللعن منی وابدا به اولاً ثم
الثانی و الثالث ...» با اینحال ادّعا میشود این زیارت را امام باقر و
طبق نقل دیگر امام صادق گفته است!
اینک در تضعیف این زیارت، موارد زیر را فهرست میکنیم:
1- زیارت عاشورا با همه شهرت و با همه وقتی که از اوقات مذهبی مان اشغال کرده، و با همه تأثیراتی که بر ذهن و روان و اخلاق و دیدگاهمان گذارده صرفاً یک! حدیث همچون صدها هزار حدیث دیگری که قطعی الصدور نیستند است. پس میتواند صحیح و یا جعلی و ساختگی باشد! محتوای این حدیث با حقایق تاریخی با سیره ائمه و با احادیث راستینی که از ایشان وارد شده مخالفت و تضادّ دارد. در این راستا علاوه بر توضیحات قبلی، در ادامه به بیان روایاتی میپردازم که دلهای مستعد را از این کینه پروریها پشیمان میکند. در این مسیر هرگز نباید فرازهای زیبای زیارت، ما را به تردید کشانَد زیرا جاعلان را به جُرم جعل حدیث نمیتوان غیر ادیب شمرد.
2- لعنت فرستادن بر "همه" بنی امیه و بنی مروان تا "روز قیامت" متّکی به چه منطقی است: «لعن الله آل زیاد و آل مروان و لعن الله بنی امیة قاطبة / اللهم العن ... و آل ابی سفیان و آل زیاد و آل مروان الی یوم القیامة» آیا قرآن آن را میخواهد آیا پیامبر چنین میکرد آیا روش خود ائمه اینگونه بود؟ راستی پاکان اموی و سفیانی و مروانی چه گناهی کرده اند که باید به خاطر جنایت یزید تا ابد مورد لعن ما قرار گیرند (گنه کرد در بلخ آهنگری / به شوشتر زدند گردن مسگری). چرا باید اُمّ حبیبه دختر ابوسفیان(همسر رسولخدا)، معاویه دوم(منتقد پدرش یزید)، عمربن عبدالعزیز، سایر بیگناهان و تمام انسانهایی که از خاندانهای مذکورند ولی یا در کربلا نبودند و یا هنوز به دنیا نیامده بودند را مورد لعن و نفرت قرار داد؟ باید دقّت داشت که در این زیارت، تمامیّت خاندانهای مذکور مورد لعن قرار گرفته است.
بی تردید اگر سازنده این زیارتنامه، در یکی از خانواده های مورد لعنش به دنیا آمده بود اینگونه دست و دلبازانه لعنت را نثار صغیر و کبیر، گناهکار و بیگناه، مرده و زنده و بدنیا نیامده نمیکرد. در مقابلِ این لعنهای بی ضابطه، با وعده ثوابهای بی ضابطه و خرواری در ازاء خواندن زیارت عاشورا روبرو هستیم که متخصّصان، اینگونه ثوابها را از علائم جعل حدیث میدانند.
3- زیباترین بخش این زیارت برای ما ایرانیان «السلام علی الحسین و علی علی بن الحسین و علی اولاد الحسین و علی اصحاب الحسین» است. اینک باید پاسخ داد آیا امام حسین، امامسجاد و اولاد و اصحاب امام حسین که در عبارت فوق بر آنها سلام فرستاده شده، از لعنتهای مکرّری که در بخشهای دیگر زیارت، بر خاندانهای مذکور (آنهم تا قیامت) و بر اوّلی و دومی و سومی فرستاده شده رضایت میدهند؟ بیزاریِ آنان از چنین منطقی کاملاً واضح بوده و آن را در طیّ عناوین آتی نشان خواهم داد.
گفتنی است گویا جاعلِ زیارتنامه در همین عبارتِ زیبایش فراموش کرده که از اولاد امامعلی نام ببرد چه، مناسب بود پس از «السلام علی الحسین و علی علی بن الحسین» ابتدا سلام بر اولاد علی (و حتی اولاد حسن) بفرستد و سپس به اولاد حسین برسد زیرا شماری از فرزندان امامعلی (و امام حسن) در میان شهدای کربلایند که به آنها خواهم پرداخت.
همچنین اخلاق جاهلانه این جاعل، جایی برای یادکردِ زنان قهرمان کربلا ،حتّی حضرت زینب، باقی نگذارده است (السلام علی إخوان الحسین و علی أخوات الحسین). تازه اگر به قرینه دیگر زیارات عاشورا مراد از علی بن الحسین امام سجاد نباشد بلکه علی اکبرِ شهید باشد در این صورت بر ایرادِ پیشگفته یعنی عدم ذکر فرزندان بلافصل امامعلی به ویژه حضرت عبّاس، افزوده میشود. سلامِ فوق الذکر به شکل متفاوتی ،که فاقد ایرادات یادشده میباشد، در زیارت عاشورای غیر معروفه آمده (و ضمناً در آن، ذکری از اوّلی و دومی و سومی نیز به میان نیامده) است: «السّلام علی الحسین بن علیٍّ الشهید السّلام علی علی بن الحسین الشهید السّلام علی العبّاس بن امیرالمؤمنین الشهید السّلام علی الشهداء مِن وُلد امیرالمؤمنین السّلام علی الشهداء من وُلد جعفرٍ و عقیلٍ السّلام علی کلّ مُستَشهَدٍ من المؤمنین»[6]. سلام جامعِ اخیر، به نحوِ ریزتری در زیارت عاشورای موجود در اعمالِ روز عاشورا ذکر شده است: «السّلام علی الحسین بن علیٍّ الشهید السّلام علی علی بن الحسین الشهید السّلام علی العبّاس بن امیرالمؤمنین الشهید السّلام علی الشهداء مِن وُلد امیرالمؤمنین السّلام علی الشهداء من وُلد الحسن السّلام علی الشهداء من وُلد الحسین السّلام علی الشهداء من وُلد جعفرٍ و عقیلٍ السّلام علی کلّ مُستَشهَدٍ معهم من المؤمنین»[7].
4- گفتنی است شیخ طوسی تفسیر دیگری از حسّاسترین فراز زیارت یعنی "اوّلی و دومی و سومی" ارائه کرده و مراد از آنها را نه ابوبکر و عمر و عثمان، بلکه اشخاصی میداند که پایه گذار قتل و ظلم در ادیان پیشین بودند. جریان از این قرار است که برخی از معاصرین شیخ طوسی به خلیفه وقت گزارش کردند که شیخ و یارانش صحابه پیامبر را مورد سبّ قرار میدهند آنان گواه این ادّعا را متن همین زیارت که حاوی لعن بر اوّلی، دومی و سومی است و شیخ طوسی آن را در کتاب مصباح المتهجد آورده بود اعلام کردند. خلیفه نیز شیخ را به همراه کتابش فراخواند و از وی توضیح خواست. شیخ طوسی در پاسخ گفت مراد از اوّلی قابیل قاتل هابیل است که اوّلین پایه گذار قتل و ظلم است. مراد از دومی همان کسی است که شتر حضرت صالح را پی کرد. مراد از سومی قاتل حضرت یحیی است و مراد از چهارمی ابن ملجم است که حضرت علی را به قتل رسانید[8].
توضیح شیخ مورد قبول خلیفه واقع شد و منزلتش بیش از پیش گردید. البتّه معمولاً نویسندگان بعدی، این تفسیر شیخ را توجیه کرده و آن را حمل بر تقیّه میکنند به ویژه که یکی دو فقره دیگر در این زیارت وجود دارد که اذهان شیعیان با شنیدن آن به یاد خلفای مذکور میافتد: «فلعن الله امّة اسّست اساس الظلم و الجور علیکم اهل البیت و لعن الله امّة دفعتکم عن مقامکم و ازالتکم عن مراتبکم الّتی رتّبکم الله فیها / اللهم العن اوّل ظالم ظلم حقّ محمّد و آل محمّد و آخر تابع له علی ذلک» با این حال توضیح شیخ طوسی را ،با فرض برپاییِ مجلس فوق، نباید نادیده گرفت, هر چند اساس این زیارت زیر سئوال است.
گفتنی است نسخه های اوّلیّه مصباح المتهجّد، فاقد فراز حسّاسِ مذکور بوده و با این حساب چه بسا اصل برپاییِ مجلس یادشده نیز ساختگی باشد.
5- از میان طُرُق مختلفی که برای سند
زیارت عاشورا در کتبی مثل مصباح المتهجد شیخ طوسی و کامل الزیارت
ابن قولویه ذکر شده، بجز یک سند، مابقی اسناد (به دلیل وجود راویان کذّابی
همچون صالح بن عقبه و نیز وجود ضِعاف و اشکالات دیگر) غیر قابل اعتماد بوده
و مورد تأیید اهل فنّ نمیباشد. همین بی اعتمادی و ایرادات، باعث شده که
مرجع کنونی محدّث سیّد موسی شبییر زنجانی به آن اسناد اتّکا نکند؛ امّا همو
معتقد است یکی از اسناد زیارت (که در بالا به آن اشاره کردم) صحیح است و
میتوان به آن اعتماد کرد. با اینحال در مورد همین روایتی که سندش در
مقایسه با سایر اسناد، وضعیّتِ بهتری دارد (و مورد تأیید مرجع مذکور قرار
گرفته) به ذکر دو نکته مهمّ میپردازم:
نکته1- نشانه های جعل در انتهای روایت (ادّعای حدیث قدسی بودنِ زیارت عاشورا!): متنی که از زیارت عاشورایِ معروفه (به وسیله مفاتیح الجنان) در اختیار مردم قرار دارد توسط علقمه از امام باقر گزارش شده است که سندش به خودی خود مورد اعتماد نیست. ولی از طرف دیگر سندی وجود دارد که طیّ آن صفوان به نقل زیارت از امام صادق پرداخته (امّا در این سند اخیر، متن زیارت عیناً نیامده و فقط به آن اشاره شده است ولی سیف بن عمیره که راوی صفوان است میگوید متنی را که از صفوان شنیدم همان متنی است که از علقمه شنیدم و به این ترتیب فقدان متن زیارت در روایت صفوان جبران میشود)؛ و چون سند روایت صفوان به تأیید مرجع رجالشناس شبیری زنجانی رسیده پس زیارت عاشورای مذکور در مفاتیح الجنان تلقّی به صحّت شده است. توضیح محدّث شبیری زنجانی در مورد یادشده ،که در پاسخ به سؤالی در مورد اسناد زیارت عاشورا صادر شد، از این قرار است: «سند ذکر شده در کتاب مصباح المتهجد در خصوص این زیارت صحیح است ... در مصباح المتهجد بعد از نقل زیارت سیدالشهداء(ص) [از امام باقر] که راوی آن علقمه است چنین آمده: "محمدبن خالد طیالسی از سیف بن عمیرة نقل کرده که همراه صفوان بن مهران جمّال و جمعی از اصحاب به سوی نجف رفتیم؛ وقتی که از زیارت فارغ شدیم صفوان روی خود را به سمت ناحیه اباعبدالله [= کربلا] برگرداند و به ما گفت: از این مکان (نزد سرِ مبارک امیرالمؤمنین)، امام حسین را زیارت کنید که امام صادق از اینجا به آن حضرت اشاره کردند در حالیکه من در خدمتشان بودم. راوی گفت: پس صفوان همان زیارتی را که علقمة بن محمد حضرمی از امام باقر در روز عاشورا نقل کرده خواند ..."
ظاهر این عبارت این است که امام صادق به سمت مرقد مطهر امام حسین با همان زیارتی که علقمه از امام باقر نقل کرده اشاره فرمود و به این زیارت ایشان را خطاب کرد. [محدّث شبیری زنجانی پس از ارائه توضیحات مبسوطِ فنّی در اثبات صحّت سند روایت صفوان، به این نتیجه رسیده که:] بنابراین معلوم شد که این طریق برای زیارت عاشورا صحیح است (فتحصّل أنّ هذا الطریق لزیارة عاشوراء صحیح)»[9].
با این حال برای ارزیابی دقیق روایت صفوان، میبایست تمامِ این روایت را مطالعه کرد. در این راستا باید بدانیم که سند روایت به امام صادق ختم نمیشود زیرا صفوان بن مهران (بنا به آنچه که سیف بن عمیره از وی نقل کرده) در ادامه همین روایتِ مورد استناد، متن زیارت عاشورا و ضمانت پاداشِ خواندنِ آن را، از طریق امام صادق سلسله وار به یکایکِ امامان ماقبل امام صادق و سپس از طریق امام علی به پیامبر و جبرئیل و خدا میرساند. پس سند کامل این زیارت چنین است: (... محمّد بن خالد، سیف بن عمیره، صفوان بن مهران، امام صادق، امام باقر، امام سجّاد، خودِ امام حسین!، امام حسن، امام علی، رسول خدا، جبرئیل، خدا). بر این اساس، زیارت عاشورا حدیث قدسی میباشد و حتّی خود امام حسین نیز آن را میخوانده است!!
ابتدا شرح مطلب مذکور را از کتاب مصباح المتهجد(بر اساس ترجمه شیخ عباس قمی در مفاتیح الجنان) میآورم و سپس توضیحاتی ذکر میکنم: «... و روایت کرده محمّد بن خالد طیالسی از سیف بن عمیره که گفت بیرون رفتم با صفوان بن مهران و جمعی دیگر از اصحاب خودمان به سوی نجف، بعد از خروج حضرت صادق از حیره به جانب مدینه؛ پس زمانی که ما فارغ شدیم از زیارت یعنی زیارت امیرالمؤمنین، گردانید صفوان صورت خود را به جانب مشهد ابوعبدالله [امام حسین] پس گفت از برای ما که زیارت کنید حسین(ع) را از این مکان از نزد سر مقدّس امیرالمؤمنین که از اینجا ایما و اشاره کرد به سلام بر آن حضرت جناب صادق(ع)، و من در خدمتش بودم. سیف گفت پس خواند صفوان همان زیارتی را که روایت کرده بود علقمة بن محمّد حضرمی از حضرت باقر در روز عاشوراء؛ آنگاه دو رکعت نماز کرد نزد سر امیرالمؤمنین و وداع گفت بعد از آن نماز امیرالمؤمنین را و اشاره کرد به جانب قبر حسین به سلام در حالتی که گردانیده بود روی خود را به جانب او و وداع کرد بعد از زیارت او را و از دعائی که بعد از نماز خواند این بود [: متن دعا] ... سیف بن عمیره گوید که سؤال کردم از صفوان و گفتم که علقمة بن محمّد این دعا را برای ما از حضرت باقر روایت نکرد بلکه همان زیارت را حدیث کرد. صفوان گفت که وارد شدم با سیّد خودم حضرت صادق به این مکان، پس بجا آورد مثل آنچه را که ما بجا آوردیم در زیارت، و دعا کرد به این دعا هنگام وداع بعد از اینکه دو رکعت نماز گذاشت چنانچه ما نماز گذاشتیم و وداع کرد چنانچه ما وداع کردیم پس صفوان گفت که حضرت صادق به من فرمود که مواظب باش این زیارت را و بخوان این دعا را و زیارت کن به آن پس به درستی که من ضامنم بر خدا برای هر که زیارت کند به این زیارت و دعا کند به این دعا از نزدیک یا دور اینکه زیارتش مقبول شود و سعیش مشکور و سلامش به آن حضرت برسد و محجوب نماند و حاجت او قضا شود از جانب خدایتعالی به هر مرتبه که خواهد برسد و او را نومید برنگرداند. ای صفوان یافتم این زیارت را به این ضمان از پدرم و پدرم از پدرش علیّ بن الحسین به همین ضمان و او از حسین به همین ضمان و حسین از برادرش حسن به همین ضمان و حسن از پدرش امیرالمؤمنین با همین ضمان و امیرالمؤمنین از رسولخدا با همین ضمان و رسولخدا از جبرئیل با همین ضمان و جبرئیل از خدایتعالی با همین ضمان [یا صفوان! وجدت هذه الزیارة مضمونة بهذا الضمان عن أبی و أبی عن أبیه علی بن الحسین مضمونا بهذا الضمان، و الحسین عن أخیه الحسن ...]، و به تحقیق که خداوند عزّوجلّ قسم خورده به ذات مقدّس خود که هر که زیارت کند حسین را به این زیارت از نزدیک یا دور و دعا کند به این دعا قبول میکنم از او زیارت او را و میپذیرم از او خواهش او را به هر قدر که باشد و میدهم مسئلتش را پس بازنگردد از حضرت من با ناامیدی و خَسار و بازش گردانم با چشم روشن به برآوردن حاجت و فوز به جنّت و آزادی از دوزخ و قبول کنم شفاعت او را ...»[10].
حال که طبق ادّعای این روایت، "رسول خدا،
امام علی، امام حسن، امام حسین، امام سجّاد، امام باقر و امام صادق" همگی
زیارت عاشورا را میخوانده اند در این صورت باید پاسخ داد که:
آیا میتوان پذیرفت که امام حسین واقعاً
این زیارتنامه را میخوانده و از جمله طبق محتوای آن، دعا میکرده که:
خدایا شفاعت خودم را شامل حالِ خودم کن! (الّلهم ارزقنی شفاعة الحسین یوم
الورود) و پدر و مادرش را فدای خود میکرده! (بأبی انت و آُمّی) و بر خودش
رسماً سلام میداده! (السلام علیک یا أباعبدالله / السلام علی الحسین).
آیا پذیرفتنی است که رسولخدا واقعاً چنین
زیارتی را میخوانده و طیّ آن بر یزید بن معاویه ،که هنوز بدنیا نیامده
بود! لعنت میفرستاده؟ (الّلهم العن اباسفیان و معاویة و یزید بن معاویة).
آیا میتوان پذیرفت که امام علی واقعاً هر
روز زیارت عاشورا میخوانده و بر رخدادِ شهادت فرزندانش میگریسته و
کُشندگانِ آنان را اسماً! لعنت میکرده؛ حال آنکه حادثه کربلا در سال 61
روی داد و امام علی بیست و یک سال قبل از آن در سال 40 به شهادت رسیده بود!
آیا میتوان پذیرفت که امام حسن واقعاً
این زیارت را میخوانده و طیّ آن، گزارشاتی را مطرح میکرده که حاکی از
وقوع حادثه عاشورا در ماقبل است و نه پیش بینی هایی که حاکی از وقوع عاشورا
در دورانِ پس از وی است! (لعن الله اُمّة اسرجت و الجمت و تنقّبت لقتالک /
الّلهمّ انّ هذا یوم تبرّکت به بنو اُمیّة / و هذا یوم فرحت به آل زیاد و
آل مروان بقتلهم الحسین / السلام علیک یا أباعبدالله و علی الأرواح الّتی
حلّت بفنائک).
... و به همین منوال با وجود این سند، سر تا پای زیارت مخدوش و غیر واقعی میگردد.
بنابراین هرگز نمیتوان به این زیارتنامه
اعتماد کرد و بلکه با توضیحی که داده شد به راحتی میتوان قائل به جعل آن
شد. بر این اساس، انگشت اتّهامِ جعلِ این زیارت، یا متوجّه راویان مذکور در
سند حدیث (محمد بن خالد یا حتّی سیف بن عمیره) است و یا اگر دو راوی مذکور
بنا به توضیح محدّث شبیری زنجانی مورد اعتماد باشند در این صورت باید گفت
که جاعلِ ناشناسی (در فاصله ما بین محمّد بن خالد تا شیخ طوسی) متن و سند، هر دو را با هم جعل نموده است.
نکته2- متنهای متفاوت در روایت علقمه (متن عاری از لعنهای حسّاس و مشکلزا!): از آن گذشته، روایت علقمه از امام باقر(که روایت صفوان از امام صادق، متّکی به آن است) دارای متن واحدی نیست. در این رابطه حدّاقلّ میتوان به زیارت عاشورای مذکور در مزار قدیم اشاره کرد که شیخ عباس قمی آن را زیارت عاشورای غیر معروفه نامید(این زیارت که بدون اضافات بوده و متن بهتری دارد را برای سهولت کار، زیارت عاشورای اوّلیّه مینامیم). جالب این است که در انتهای زیارت عاشورای اوّلیّه نیز، از سوی امام صادق به زیارت امام حسین با همین متن، از کنار مرقد امامعلی توجّه شده است: «قال فی الکتاب المزبور [مزار قدیم]: زیارة عاشوراء عن علقمة بن محمّد الحضرمی عن أبی جعفر الباقر، قال من أراد زیارة الحسین بن علی بن أبی طالب یوم عاشوراء و هو الیوم العاشر من المحرم ... [متن زیارت] ... قال الصادق: هذه الزیارة یزار بها الحسین بن علی من عند رأس أمیرالمؤمنین»[11].
اختلاف زیارت عاشورای اوّلیّه با زیارت عاشورای معروفه (با اینکه هر دو را علقمه از امام باقر نقل کرده) در موارد زیر است:
- سند زیارت عاشورای اوّلیّه به امام باقر
ختم میشود و به ائمّه ماقبل و رسولخدا و جبرئیل و خداوند نمیرسد و در
نتیجه حدیث قدسی نبوده و از اشکالات مذکور در نکته1 عاری است.
- زیارت اوّلیّه فاقد لعنهای صدتایی است!
- زیارت اوّلیّه فاقد لعن بر اوّلی، دومی و سومی است!
- سلام ویژه زیارت اوّلیّه، اکثراً فاقد ایرادات زیارت معروفه بوده و از آن جامعتر و مقبولتر است.
متن زیارت عاشورای اوّلیّه را علاوه بر
مفاتیح الجنان (تحت عنوان زیارت عاشورای غیر معروفه ص 925-918) همچنین
میتوان در جامع احادیث شیعه (ج12 ص417 ح4686) و مستدرک الوسائل (ح 12273)
مشاهده کرد.
بنا بر آنچه گذشت اساساً معلوم نیست که متن روایت علقمه از امام باقر (و به تبعِ آن، متن روایت صفوان از امام صادق) حاوی لعنهای حسّاسی که این مقاله به سبب آن به نگارش درآمده، باشد! و بلکه با توضیحاتی که در ادامه میآورم معلوم خواهد شد که حتّی اگر سند مذکور صحیح باشد در این صورت آن متنِ اوّلیّه فاقد اضافات (چه اضافات در سند و چه اضافات در لعنها) صحیح است و نه متن معروفه متراکم از اضافات! به ویژه که حتّی خودِ زیارت عاشورای معروفه بنا به نقل ابن قولویه در کامل الزیارات (که قدیمیترین مأخذ مربوطه است) فاقد لعن بر اوّلی، دومی و سومی است که این خود، احتمالِ دستکاریهای بعدی را قوّت میبخشد! ابن قولویه این قسمت از زیارت را چنین گزارش کرده: «الّلهمّ خصّ أنت اوّل ظالم ظلم آل نبیک باللعن ثم العن اعداء آلمحمّد من الأوّلین و الآخرین، اللهم العن یزید و أباه و العن عبیدالله ابن زیاد و آ لمروان و بنی امیة قاطبة الی یوم القیامة»[12]؛ و عجیبتر آنکه لعنهای مذکور، حتّی در بسیاری از نسخه های اوّلیّه زیارت عاشورای معروفه منقول از مصباح المتهجدِ شیخ طوسی (که مرجعِ متن معروف کنونی است) نیز نیامده است!: «جمله های "أوّلا ثمّ الثّانی و الثّالث و الرّابع"، در نسخه خطّی مصباح المتهجّد، مربوط به اوائل قرن ششم (سال 502)، موجود در کتابخانه آستان قدس رضوی و نسخه مصباح الصغیرِ شیخ (که برگزیده مصباح المتهجّد است) و مربوط به قرن ششم و آن هم در آستان قدس موجود است، وجود ندارد»[13].
6- گفتنی است زیارت عاشورا، محدود به متن
رایجی که در اختیار مردم قرار داده میشود نیست بلکه چند متن وجود دارد که
هر یک از آنها زیارت عاشورا نامیده میشود از جمله:
1/6- زیارت معروفه، نسخه ابن قولویه (متوفّی 367هـ): روایت علقمه از امام باقر.
2/6- زیارت معروفه، نسخه شماره1 شیخ طوسی (متوفّی 460هـ): روایت علقمه از امام باقر، و صفوان از امام صادق.
3/6- زیارت معروفه، نسخه شماره2 شیخ طوسی: روایت علقمه از امام باقر، و صفوان از امام صادق.
4/6- زیارت اوّلیّه و غیر معروفه، مذکور در مزار قدیم: روایت علقمه از امام باقر، و منسوب به امام صادق.
5/6- زیارت متفاوت، مذکور در
مصباح المتهجد (ص 787-782): روایت عبدالله بن سنان از امام صادق. گفتنی است
با وجودی که عبدالله بن سنان این زیارت را از امام صادق نقل میکند امّا
هیچیک از عبارات مذکور در روایت صفوان، در آن نیامده است. تفاوت اساسی بین
نقلهای عبدالله بن سنان و صفوان بن مهران در موضوعی واحد از امام صادق،
ما را بیش از پیش به زیارت معروفه مشکوک میکند.
6/6- زیارت ناحیه مقدّسه، مذکور در مزار
محمّد بن مشهدی: این زیارت را میتوان زیارت مفصّل نامید زیرا متنش صفحات
496 تا 514 از مزار مذکور را در بر گرفته است.
7/6- زیارت سلام و دعا، مذکور در اقبال الاعمال: موجود در بحارالانوار (ج98 ص 316-313).
8/6- زیارت سلامِ روز عاشورا: این زیارت
را شیخ عباس قمی در ضمن اعمال روز عاشورا آورده؛ و آن فاقد هر گونه لعن
بوده و فقط به سلام اکتفا شده است. (مفاتیحالجنان ص 594-591 و بحارالانوار
ج 98 ص 222 ح34). سلام ویژه این زیارت که سلامی جامع بود را پیشتر
آوردم.
*چیزی که برای این مقاله، حائز اهمّیّت
میباشد این است که از میان متون متعدّد زیارت عاشورا، فقط متن 3/6 دارای
عبارت "الّلهمّ خُصّ انت اوّل ظالم بالّلعن منّی وابدأ به أوّلاً ثمّ
الثانی و الثالث و الرابع" میباشد و از قضا فقط همین متن دست به دست
میگردد و خوانده میشود!
و- تفسیر طلایی امام سجاد (تقدیم به شیعیان امامی)
قرآن در ضمن آیات 8 تا 10 سوره حشر،
مسلمانان را به سه گروه تقسیم میکند: 1- مهاجران 2- انصار 3- مسلمانانی که
پس از این دو گروه میآیند. گروه سوم بر طبق توضیح قرآن کسانیاند که
نمیبایست نسبت به دو گروه پیش از خود هیچ "کینه ای" داشته باشند.
امام سجاد با الهام از همین تقسیم بندی و با توجّه به رهنمود آیه در مورد
کینه نداشتن، واکنشی تُند به افرادی که در حضور وی مرتکب ناسزاگویی به عمر و
ابوبکر شدند نشان داد. مشروح روایت از این قرار است: «گروهی از شیعیان در
حضور امامسجاد به ابوبکر و عمر ناسزا گفتند پس امام (آیه8 سوره حشر را
مورد استناد قرار داد و) گفت: آیا شما از "مهاجرینی هستید که از دیارشان و
اموالشان رانده شدند و فضل الهی و خشنودی او را جستند و خدا و رسول او را
یاری دادند؟" گفتند: نه، سپس امام (آیه9 را پی گرفت و) گفت: آیا شما از "آن
کسانی هستید که پیش از ایشان در (مدینه) در خانه خود بودند و قبل از این
ایمان آورده بودند و کسانی را که به سویشان مهاجرت کردند دوست داشتند؟"
گفتند: نه، آنگاه امام به آنان گفت: اینک شما خود اعتراف کردید که نه از
مهاجران هستید و نه از انصار؛ پس اکنون من گواهی میدهم که شما از آن گروه
سوم (یعنی سایر مسلمانان) نیز نیستید که خداوند (در آیه10) در باره شان
میفرماید: "کسانی که پس از آنان آمدند و میگویند پروردگارا ما را و نیز
برادران ما را که در ایمان بر ما پیشی گرفتند بیامرز و در دلهایمان هیچ
کینه ای نسبت به ایمان آوردگان قرار مده" اینک از حضور من برخیزید که
خداوند نه شما را برکت دهد و نه به همدیگر نزدیکتان سازد. شما اسلام را به
مسخره گرفته اید و از پیروان آن نیستید»[14].
پس شیعیان نباید نسبت به جناب ابوبکر و
جناب عمر هیچ کینه ای داشته باشند چه، اگر چنین باشند اسلام را به مسخره
گرفته اند و مسلمان واقعی نیستند این جملات، عین رهنمود امام سجاد است و نه
راقم این سطور! بنابراین اگر منظور از اوّلی و دومی و سومی (و نیز هدفِ
لعنهای صدتایی) در زیارت عاشورا خلفای سه گانه باشد در این صورت تداوم این
زیارت پس از شنیدن کلام امام سجاد، چیزی جز استهزاء دینداری نیست.
ز- ابوبکر جدّ مادریِ امامصادق
امام سجّاد فرزند امام حسین، نوه امام علی
و امام چهارم شیعیان است همسرش اُمّ عبدالله است وی نیز نوه امام علی است
زیرا دختر امام حسن میباشد. این دخترعمو پسرعمو پس از ازدواج صاحب پسری
شدند که محمّدباقر است بنابراین "امام باقر" که امام پنجم مان است از دو سو
(هم از طرف پدر و هم از طرف مادر) "نتیجه امام علی" است[15].
از سوی دیگر قاسم فرزند محمّد بن ابیبکر،
نوه ابوبکر و فقیه مورد وثوق امام سجاد است همسرش اسماء است وی نیز نوه
ابوبکر است زیرا دختر عبدالرحمن بن ابی بکر میباشد. این دخترعمو پسرعمو پس
از ازدواج صاحب دختری شدند که اُمّ فروه است بنابراین "امّ فروه" از دو سو
(هم از طرف پدر و هم از طرف مادر) "نتیجه ابوبکر" است[16].
باقر و اُمّ فروه/ عروسی دو فرقه: باقر
(نتیجه امام علی) از ام فروه خوشش آمد موضوع را با مادر و پدر در میان
گذارد. امام سجاد به قاسم اطّلاع داد که امشب برای امر خیری خدمتتان
میآییم آنها نیز آماده پذیرایی شدند. امام سجاد و ام عبدالله (که هر دو
نوه های امام علی اند) دستِ پسرشان محمدباقر (نتیجه دوسویه امام علی) را
گرفتند و به منزل قاسم و اسماء (که هر دو نوه های ابوبکرند) رفتند تا
دخترشان ام فروه (نتیجه دوسویه ابوبکر) را برای محمدباقر خواستگاری کنند.
سرانجام عروسی برقرار شد و "باقر و ام فروه" که اوّلی از دو سو فرزند
امام علی، و دومی از دو سو فرزند ابوبکر است به هم رسیدند؛ چه عروسیِ
مبارکی! چه مولود مبارکی!
ولدنی ابوبکر مرتین: حاصل این عروسی
خجسته، ولادت امام جعفرصادق ،امام ششم شیعیان، است! امام علی جدّ پدری این
مولود مبارک است چنانکه جناب ابوبکر نیز جدّ مادری وی است. در واقع
امام صادق همانطور که از دو طریق نبیره امام علی است از دو طریق نیز
نبیره ابوبکر میباشد![17] درست به همین دلیل است که خودِ امام صادق اعلام کرد که از دو مسیر فرزند ابوبکر است: ولدنی ابوبکر مرتین[18].
بنابراین ائمّه شیعه از امام ششم تا امام دوازدهم تماماً از نوادگان ابوبکرند. با این حساب آیا باورکردنی است که امام صادق زیارت عاشورا را سروده باشد و طیّ آن بر پدرش ابوبکر لعنت فرستاده باشد؟ آیا میتوان باور کرد که امام باقر در کنار همسرش ام فروه زیارت مذکور را خلق کرده و جدّ همسرش را مورد لعن قرار داده باشد؟ آیا آن حدیث سرتاسر دروغی که به نام امام صادق ساختند را میتوان پذیرفت که مطابق آن، امام دوازدهم قبر جدّش! ابوبکر را میشکافد، وی را از قبر درمیآورد، هزار بار در هر روز میمیراند، میسوزاند و خاکسترش را بر باد میدهد؟ آیا خبیث ترین انسانها با پدر خود چنین میکند که حضرت مهدی بخواهد کند؟ امام صادق در واکنش به هتّاکی افراطیون و جعلیّات غلاة گفت: "ابوبکر پدربزرگم است آیا کسی پدر خودش را مورد سبّ و دشنام قرار میدهد؟"[19]
ح- ازدواج عُمَر با اُمّ کلثوم
وقتی عُمَر حاکم مسلمانان بود تصمیم گرفت
با اُم کلثوم دخترکِ امام علی و فاطمه ازدواج کند. او دختر را از علی
خواستگاری کرد اُم کلثوم سنّ کمی داشت امّا عمر (مطابق آنچه در تاریخ
آمده) قصد داشت با این پیوند نسبتِ دامادی با پیامبر ایجاد کند تا دست اویزی
برای قیامتش داشته باشد یعنی همان انگیزه ای که هم اینک نیز در میان
بسیاری از خانواده ها وجود دارد و در پی ازدواج با سادات هستند. صِغَر سنّ
دختر مانع پیوند نشد و سرانجام عمر بن خطاب با اُم کلثوم دختر علی و فاطمه!
در سال هفدهم هجری ازدواج کرد[20]. حاصل این پیوند، ولادت دو فرزند بود یکی زید بن عمر و دیگری رقیة بنت عمر[21].
پس زید و رقیه فرزندان جناب عمر و نوه های امام علی اند. عُمَر در سال
بیست و سه هجری وفات یافت؛ پس از وفاتش امام علی به خانه او رفت و دخترش
اُم کلثوم را به خانه خود بازگرداند[22].
ام کلثوم پس از مرگ عمر با فرزند جعفر بن ابیطالب ازدواج کرد امّا از وی
فرزندی نیاورد. اُم کلثوم در دهه پنجم هجری با فرزندش زید بن عمر وفات کرد و
تشییع هر دو با هم انجام شد[23] (پس گویا اُم کلثومِ حاضر در کربلا، یکی دیگر از دختران امام علی با همین نام است که مادرش فردی غیر از فاطمه(س) است[24]).
گزارش ازدواج عمر با اُم کلثوم را برای تأمین هدف مقاله یعنی مهار کینه ها، ایجاد آرامش درونی و گره گشایی های سیاسی آوردم. در همین راستا همچنین میتوان به ازدواجهای اسماء بنت عمیس اشاره کرد. او ابتدا همسر جعفر بن ابیطالب بود پس از شهادتِ وی به همسری ابوبکر درآمد و از او محمد بن ابی بکر را بدنیا آورد؛ پس از وفات ابوبکر به ازدواج امام علی درآمد. علی، هم با همسر ابوبکر ازدواج کرد و هم طفل وی محمد بن ابی بکر را بزرگ کرد!
یکی دیگر از این ازدواجها، پیوند عبدالله المطرف (نوه عثمان و نتیجه عمر) با فاطمه دختر امام حسین (نوه امامعلی) است[25].
ط- اسامی هر سه خلیفه بر اولاد علی
برگزیدن نام اشخاصِ مشهور برای فرزندان،
حامل احترام به آن اشخاص است. امام علی پیشوای شیعیان! اسامی هر سه خلیفه
را برای فرزندان خود برگزید و با این کار عملاً آنها را مورد احترام قرار
داد. گفتنی است این نامگذاریها تماماً پس از رحلت پیامبر، پس از روی کار
آمدن خلفا و از همه حسّاستر، پس از بی مهریهایی بود که نسبت به وی و
همسرش فاطمه در جریان سقیفه و اخذ بیعت روی داد!
امام علی نام یکی از فرزندانش را عثمان
نامید وی نام مادرش اُم البنین است. عثمان بن علی به اتّفاق سه فرزند دیگرِ
علی و اُم البنین یعنی عباس، جعفر و عبدالله هر چهار نفر در واقعه کربلا
به شهادت رسیدند.
ابوبکر کنیه خلیفه اوّل است و آن، کنیه
یکی از فرزندان امام علی نیز گردید وی نام مادرش لیلی است. ابوبکربن علی
نیز به اتّفاق دیگر فرزندِ علی و لیلی یعنی عبیدالله هر دو در عاشورا به
درجه شهادت نائل آمدند.
عُمر نام یکی دیگر از فرزندان امام علی
است. عمر و رقیه دوقلو هستند و نام مادرشان اُم حبیب دختر ربیعه است.
عمربن علی در واقعه کربلا در کنار برادرش امام حسین حضور داشت امّا زنده
ماند.
امام حسن نام یکی از فرزندانش را ابوبکر
نهاد وی نام مادرش اُم ولد است. ابوبکربن الحسن نیز به همراه دیگر فرزندِ
حسن و اُم ولد یعنی قاسم بن الحسن در کنار عمویشان امام حسین در کربلا به
شهادت رسیدند. گفته میشود نام یکی دیگر از فرزندان امام حسن، عُمر بود که
بر این اساس وی نیز در حادثه عظیم کربلا به فوز شهادت نائل آمد.
امام سجّاد (و همچنین بنا بر قولی امام حسین) نیز نام فرزندش را عُمر نامید.
ی- موضع رسمی نظام
طبیعی است مدیران نظام هتّاکی و بیحرمتی
نسبت به خلفای ثلاثه را مورد نهی قرار دهند. بخشی از سخنان رهبر جمهوری
اسلامی در همین رابطه در جمع مردم کردستان از این قرار است: «اهانت به
مقدسات شیعه یا سنّی، خط قرمز نظام است و هیچکس چه شیعه و چه سنّی حق
ندارد با غفلت یا از روی تعصب این خط قرمز را نادیده بگیرد و خواسته یا
ناخواسته به بهترین ابزار دشمن تبدیل شود»[26]
، «هر کسی وحدت ملی را به بهانه های مذهبی از جمله طرفداری از شیعه و سنّی
خدشه دار کند چه شیعه باشد و چه سنّی، مزدور دشمن و دشمن اسلام است چه
بداند و چه نداند»[27]
و «بسیاری از عناصر و عوامل وهابی و سلفی که در عراق و افغانستان و
پاکستان اقدامات تروریستی میکنند متوجه مزدوری خود نیستند همچنانکه فرد
شیعه ای که به مقدسات اهل سنت توهین میکند حتی اگر متوجه نباشد مزدور دشمن
است ... در نگاه جماعت سلفی و وهابی، شیعیان و اهل سنتِ محب اهل بیت و
اهل سنتِ پیرو عرفان قادری، در هر جای دنیا باشند کافرند. اما حقیقت این است
که پیروان این فکر شوم مأمور ایجاد اختلاف میان برادران مسلمان هستند
همچنانکه شیعه ای که از روی نادانی و یا غرض به مقدسات اهل سنت توهین
میکند مأمور ایجاد اختلاف است و به هر حال رفتار هر دو گروه حرام شرعی و
خلاف قانونی است»[28].
البتّه این مواضعِ رسمی، باید عملیّاتی شده به برنامه درآید تا نظاممان در قبال هتّاکی های شمار زیادی از روضه خوانان و مدّاحانی که میخواهند جوّ روانیِ مذهب و حکومت را تصرّف کنند متّهم به بی تفاوتی نشود. تا دیرتر نشده و صحنه گردانانِ غافل، نمایش احادیث ساختگی رجعت را در شهر و بیابان برپا نکرده اند باید فکری کرد! سهم من، نگارش این مقاله بود سهم حکومت بسیار بیش از من است.
9/9/1389
تهران- امیر ترکاشوند
پاورقیها
[1]-
اخبار و احادیث ساختگی مترجم حسین صابری ص239 انتشارات آستان قدس رضوی
(متن اصلی در الموضوعات فی الآثار و الاخبار اثر هاشم معروف حسنی). در این
رابطه همچنین رجوع شود به: بحارالانوار ج53 ص12 تا14 (انتشارات اسلامیه) و
حقالیقین ص361
[2]- سوره انعام آیه 108 ترجمه کاظم پورجوادی (و لاتسبّوا الّذین یدعون من دون الله ...)
[3]- نهجالبلاغه خطبه 206 (ترجمه حسین صابری در پاورقی اخبار و آثار ساختگی ص236)
[4]- اخبار و آثار ساختگی ص225
[5]- سوره ص آیات 76 تا 78
[6]- مفاتیحالجنان زیارت عاشوراء غیر معروفه ص 923
[7]- مفاتیحالجنان ص 593
[8]-
قاموسالرجال شوشتری ج9 ص 208 :«حکی جماعة أنه وشی بالشیخ الی الخلیفة
العباسی بأنه و أصحابه یسبون الصحابة، و کتابه المصباح یشهد بذلک، فإنه ذکر
أن من دعاء یوم عاشوراء "اللهم خص أنت أول ظالم باللعن منی ... الخ" فأجاب
بأن المراد بالأول قابیل قاتل هابیل و هو أول من سن القتل و الظلم، و
بالثانی عاقر ناقة صالح، و بالثالث قاتل یحیی، و بالرابع عبدالرحمنبنملجم
قاتل علیبنأبیطالب فرفع الخلیفة شأنه و انتقم من الساعی و أهانه» نیز
رجوع شود به: استبصار ج1 ص16 ترجمةالمؤلف
[9]- سایتهای اینترنتی از جمله سایت تراث
[10]- مفاتیحالجنان شیخعبّاس قمی ص 911-907 (متن اصلی در مصباحالمتهجد شیخطوسی ص 782-777)
[11]- شفاءالصدور فی شرح زیارةالعاشور ابوالفضل طهرانی ص109-105، جامع احادیث شیعه بروجردی ج12 ص420-417
[12]- کاملالزیارت ابنقولویه ص332
[13]- کلیات مفاتیح نوین (مکارمشیرازی) قسمت زیارت عاشورا پاورقی 14 که نقل سخن برخی محقّقان است.
[14]-
الموضوعات فی الآثار و الاخبار ص180 :«و جاء عنه أن جماعة من الشیعة نالوا
من أبیبکر و عمر فی مجلسه فقال لهم: أخبرونی أأنتم من المهاجرین الأولین
الذین اخرجوا من دیارهم و أموالهم یبتغون فضلاً من الله و رضواناً و ینصرون
الله و رسوله؟ قالوا: لا، قال: أفانتم من الذین تبوؤا الدار و الایمان من
قبلهم یحبون من هاجر الیهم؟ قالوا: لا، فقال لهم: أما أنتم فقد أقررتم علی
أنفسکم و شهدتم بأنکم لستم من هؤلاء و لا من هؤلاء، و أنا أشهد أنکم لستم
من الفرقة الثالثة الذین قال الله فیهم: "والذین جاؤوا من بعدهم یقولون
ربنا اغفر لنا و لاخواننا الذین سبقونا بالایمان و لاتجعل فی قلوبنا غلاً
للذین آمنوا" قوموا عنی لا بارک الله فیکم و لا قرب دورکم أنتم مستهزئون
بالاسلام و لستم من أهله» نیز رجوع شود به: شرح احقاقالحق مرعشی ج28 ص449 ،
تاریخ مدینه دمشق ابنعساکر ج41 ص390
[15]-
ولد علیّبنالحسین خمسة عشر ولداً: محمّد المکنّی بأبیجعفر الباقر اُمّه
اُمّعبدالله بنت الحسن بن علیّبنأبیطالب (ارشاد شیخمفید ص506
انتشارات اسلامیه). بنابراین ائمه شیعه از امام پنجم به بعد تماماً فرزندان
امامحسن نیز هستند؛ با اینحال برخیها غافل از این واقعیّت، از امامحسن
به عنوان عموی امام پنجم، ششم و تا آخر یاد میکنند از جمله بحرانی در
الحدائقالناضرة (ج17 ص436): الامام أبوعبدالله جعفربنمحمد الصادق ... و
قبره و قبر أبیه و جده و عمه الحسن بالبقیع فی مکان واحد.
[16]-
... أمفروة بنت القاسم بن محمدبنأبیبکر التیمی، و أمها أسماء بنت
عبدالحمنبنأبیبکر ... (سیر أعلام النبلاء ذهبی ج6 ص255) // روی الکلینی
... قال أبوعبدالله: کان سعیدبنالمسیب، و القاسم بن محمدبنأبیبکر، و
أبوخالد الکابلی من ثقات علیبنالحسین (معجم رجال الحدیث ج 15 ص 49).
[17]-
کافی کلینی ج1 ص472 :«مولد أبیعبدالله جعفربنمحمد ... أمه أمفروة بنت
القاسم بن محمدبنأبیبکر و أمها اسماء بنت عبدالرحمنبنأبیبکر».
[18]-
أمفروة بنت القاسمبنمحمدبنأبیبکر قال: هی أمالصادق و أمها: أسماء
بنت عبدالرحمنبنأبیبکر، و لذا قال الصادق: ولدنی أبوبکر مرتین
(قاموسالرجال شوشتری ج 12 ص 213).
[19]- ... قال: أبوبکر الصدیق جدی و هل یسب أحد آبائه ... (شرح احقاقالحق مرعشی ج1 ص30 و 29).
[20]-
تاریخ یعقوبی (ترجمه محمدابراهیم آیتی) ج 2 ص 35 :«در این سال [سال هفدهم]
عمر امکلثوم دختر علیبنابیطالب را که مادرش فاطمه دختر پیامبر خدا بود
از علیبنابیطالب خواستگاری کرد. پس علی گفت که او هنوز کودک است. عمر
گفت: آنچه را پنداشتی نخواستم، لیکن خود از پیامبر خدا شنیدم که فرمود: کل
سبب و نسب ینقطع یوم القیامة الا سببی و نسبی و صهری، هر بستگی و
خویشاوندی در روز رستاخیز بریده میشود جز بستگی و خویشی و دامادی من. پس
خواستم که مرا بستگی و دامادی با پیامبر خدا باشد. پس او را به زنی گرفت و
ده هزار دینار بدو مهر داد». گفتنی است "اگر" پیامبر چنین کلامی گفته باشد
بیتردید در نقلهای بعدی همچون نقل یعقوبی دچار افزایش در متن شده و چه
بسا قصد پیامبر چیزی فراتر بوده، و عمر از آن چنین مصداقی را بدست آورده
است در این رابطه نقل ابناسحاق تا حدودی به آنچه گفتم نزدیک است: فقیل یا
أمیرالمؤمنین ما کنت ترید إلیها و هی صبی صغیرة قال إنی سمعت رسولالله
یقول کل سبب منقطع یوم القیامة إلا سببی فأردت أنیکون بینی و بین
رسولالله سبب صهر (سیره ابناسحاق ج 5 ص 232).
[21]-
الطبقاتالکبری ج8 ص 463 :«أمکلثوم بنت علیبنأبیطالب ... و أمها فاطمة
بنت رسولالله ... تزوجها عمربنالخطاب و هی چاریة لمتبلغ فلمتزل عنده
إلی أن قتل و ولدت له زیدبنعمر و رقیةبنت عمر».
[22]-
صحیحالکافی محمدباقر بهبودی حدیث 3355 :«سألت أباعبدالله عن امرأة
تُوُفّی زوجُها أین تعتدُّ؟ فی بیت زوجها تعتدُّ أو حیث شاءت؟ قال: بلی حیث
شاءت. ثمّ قال: إنّ علیّاً لمّا مات عُمر أتی أمَّکلثوم فأخذ بیدها
فانطلق بها إلی بیته». کلینی دو حدیث در این باره در کافی (ج 6 ص 115 ح
1و2) آورده که هر دو را بهبودی صحیح دانسته و در صحیحالکافی (ح 3354 و
3355) ذکر کرده است.
[23]-
وسائلالشیعه ح 3204 :«و روی الشیخ فی الخلاف عن عماربنیاسر قال: أخرجت
جنازة أمکلثوم بنت علی و ابنها زیدبنعمر، و فی الجنازة الحسن و الحسین و
عبداللهبنعمر و عبداللهبنعباس و أبوهریرة، فوضعوا جنازة الغلام مما یلی
الامام و المرأة ورائه، و قالوا: هذا هو السنة».
[24]- رجوع شود به: حسین نفس مطمئنه (محمّدعلی عالمی) ص 318 انتشارات هاد
[25]-
عبداللهالمطرف بن عمرو بن عثمانبنعفان // عبداللهالمطرف بن حفصة بنت
عبداللهبنعمر // ثمرهی ازدواج مذکور، ولادت چند فرزند است.
[26]- سایت جامجم آنلاین شماره خبر 100907173976 سهشنبه 29 اردیبهشت88
[27]- سایت خبر آنلاین کد مطلب 8240 سهشنبه 22 اردیبهشت88
[28]- سایت تابناک کد خبر 47575 (22 اردیبهشت88)
No comments:
Post a Comment