مدنيات نيازمند پنج دانشاند؛ بدين شرح:
الف ـ دانشهاي مربوط به ‹موجوديت› مدينه، به ‹شناخت
جامعه› ميپردازند:
ـ جامعه از دو ديدگاه شناختهميشود: چگونگي، چندينگي.
ـ امور مربوط به چگونگي جامعه را دانش ‹جامعهشناسي› و
امور مربوط به چندينگي آن را دانش ‹جمعيتشناسي› مشخصميسازد.
ب ـ
دانشهاي مربوط به اركان مديريت، براي ‹پايداري› مدينه هستند:
ـ دانش ‹سياست› نوع مديريت
اجتماع و اختيارها و وظايف آن را معينميكند.
ـ دانش ‹اقتصاد› مسائل مادي
اجتماع را بررسيميكند و قوانين اقتصادي را در جهت پايداري و ماندگاري اجتماع
بهدستميدهد.
ـ دانش ‹حقوق›:
1ـ پيوندهاي حقوقي اجتماع را
بررسيميكند و حدود آزادي و اختيارهاي مدني افراد اجتماع را
مشخصميسازد.
2ـ قانونهاي مربوط به اين
پيوندها را معين، و حقوق افراد اجتماع را نسبت به مديريت اجتماع، و مديريت اجتماع
را نسبت به افراد مشخصميسازد.
اصل ششم: دانشمندان
مدني
دانشمندان جامعهشناسي،
‹جامعهشناس›، جمعيتشناسي ‹جمعيتشناس›، سياست، ‹سياستدان›، حقوق، ‹حقوقدان›، و
اقتصاد، ‹اقتصاددان› ناميدهميشوند.
اصل هفتم:
شريعت
‹شريعت› كه مبناي ‹سيستم
عقيدتي› است، اساس و شالودة ‹مدنيات› و دستورالعمل جهتدهندة زندگي فردي و مدني
انسانها و سازندة فرهنگ است. نمود شريعت در ‹احكام شرع› است و شريعتداناني كه
متعهد به احكام شرع باشند، ‹حاكمان شرع› ناميدهميشوند.
اصل هشتم: عناصر
مدنيّت
عناصر
مدنيت دو دسته هستند:
ـ
‹عناصر اجتماع› كه افراد انساني يعني مردماند.
ـ
‹عناصر مديريت› كه حاكمان شرع، مديران جامعه، و دانشمندان مدني هستند.
اصل نهم: عنصرهاي
مديريت و صفتهاي آنان
عنصرهاي مديريت سه دستهاند:
1. ‹حاكمان شرع› كه بر كاركرد مديريت جامعه نظارت دارند، بايد
داراي اين صفتها باشند:
عادلترين، عالمترين،
شجاعترين در ميان همگنان و مدبّر
2. ‹مديران جامعه› كه بايد مديراني با اين صفتها باشند:
عادل، عالم و مدبّر
3. ‹دانشمندان مدني› كه شوراها را تشكيل ميدهند و خطمشي
تصميمگيري ‹مديران جامعه› را تعيينميكنند، بايد صفت عدالت را به همراه دانش خويش
داشتهباشند.
اصل دهم: سير
مدنيّت
هماهنگي عناصر مدنيت با يكديگر، مدينهها را به ترقي و
شكوفايي ميرساند. اين ترقي و شكوفايي را ‹سير مدنيت› ميناميم.
اصل يازدهم: وظيفة
مديران جامعه
ـ ‹مديران جامعه› مغز متفكر جامعه هستند و با شناختي كه از
چندوچون جامعه به واسطة دانشمندان مدني دارند، براي هر يك از مدنيّات، نهادها و
سازمانهايي را به وجود آورده و با يكديگر هماهنگميسازند، به نحوي كه روابط ميان
افراد جامعه نيز تنظيم و هماهنگگردد. بدين ترتيب هم از هرجومرج در جامعه
جلوگيري ميشود، و هم ‹سير مدنيّت› تسهيل ميگردد.
ـ مديران جامعه، نيز وظيفه
دارند روابط مدينة خود را با ديگرمدينهها تنظيمنمايند، و با بهرهوري از
ديدگاهها و تجربهاندوزيهاي دانشمندان مدني كه خود نيز جزئي از آنان هستند، اين
روند را به كمال برسانند.
اصل دوازدهم: وظيفة
حاكمان شرع
حاكمان شرع، پاسداران و مرزداران ‹شريعت›اند. وظيفة آنان
نظارت بر كاركرد ‹مديران جامعه› و رويكرد ‹سير مدنيت› است؛ و هرگاه انحراف، كژي و
نادرستي ببينند، موظّف به تذكر و سپس تحكم هستند و درصورتيكه ‹مديران جامعه› به آن
اندازه از عدالت خارجشدهباشد كه به تحكم نيز بيتوجه باشد، حاكمان شرع وظيفه
دارند با آگاهيدادن به مردم، آنان را برعليه مديران كژرو
بشورانند.
اصل سيزدهم: فرهنگ مادي
و معنوي
ـ سير مدنيت با گذست زمان، به
وسيلة دو نيروي ‹علم› و ‹عقيده›، دو نوع سيستم ‹معرفتي› و ‹عقيدتي› بهوجودميآورد.
در طول تاريخ يك جامعه، رهاورد سيستم عقيدتي، ‹فرهنگ معنوي› آن جامعه، و رهاورد
سيستم معرفتي، ‹فرهنگ مادّي› آن جامعه است.
ـ سيستم عقيدتي به جامعه
كرامت، و سيستم معرفتي به آن نيرو و توان ميبخشد.
ـ سسيتم عقيدتي پيوندهاي مدني
را كه جامعه بارورساختهاست، جهت ميدهد، و سيستم معرفتي آنها را تغذيه ميكند و به
رشد ميرساند.
اصل چهاردهم: سيستم
مدني
ـ
جامعه، مديران جامعه، دانشمندان مدني، حاكمان شرع، و پيوندهاي مدني ميان اين
اركان و ميان عناصر آنها كه ناشي از فرهنگ معنوي و مادي است، همگي سيستمي را
تشكيلميدهند كه ‹جامعة ملي› نام دارد.
ـ از
مجموع ‹جامعههاي ملي› و پيوندهاي مدني ميان آنها كه با همكاري و هماهنگي مديريت
جامعهها تنظيمميشود و نتيجة سير مدنيّت در سطح گستردهتري است، سيستمي بزرگتر به
وجودميآيد كه ‹جامعة جهاني› ناميدهميشود.
ـ هريك
از جامعههاي ملي و جامعة جهاني يك ‹سيستم مدني› هستند.
اصل پانزدهم: فرهنگ و
مدنيت امتها
ـ هرگاه فراگيري و گستردگي يك
عقيده به آن اندازه باشد كه زمان و مكان را درنوردد و از مرزهاي جغرافيايي و
مليتها بگذر، آفاق و انفس را سيركرده، و فيضان خود را بر تمام ‹امت›(پيروان) خويش
در هر زمان و مكاني كه باشند، ميافشاند.
ـ مجموعة عناصر فرهنگي
نشأتگرفته از اين نوع عقايد و عناصر مدني جهتيافته از اين عناصر فرهنگي، ‹فرهنگ و
مدنيت امتها› ناميدهميشود.
اصل شانزدهم: انواع
عناصر فرهنگي و مدني
1. كمدوام در سطح افقي يك جامعه (دربرگيرندة يك نسل يا بخشي
از يك نسل) كه عناصر ناپايدار فرهنگ و مدنيت قومي هستند.
2. كمدوام و گسترده در سطح افقي جامعه كه عناصر فرهنگي و
مدني در يك مقطع زماني از يك جامعه هستند.
3. بادوام در سير عمودي جامعهها (دربرگيرندة چند يا چندين
نسل) كه از مجموعة آنها فرهنگ و مدنيت ‹قومي› يا ‹ملي› شكلميگيرد و آن را ‹ميراث
ملي› مينامند.
4. بسيار با دوام در سطح افقي و در سير عمودي جامعهها كه از
مجموعة آنها فرهنگ و مدنيت ‹جهاني› شكلميگيرد و آن را ‹ميراث جهاني›
مينامند.
اصل هفدهم: تمدن و متمدن
ـ تمدن
نتيجة تكامل سيستم مدني است. هرگاه يك سيستم مدني در سير مدنيت خود از فرهنگي معنوي
و مادي برخوردار باشد كه با هماهنگي با يكديگر، سيستم را به كمال برسانند، آن كمال،
‹تمدن›، و سيستم دارندة تمدن، ‹متمدّن› ناميدهميشود. و ازآنجاكه اين كمال نسبي
است، پس تمدن نيز نسبي خواهدبود و ‹تمدن مطلق› از آن سيستمي است كه به ‹كمال مطلق›
پيوسته باشد.
ـ بهترين تمدن از آن سيستمي است كه ‹مخروط› عناصر مدنيت آن دگرگونشده
و به شكل يك ‹خمره› درامدهباشد. يعني از گستردگي كمترينها كمشده و رأس مخروط
گستردهشدهباشد. به عبارت ديگر ‹طبقة متوسط› در آن بيشترين عناصر مدنيت را
تشكيلدهند. اين نوع سيستم مدني همان است كه خداوند آن را ‹امه وسطاً›
ناميدهاست.
اصل هجدهم: پسروي
تمدن
در يك سيستم مدني هرچند
هماهنگي و انسجام عناصر مدنيت با يكديگر بيشتر، و كاركرد آنها درستتر باشد، دوام
تمدن آن سيستم بيشتر خواهدبود؛ و آنگاه ‹پسروي تمدن› آغازميگردد كه اين هماهنگي و
انسجام كاهشيابد. ولي در ميان ‹عناصر مدنيت› ناهماهنگي در عناصر جامعه كه مردمند،
ناگهاني رخ نميدهد؛ پس هرگاه به تدريج و عنصر به عنصر رخدادهباشد، ناشي از
كمكاري عناصر مديريت بوده و وظيفة آنان است كه هرچه زودتر از گسترش آن
جلوگيريكنند.
با توجه به مخروط
عناصر مدنيت، و به مصداق ‹ماهي از سر بگندد ني ز دم›، علت پسروي تمدن را تنها
ميتوان ناشي از فساد عناصر مديريت به ترتيب، دانشمندان مدني، مديران جامعه، و
حاكمان شرع دانست؛ و مسلم است كه هرچه اين فساد به رأس مخروط نزديكتر باشد، پسروي
تمدن تندتر صورتميگيرد. چنانكه فرمودهاند:
اذا فسدالعالم
فسدالعالم
الحمدللهالذي هدينا لهذا وماكنا لنهتدي
لولا ان هديناالله
تابستان 1364 ـ احمد
شماعزاده
ويرايش دوم: زمستان
1383
ياداوري:
‹اصول مدنيت›، بخش نگارششده
از نموداري است جامع پيرامون هستي از آغاز تا پايان، كه بر مبناي ايمان و
دانش تنظيم، و نماهنگ هستي ناميده شدهاست.
No comments:
Post a Comment