گسترش كيهان در قرآن
«از ميان تمام پيشرفتهاي علمي سدة اخير، هيچيك
هيبتانگيزتر يا مبهوتكنندهتر از كشف اين مطلب نبود كه جهان ما با انفجار عظيمي
آغازشد و از آن زمان تا كنون همواره درحال گسترش است. اين نتيجهگيري آنچنان ژرف و
اساسي است كه حتي اينشتين، راديكالترين دانشمند دوران نوين، بهزور آن را پذيرفت؛
چگونه عالم ميتوانست از هيچكجا پديدآيد؟ چهكسي ماشة آن را كشيد؟ و مادّهاي كه
هماكنون شاهدش هستيم، از كجا آمد؟»
«… قطعاً اينشتين زماني كه گزارشي را
پيرامون مفاهيم و نتايج حاصل از نظرية جديد جاذبه، يعني ‹نسبيت عام› در سال 1917
مينگاشت، دليلي براي مخالفت با اين پذيرفتهها نداشت».
«… وي به سرعت با مشكل بزرگي مواجهشد. اخترشناسان براينباوربودند كه عالم، ايستا و بلاتغيير است؛ ليكن معادلات ‹نسبيت عام› در خالصترين و شكوهمندترين شكلشان اشاره بدان داشتند كه عالم همهچيز ممكن است باشد مگر ايستا. به نظر آنها برعكس، عالم بايد درحال گسترش باشد. اينشتين كه از اين نتيجهگيري بهظاهر مسخره گيجشدهبود، واژة ديگري را وارد معادلاتش كرد. فاكتوري مندراوردي كه بعدها آن را ‹ثابت جهانشناسي› خواند تا بتواند به كمك نسبيت عام جهاني ايستا بهوجودآورد. اين نخستين نشانه از مشكلاتي بود كه اينشتين ناچار به دستوپنجه نرمكردن با آنها در رابطه با پرسشهاي پيرامون جهانشناسي بود».
«در سال 1922 يك هواشناس روس به نام الكساندر فريدمن كار را تمامكرد و نشان داد كه ‹نسبيت عام›، امكان وجود مجموعة كاملي از جهانهايي را فراهم ميآورد كه نه ايستا و نه بيتغييرند. اينشتن انتظارداشت كه اين صرفاً يك اشتباه لپي باشد، ولي نتوانست مشكلي در محاسبههاي فريدمن بيابد و نهايتاً پذيرفت كه نسبيت عام امكان وجود جهاني درحالگسترش را ميدهد».
«بزرگترين ضربه در سال 1927 و زماني اتفاق افتاد كه كيهانشناس و كشيش بلژيكي ژرژ لومتر به همان نتايج نظري فريدمن رسيد و اشارهكرد كه شواهد محكمي وجوددارد حاكي از آنكه عالم واقعاً درحالگسترش است».
«… نخستين اشارهها در سال 1924 آشكارشدند و آن زماني بود كه ادوين هابل از رصدخانة مونت ويلسون در كاليفرنيا نشانداد كه سحابيها درواقع كهكشانهايي گسترده و بسيار دور از كهكشان ما هستند. پنج سال بعد هابل اقدام به انتشار يكي از مهمترين نتايج دانش امروز كرد: تصاويري كه نشانميداد ‹جابجاييهاي قرمز› اين كهكشانهاي دوردست همراه با فاصلة آنها از ما، بهطور ثابت در حال افزايش است. اين فرمول كه امروز آن را بهعنوان قانون هابل ميشناسيم، دقيقاً بيانگر همان رفتاري است كه نسبيت عام براي عالم درحالگسترش پيشبيني ميكند».
«در اين مباحثه و اختلاف نظر علمي حق با فريدمن و لومتر بود و اينشتين ميدانست كه با سازگاركردن زوركي معادلاتش با باورهاي قديمي در واقع توانايي شگفتانگيزترين پيشبيني در تاريخ علم را از خود سلبميكرد. اين لومتر بود كه به مفهومي كه كمتر از اين شگفتيآور نبود اشارهكرد: اينكه عالم بايد زماني با انفجاري بسيارعظيم موجوديت يافتهباشد. وي بعدها به عنوان پدر نظرية ‹انفجار بزرگ› مورد تحسين قرارگرفت. در اين ميان، اينشتين اين ازدستدادن فرصت را احمقانهترين اشتباه زندگي خويش خواند».(1)
«… وي به سرعت با مشكل بزرگي مواجهشد. اخترشناسان براينباوربودند كه عالم، ايستا و بلاتغيير است؛ ليكن معادلات ‹نسبيت عام› در خالصترين و شكوهمندترين شكلشان اشاره بدان داشتند كه عالم همهچيز ممكن است باشد مگر ايستا. به نظر آنها برعكس، عالم بايد درحال گسترش باشد. اينشتين كه از اين نتيجهگيري بهظاهر مسخره گيجشدهبود، واژة ديگري را وارد معادلاتش كرد. فاكتوري مندراوردي كه بعدها آن را ‹ثابت جهانشناسي› خواند تا بتواند به كمك نسبيت عام جهاني ايستا بهوجودآورد. اين نخستين نشانه از مشكلاتي بود كه اينشتين ناچار به دستوپنجه نرمكردن با آنها در رابطه با پرسشهاي پيرامون جهانشناسي بود».
«در سال 1922 يك هواشناس روس به نام الكساندر فريدمن كار را تمامكرد و نشان داد كه ‹نسبيت عام›، امكان وجود مجموعة كاملي از جهانهايي را فراهم ميآورد كه نه ايستا و نه بيتغييرند. اينشتن انتظارداشت كه اين صرفاً يك اشتباه لپي باشد، ولي نتوانست مشكلي در محاسبههاي فريدمن بيابد و نهايتاً پذيرفت كه نسبيت عام امكان وجود جهاني درحالگسترش را ميدهد».
«بزرگترين ضربه در سال 1927 و زماني اتفاق افتاد كه كيهانشناس و كشيش بلژيكي ژرژ لومتر به همان نتايج نظري فريدمن رسيد و اشارهكرد كه شواهد محكمي وجوددارد حاكي از آنكه عالم واقعاً درحالگسترش است».
«… نخستين اشارهها در سال 1924 آشكارشدند و آن زماني بود كه ادوين هابل از رصدخانة مونت ويلسون در كاليفرنيا نشانداد كه سحابيها درواقع كهكشانهايي گسترده و بسيار دور از كهكشان ما هستند. پنج سال بعد هابل اقدام به انتشار يكي از مهمترين نتايج دانش امروز كرد: تصاويري كه نشانميداد ‹جابجاييهاي قرمز› اين كهكشانهاي دوردست همراه با فاصلة آنها از ما، بهطور ثابت در حال افزايش است. اين فرمول كه امروز آن را بهعنوان قانون هابل ميشناسيم، دقيقاً بيانگر همان رفتاري است كه نسبيت عام براي عالم درحالگسترش پيشبيني ميكند».
«در اين مباحثه و اختلاف نظر علمي حق با فريدمن و لومتر بود و اينشتين ميدانست كه با سازگاركردن زوركي معادلاتش با باورهاي قديمي در واقع توانايي شگفتانگيزترين پيشبيني در تاريخ علم را از خود سلبميكرد. اين لومتر بود كه به مفهومي كه كمتر از اين شگفتيآور نبود اشارهكرد: اينكه عالم بايد زماني با انفجاري بسيارعظيم موجوديت يافتهباشد. وي بعدها به عنوان پدر نظرية ‹انفجار بزرگ› مورد تحسين قرارگرفت. در اين ميان، اينشتين اين ازدستدادن فرصت را احمقانهترين اشتباه زندگي خويش خواند».(1)
داستان گسترش كيهان را خوانديد و ديديد كه دهها سال فكر و ذهن
دانشمندان فيزيك كيهان را به خود مشغولداشتهبود. اين را نيز بدانيد اگر اينشتين
زماني كه دچار مشكل ‹جهان ايستا› شدهبود، به قرآن معتقد و در آن تدبركردهبود،
يقيناً به جهاني پويا معتقدميشد و درپي اثبات علمي آن برميآمد و مينوشت: آب در
كوزه و ما تشنهلبان ميگرديم. توجهكنيد:
والسماء بنيناها بايد و انا لموسعون(سوره
ذاريات: 47)
ترجمه: ما آسمان(كيهان) را با دست (توانا و اراده مستقيم) خويش بنيانگذاشتيم و ما مرتباً آن را گسترش ميدهيم. (لام بر سر«موسعون» علامت تاكيد است.)
ترجمه: ما آسمان(كيهان) را با دست (توانا و اراده مستقيم) خويش بنيانگذاشتيم و ما مرتباً آن را گسترش ميدهيم. (لام بر سر«موسعون» علامت تاكيد است.)
اين قرآن هدايتگر هم كه براي ما مسلمانان آمده، گويي كه اصلاُ نيامده، نه
آن را ميخوانيم و نه آن را تدبّرميكنيم، و اگر كسي هم پيش از اينشتين پيداميشد
و با توجه به اين آيه به چنين نتيجهاي هم ميرسيد، يقيناً كسي از او نميپذيرفت؛
چهبسا او را به تفسير بهرأي نيز متهم ميكردند و به او ميگفتند اگر چنين بود
تاكنون يكي از بزرگان دين بدان دستيافتهبود؛ و كيهانشناسان، بهگونهاي ديگر با
او برخوردميكردند.
اين گفتهها طعنه نيست؛ بلكه واقعيتي است كه هم اكنون نيز
امثال آن در حال رخدادن و رخنشاندادن است. نمونة آن ‹شكل حلزوني كإيهان› است كه
هم عالمان دين و هم كإيهانشناسان به آن توجهنكرده و نميكنند. باشد كه در
آيندهاي نزديك به حول و قوّة الهي بتوانيم آيههاي كيهاني قرآن مجيد را به گوش
كإيهانشناسان جهان برسانيم. شايد ديگران قرآن را بهتر بفهمند، و از هدايتهاي آن
بهرهورشوند.
ادامة مقاله:
«بهزودي آشكارشد كه عالم ميتواند با اخترشناسان و نيز نظريهپردازان بازيكند(كاملاً اينگونه است و هنوز نيز دارد با آنان بازي ميكند ـ نگارنده) نخستيناندازهگيريهاي سرعت انبساط عالم اين معنا را ميرساند كه جهان تنها چندميليارد سال پيش بهوجودآمده كه بدينترتيب حتي از كرة زمين هم جوانتر مينمود».
«… تا اواخر دهة 1950، اندازهگيريهاي جديد نشانميدادند كه سن عالم بهتر است بالاتر از سن زمين باشد… »
«بهزودي آشكارشد كه عالم ميتواند با اخترشناسان و نيز نظريهپردازان بازيكند(كاملاً اينگونه است و هنوز نيز دارد با آنان بازي ميكند ـ نگارنده) نخستيناندازهگيريهاي سرعت انبساط عالم اين معنا را ميرساند كه جهان تنها چندميليارد سال پيش بهوجودآمده كه بدينترتيب حتي از كرة زمين هم جوانتر مينمود».
«… تا اواخر دهة 1950، اندازهگيريهاي جديد نشانميدادند كه سن عالم بهتر است بالاتر از سن زمين باشد… »
درست است كه
كيهانشناسان ظاهراً اين موضوع را حلكردهاند ولي نظر قرآن كريم اين است كه: آري
برخي از بخشهاي كيهان ميتواند از سن زمين كمتر باشد. توجهكنيد:
قل ائنكم لتكفرون بالذي خلقالارض في يومين و تجعلون به انداداً ذلك ربالعالمين(9)و جعل فيها رواسي من فوقها و بارك فيها و قدّر فيها اقواتها في اربعه ايام سواءً للسائلين(10)ثماستوي اليالسماء و هي دخان فقال لها و للارض ائتيا طوعاً او كرهاً قالتا اتينا طائعين(11)فقضيهن سبع سموات في يومين و اوحي في كل سماء امرها و زيّنّاالسّماءالدّنيا بمصابيح و حفظاً ذلك تقديرالعزيزالعليم(12)
ترجمه: بگو آيا شما به كسي كه زمين را در دو روز(مرحله) آفريد، همانا كفرميورزيد و براي او شريكقرارميدهيد؟ او پروردگار جهانيان است. و قرارداد در آن از بالاي آن، كوهها را و بركتداد در آن، و منابع آن را در آن قرارداد در چهار دوره كه براي پرسندگان يكسان است. سپس به آسمان پرداخت. و آن به صورت دود(گاز)ي بود. پس به آسمان و زمين گفت خواه ناخواه بياييد آن دو گفتند با ميل و رغبت آمديم. پس تمامكرد هفت آسمان را در دو مرحله و كاركرد هرآسمان را به آن وحيكرد. و آسمان دنيا را با چراغهايي بياراست؛ و نگاهداشت آن را. آن است اندازهگذاري آن بسياربزرگوار بسياردانا.
قل ائنكم لتكفرون بالذي خلقالارض في يومين و تجعلون به انداداً ذلك ربالعالمين(9)و جعل فيها رواسي من فوقها و بارك فيها و قدّر فيها اقواتها في اربعه ايام سواءً للسائلين(10)ثماستوي اليالسماء و هي دخان فقال لها و للارض ائتيا طوعاً او كرهاً قالتا اتينا طائعين(11)فقضيهن سبع سموات في يومين و اوحي في كل سماء امرها و زيّنّاالسّماءالدّنيا بمصابيح و حفظاً ذلك تقديرالعزيزالعليم(12)
ترجمه: بگو آيا شما به كسي كه زمين را در دو روز(مرحله) آفريد، همانا كفرميورزيد و براي او شريكقرارميدهيد؟ او پروردگار جهانيان است. و قرارداد در آن از بالاي آن، كوهها را و بركتداد در آن، و منابع آن را در آن قرارداد در چهار دوره كه براي پرسندگان يكسان است. سپس به آسمان پرداخت. و آن به صورت دود(گاز)ي بود. پس به آسمان و زمين گفت خواه ناخواه بياييد آن دو گفتند با ميل و رغبت آمديم. پس تمامكرد هفت آسمان را در دو مرحله و كاركرد هرآسمان را به آن وحيكرد. و آسمان دنيا را با چراغهايي بياراست؛ و نگاهداشت آن را. آن است اندازهگذاري آن بسياربزرگوار بسياردانا.
شرح و تفصيل اين آيه در بخش سازمان كيهان در قرآن آمدهاست ولي تا آنجا كه به
اين گفتار مربوطميشود در اينجا به آن ميپردازيم.
از اين آيات معلومميشود كه زمين يعني برخي كهكشانها كه زمين نيز بخشي از آنهاست، پيش از سامانگرفتن كل كيهان ايجادشدهاند و نتيجهميگيريم سه نسل كهكشان وجوددارد:
1. آنها كه از زمين پيرترند؛ و پيشنيازي بودهاند براي ايجاد زمين.
2. آنها كه تااندازهاي همسن زميناند؛ و همزمان با آن ايجادشدهاند.
3. آنها كه از زمين جوانترند. زيرا خداوند گفتهاست پس از آفرينش زمين به آنها ‹پرداخته›است.
از اين آيات معلومميشود كه زمين يعني برخي كهكشانها كه زمين نيز بخشي از آنهاست، پيش از سامانگرفتن كل كيهان ايجادشدهاند و نتيجهميگيريم سه نسل كهكشان وجوددارد:
1. آنها كه از زمين پيرترند؛ و پيشنيازي بودهاند براي ايجاد زمين.
2. آنها كه تااندازهاي همسن زميناند؛ و همزمان با آن ايجادشدهاند.
3. آنها كه از زمين جوانترند. زيرا خداوند گفتهاست پس از آفرينش زمين به آنها ‹پرداخته›است.
البته نگفتهاست آنها
را ‹آفريده›؛ يعني اينكه مواد آن كه گازي بوده وجودداشته و خداوند كهكشانهاي بعدي
را از آن مواد ايجادكرده و سپس با توجه به كهكشانهاي تازه و كهكشانهاي پيشين همه
را يكجا و به شكل هفت لايه سروسامانداده و آنها را در يك سيستم كلي و جامع كه همان
حلزون كيهاني با هفت لايه باشد گردآوردهاست.
موضوع گسترش كيهان در ارتباط با
سن آن نيز از آن موضوعهايي است كه ذهن كيهانشناسان را به خود مشغولداشتهاست.
در اين زمينه نيز قرآن كريم نظر دقيق، كارا و لازم خود را در آيات زيادي با بيان
ثماستوي عليالعرش، اعلامداشتهاست؛ كه نكتة بسيارمهمي در كيهانشناسي قرآني و
علمي است. شرح و تفصيل موضوع در گفتار ‹مهبانگ در قرآن› آمدهاست؛ ولي تا آنجا كه
ممكن است، خلاصهاي از آن را بهتناسب موضوع، در اينجا ميآوريم:
‹ثماستويعليالعرش› مبين آن است كه انرژي تاريك كه از فرط سنگيني و گرانش موجب گسترش بيرويهاي شدهبود، هنگامي به زير سلطه درامد كه «اندازة مواد قابل گسترش» جهان پيدا به حد قابلقبولي رسيدهبود. از سوي ديگر دربندشدن انرژي تاريك موجب شد كه گرانش جذبي نسبت به گذشته كمتر شده و «شتاب گسترش» جهان پيدا افزايش يابد.
اين رخداد در حدود 7/6 ميليارد سال پيش رخدادهاست. اگر كيهان 7/14 ميليارد سال(طبق محاسبههاي تازه) عمر داشتهباشد، پس، دورة ناپايداري هشت ميليارد سال پس از آغاز آفرينش طولكشيده؛ و اگر دورة شكلگيري كيهان را همانگونه كه اصل مهبانگ بيان داشته پنج ميليارد سال بدانيم، پس ‹استوي عليالعرش› سه ميليارد سال به درازا كشيدهاست.
‹ثماستويعليالعرش› مبين آن است كه انرژي تاريك كه از فرط سنگيني و گرانش موجب گسترش بيرويهاي شدهبود، هنگامي به زير سلطه درامد كه «اندازة مواد قابل گسترش» جهان پيدا به حد قابلقبولي رسيدهبود. از سوي ديگر دربندشدن انرژي تاريك موجب شد كه گرانش جذبي نسبت به گذشته كمتر شده و «شتاب گسترش» جهان پيدا افزايش يابد.
اين رخداد در حدود 7/6 ميليارد سال پيش رخدادهاست. اگر كيهان 7/14 ميليارد سال(طبق محاسبههاي تازه) عمر داشتهباشد، پس، دورة ناپايداري هشت ميليارد سال پس از آغاز آفرينش طولكشيده؛ و اگر دورة شكلگيري كيهان را همانگونه كه اصل مهبانگ بيان داشته پنج ميليارد سال بدانيم، پس ‹استوي عليالعرش› سه ميليارد سال به درازا كشيدهاست.
از سويي تلاش دانشمندان ستايشبرانگيز است و از سوي ديگر
دريغا كه اگر آنان از حقايق قرآني بهدور نبودند، همانگونه كه ملاحظهشد، بسياري
از مشكلات خود را بهسادگي بهدستميآوردند. باز هم توجهكنيد:
« از سال 2009 ميلادي حدود 300 ميليون كهكشان براي بررسي تاريخچة جهان و درك بهتر انرژي تاريك مورد مطالعهقرارخواهندگرفت. در اين بررسي قصد بر آن است كه برروي نيروي اسرارآميزي كه باعث ايجاد شتاب مثبت عالم شدهاست، تحقيق انجام شود. اين 300 ميليون كهكشان(كه ناديدني هستند و انرژي تاريك ناميدهشدهاند ـ نگارنده) حدود دوسوم كل عالم را تشكيلميدهند. اين پروژه، مطالعة انرژي تاريك نامگرفتهاست. بنابر فيزيك نظري، انرژي تاريك حدود 70 درصد عالم را پركردهاست. انرژي تاريك بهعبارتي ظهور مجدد ثابت كيهانشناسي در معادلات اينشتين است. دكتر واينهو استاد نجوم و اخترفيزيك ميگويد: ‹وجود شتاب مثبت اين ضرورت را ايجادميكند كه گرانش به صورت دافعه عملكند. اما اين قابلقبول نيست… ›(زيرا از درك ثماستوي عليالعرش ناتوانندـ نگارنده) دكتر فريمن ميگويد: ‹اولين مرحلة كار شمارش خوشههاي كهكشاني است.› با استفاده از تلسكوپ راديويي اس. پي. تي. در قطب جنوب، خوشههاي كهكشاني كه اشعة كيهاني را از شكل معمولشان خارج ميكنند، آشكارميشوند. مرحلة دوم اندازهگيري مقياس كيهاني با استفاده از عدسيهاي گرانشي است. اگر مقدار دقيق جرم و فاصلة اين خوشهها بهطور دقيق مشخصشود، درصد دقيق انرژي تاريك نيز مشخصميشود.»(2)
« از سال 2009 ميلادي حدود 300 ميليون كهكشان براي بررسي تاريخچة جهان و درك بهتر انرژي تاريك مورد مطالعهقرارخواهندگرفت. در اين بررسي قصد بر آن است كه برروي نيروي اسرارآميزي كه باعث ايجاد شتاب مثبت عالم شدهاست، تحقيق انجام شود. اين 300 ميليون كهكشان(كه ناديدني هستند و انرژي تاريك ناميدهشدهاند ـ نگارنده) حدود دوسوم كل عالم را تشكيلميدهند. اين پروژه، مطالعة انرژي تاريك نامگرفتهاست. بنابر فيزيك نظري، انرژي تاريك حدود 70 درصد عالم را پركردهاست. انرژي تاريك بهعبارتي ظهور مجدد ثابت كيهانشناسي در معادلات اينشتين است. دكتر واينهو استاد نجوم و اخترفيزيك ميگويد: ‹وجود شتاب مثبت اين ضرورت را ايجادميكند كه گرانش به صورت دافعه عملكند. اما اين قابلقبول نيست… ›(زيرا از درك ثماستوي عليالعرش ناتوانندـ نگارنده) دكتر فريمن ميگويد: ‹اولين مرحلة كار شمارش خوشههاي كهكشاني است.› با استفاده از تلسكوپ راديويي اس. پي. تي. در قطب جنوب، خوشههاي كهكشاني كه اشعة كيهاني را از شكل معمولشان خارج ميكنند، آشكارميشوند. مرحلة دوم اندازهگيري مقياس كيهاني با استفاده از عدسيهاي گرانشي است. اگر مقدار دقيق جرم و فاصلة اين خوشهها بهطور دقيق مشخصشود، درصد دقيق انرژي تاريك نيز مشخصميشود.»(2)
اين مطلب نيز قابلتوجهاست: «پيش از سال 1998
كيهانشناسان از اختلافهايي كه در محاسبه سن، چگالي، و تراكم كيهان بروزميكرد،
دچار مشكل بودند. اما پديدة شتاب، همه چيز را با يكديگر سازگار كرد. اين پديده، يكي
از مفهومهاي كليدي بسيار مهم است… اكنون پژوهشگران به اين نتيجه رسيدهاند كه زمان
پرداختن به پرسشهاي عميقتر همانند دليل شتاب(روزافزون) كيهاني
فرارسيدهاست».(3)
«در سال 1998 گروههاي جداگانهاي از ستارهشناسان كه سرپرستي آنها برعهدة برايان اشميت (از استراليا) و سول پرلماتر (از كاليفرنيا) بود، به ثبت درخشندگي ابرنواخترهاي دوردست پرداختند تا ميزان كندشدن انبساط عالم را محاسبهكنند. هر دو گروه به يافتههايي نائلشدند كه هر جزء آن به نوبة خود به اندازة يافتههاي پنزياس و ويلسون در رابطه با ريزموج پسزمينة كيهاني غيرمنتظرهبود. ‹كهكشانهاي دوردست كه دربردارندة ابرنواختر هستند با سرعتي كه با گذشت زمان كاهش پيداكند از ما دورنميشوند، بلكه اين كهكشانها با شتاب از ما دورميشوند›. اين كشف مانند تمامي پيشرفتهاي غيرمنتظرة علمي كه در گذشته رويدادهاست، مجموعهاي از سؤالات را در رابطه با موضوع مورد بحث پديدآورد».(4)
همانگونه كه شرح آن گذشت، پديدة شتاب و دليل گسترش روزافزون آن با بهرهگيري از دادههاي كيهانشناختي، در ‹ثماستويعليالعرش› نهفته است. كه تنها قرآن كريم به آن پرداخته و كيهانشناسان از آن غافلند و هنوز از وجود و چگونگي آن آگاهيندارند.
ادامة مقاله:
«… آنان(فيزيكدانان) نميدانند كه چرا نيروي جاذبه گرانشي بهشدت از سه نيروي بنيادين ديگر يعني الكترومغناطيس، نيروي قوي و نيروي ضعيف، ضعيفتر است».
باز تكرارميكنيم:
‹استوي عليالعرش› يعني دربندشدن انرژي تاريك، موجب شد از سويي گرانش جذبي نسبت به گذشته كمترشده و «شتاب گسترش» جهان پيدا افزايش يابد؛ و از سوي ديگر نيروي گرانش از سه نيروي ديگر ضعيفترشود تا اين سه نيرو با آزادي بيشتري به ساختوساز كيهان و تكامل آن بپردازند.
«در سال 1998 گروههاي جداگانهاي از ستارهشناسان كه سرپرستي آنها برعهدة برايان اشميت (از استراليا) و سول پرلماتر (از كاليفرنيا) بود، به ثبت درخشندگي ابرنواخترهاي دوردست پرداختند تا ميزان كندشدن انبساط عالم را محاسبهكنند. هر دو گروه به يافتههايي نائلشدند كه هر جزء آن به نوبة خود به اندازة يافتههاي پنزياس و ويلسون در رابطه با ريزموج پسزمينة كيهاني غيرمنتظرهبود. ‹كهكشانهاي دوردست كه دربردارندة ابرنواختر هستند با سرعتي كه با گذشت زمان كاهش پيداكند از ما دورنميشوند، بلكه اين كهكشانها با شتاب از ما دورميشوند›. اين كشف مانند تمامي پيشرفتهاي غيرمنتظرة علمي كه در گذشته رويدادهاست، مجموعهاي از سؤالات را در رابطه با موضوع مورد بحث پديدآورد».(4)
همانگونه كه شرح آن گذشت، پديدة شتاب و دليل گسترش روزافزون آن با بهرهگيري از دادههاي كيهانشناختي، در ‹ثماستويعليالعرش› نهفته است. كه تنها قرآن كريم به آن پرداخته و كيهانشناسان از آن غافلند و هنوز از وجود و چگونگي آن آگاهيندارند.
ادامة مقاله:
«… آنان(فيزيكدانان) نميدانند كه چرا نيروي جاذبه گرانشي بهشدت از سه نيروي بنيادين ديگر يعني الكترومغناطيس، نيروي قوي و نيروي ضعيف، ضعيفتر است».
باز تكرارميكنيم:
‹استوي عليالعرش› يعني دربندشدن انرژي تاريك، موجب شد از سويي گرانش جذبي نسبت به گذشته كمترشده و «شتاب گسترش» جهان پيدا افزايش يابد؛ و از سوي ديگر نيروي گرانش از سه نيروي ديگر ضعيفترشود تا اين سه نيرو با آزادي بيشتري به ساختوساز كيهان و تكامل آن بپردازند.
بازگشتها:
1. بخشهايي از مقالهاي از رابرت ماتيو، مندرج در Focus Dec. 2004 با ترجمة ع. فخر ياسري مندرج در روزنامة شرق 31/1/84
2. شرق: 17/1/84 به نقل از پايگاه parssky.com
3. شرق: 29/2/83
4. شرق: 25/2/84
No comments:
Post a Comment