Monday, April 16, 2012

فيلم‌نگاري قرآني

فيلم‌نگاري قرآني

ما ظاهراً مي‌خواهيم به قرآن اهمّيّت‌بدهيم و به آن ارج‌گذاريم؛ ولي راه درست براي رسيدن به اين هدف را تاكنون خوب نرفته‌ايم. نمي‌گوييم كه نبايد به تربيت قاري قرآن اهميت داد، و يا رقابت‌هاي قرائت و حفظ قرآن را كم‌بها جلوه‌دهيم، ولي براي رسيدن به يك هدف بايد موضوع‌ها و مسائل مختلف آن را بررسي‌كنيم و پس از مشخص‌كردن برترين‌ها و اولويت‌هاي كار، راه درست را با برنامه‌ريزي و زمان‌بندي و تخصيص بودجة بسنده، آغازكنيم.
           
اكنون در جهان بر كسي پوشيده نيست كه بيشترين تأثير بر افكار جامعه را فيلم‌سازي، چه از نوع سينمايي و چه از نوع تلويزيوني آن دارد.‌ تأثيرگذاري قرآن بر جامعه تنها نمي‌تواند از ظاهر و قرآئت آن باشد. هرچند نمي‌توان گفت تاكنون مفاهيم دين به سينما و تلويزيون راه‌نيافته‌است.

هدف از اين گفتار آن است كه براي تبلور تعبير‌ها و نكته‌هايي كه خداوند در قرآن‌كريم براي ما درنظرگرفته، يك ارزيابي در زمينة فيلم‌نگاري كه پاية كار سينما و فيلم‌سازي است، داشته‌باشيم. البته نمونه‌هايي همچون ‹اصحاب كهف›، ‹مريم مقدس› و ‹ايوب پيامبر› در چند سال اخير،(آري تنها در چندسال اخير) و چند نمونه از كارهاي آقاي ‹مخلمباف› مانند ‹توبة نصوح› و ‹مرگ ديگري› در اوايل پيروزي انقلاب وجودداشته‌اند، ولي اينها نمي‌تواند مسائل اجتماعي و رواني قرآن را به ميان جامعه ببرد، و تبيين‌كنندة قرآن براي جامعه باشد.

مسيحيت، با اينكه تنها يك انجيل دارد كه ما از آن خرده هم ‌مي‌گيريم، باز مي‌بينيم كه چندين شركت بزرگ فيلم‌سازي كاتوليك و غير كاتوليك دارد؛ كه تنها كارشان ساختن فيلم‌هاي مبتني بر سرگذشت‌هاي زندگي حضرت مسيح(ع) و داستان‌هاي مندرج در انجيل است. در مقايسه با قرآن با آنهمه مفاهيم كه بيشترشان بكر، و حتي تكراري‌هاي آن مفيد است، مي‌توانيم پي به اين موضوع ببريم كه در همين زمينه هم تا چه اندازه به قرآن كريم جفاكرده‌ايم.
       
كسي كه با قرآن آشنايي دارد با ديدن فيلم ‹بيد مجنون› مجيد مجيدي به ياد اين آيه از قرآن مي‌افتد كه مي‌فرمايد:
«او كسي است كه روان‌مي‌سازد شما را در زمين و دريا. تا هنگامي كه در كشتي بودند، و جريان داشت بر آنها باد خوشي، و شادبودند به آن، باد بنيان‌كني به كشتي رسيد، و موج آنها را رسيد از هرسو، و (آنگاه كه) گمان‌كردند همانا آنان را احاطه‌مي‌كند، خدا را با اخلاص در دين خواندند: اگر از اين رهايي يابيم، همانا كه خواهيم بود از سپاسگزاران. پس آنگاه كه خداوند آنان را رهايي‌داد، همانگاه آنان در زمين به ناحق ستمگري مي‌كنند. اي مردم! همانا ستمگري شما بر شماست. بهرة زندگي دنيا، سپس به سوي ما بازگشت‌مي‌كنيد، پس آگاهتان مي‌سازيم به آنچه كه مي‌كرديد». (يونس: 22 و 23)
اين دو آيه به صورتي ديگر و كوتاهتر در آيات 65 و 66 سورة عنكبوت آمده؛ با اين تفاوت كه پس از رهايي‌يافتن از عذاب، بجاي ‹ستمگري› آمده‌است كه ‹شرك‌مي‌ورزند›. با اين تعبير مي‌توان نتيجه‌گرفت كه ظلم با شرك برابر است؛ چنانكه ظاهراً از رسول اكرم است كه فرمود: الملك يبقي مع‌الكفر و لايبقي مع‌الظلم زيرا ظلم از كفر بدتر، و برابر شرك است.
 البته ممكن است بسياري از مثال‌هاي قرآني، آگاهانه يا ناخودآگاه،  مبناي اين فيلم واقع‌شده‌باشند؛ ولي محور اصلي مي‌تواند مثال كشتي باشد.
       
فيلمي نيز از شبكة چهار(سينما 4) پخش‌شد كه داستان ‹خضر و موسي› را كه در سورة كهف آمده، به ذهن مي‌آورد. يعني همان گونه كه حضرت خضر كارهايي را به اذن الهي انجام‌مي‌داد تا سرنوشت‌ها را تغييردهد، ستارة فيلم نيز نوعي انرژي در خود داشت كه هرگاه با كسي دست‌مي‌داد، حالتي برايش پيش مي‌آمد كه مي‌توانست آيندة او را بخواند.
او در يك مورد، خود را از نظر انساني مكلف ديد كه يك كانديداي رياست جمهوري را كه چون هيتلر يافته‌بود، با راهنمايي پزشك معالجش بكشد و با به‌خطرانداختن جان خود، از به قدرت رسيدن يك رئيس‌جمهور كه در آينده سركش و ستمگر مي‌شود، جلوگيري‌كند. پزشك به او گفت: تو نه تنها مي‌تواني آينده را ببيني بلكه مي‌تواني آن را تغيير بدهي.
بنيان اين فيلم نيز همان است كه خداوند عزيز در آيات مختلفي از قرآن كريم مي‌فرمايد از علم و قدرت خود، به هركس كه بخواهد مي‌دهد و مي‌بخشد. البته به كساني كه همچون آن ستارة فيلم، از خودگذستگي داشته‌باشند و خود را براي خدا خالص‌كرده‌باشند.

چگونه با الهام از قرآن فيلمنامه بنويسيم؟
دو جنبه از جنبه‌ها و وجوه قرآن را بهتر مي‌توان براي فيلم‌نگاري درنظرگرفت:
1ـ سرگذشت‌هاي قرآني(قصص قرآن)
2ـ نمونه‌هاي قرآني(ضرب‌المثل يا امثال و حكم در قرآن)
در مورد سرگذشت‌هاي قرآني، مي‌توان گفت، گذشته از مردان و زنان نامدار و بي‌نشان، يا درستكار و نابكار، كه در قرآن به آنان اشاره‌شده‌است، سرگذشت بسياري از پيامبران كه هريك از آنها، يك يا چند پيام بزرگ را به همراه دارند، و بهترين سرگذشت را خود قرآن، سرگذشت زندگي يوسف مي‌داند، نه تنها براي ما مسلمانان، بلكه براي همة مردم مفيدند؛ و درس‌هاي بزرگي به انسانيت مي‌آموزند.
در جايي كه قرآن كريم به‌تصويركشيدن سرگذشت پيامبران را حتي براي پيامبر اكرم اسلام ماية دلارامي مي‌داند، آيا براي ما اينچنين نخواهدبود؟ به اين آيات توجه‌كنيد:
و كلاّ نقص عليك من انباءالرّسل ما نثبّت به فؤادك و جاءك في هذه‌الحقّ و موعظه و ذكري للمؤمنين(هود: 120)
سورة هود سوره‌اي است كه در آن، از بسياري پيامبران و نوع رفتار هرقوم با پيامبرش يادشده، و نيز هر بلايي كه بر اثر نافرماني از خداوند و پيامبرش برسر آن قوم آمده، بيان‌شده‌است؛ و در پايان اين سوره اين آيه آمده و مي‌فرمايد:
ترجمة آية بالا: و همگي را بر تو مي‌سراييم از سرگذست پيامبران، آنچه كه به وسيلة آن دل تو آرام‌گيرد؛ و بيايد تو را در اين سرگذشت‌ها، درستي و راستي، و براي مؤمنين پنداموزي و ياداوري. 
قرآن پر است از مثال هاي بسيار جالب، مفيد و پنداموز. به چهار آية زير توجه‌شود كه چند چيز را باهم دارند: هم سرگذشت شخصي نابكار ولي نامدار در آنها آمده، و هم مثالي براي آن شخص نابكار زده‌است، و نيز به پيامبر اكرم سفارش‌كرده كه براي مردم از اين گونه سرگذشت‌ها(قصص) بيان‌كند، و دست آخر به يك نتيجة كلي رسيده‌است:
واتل عليهم نبأالذي ءاتيناه ءاياتنا فانسلخ منها فاتبعه‌الشيطان فكان من‌ الغاوين ولوشئنا لرفعناه بها ولكنّة اخلد الي‌الارض واتّبع هويه فمثله كمثل ‌الكلب ان تحمل عليه يلهث و ان تتركه يلهث ذلك مثل‌القوم‌الذين كذبّوا بأياتنا فاقصص‌القصص لعلهم يتفكرون ساء مثلاً القوم‌الذين كذّبوا باياتنا و انفسهم كانوا يظلمون من يهدالله فهو‌المهتدي و من يضلل فاولئك هم الخاسرون.(اعراف: 178ـ 175)
ترجمه: و برخوان بر آنان سرگذشت آنكه(گفته‌اند منظور ‹بلعم باعورا›ست) داديم به او نشانه‌هاي خود را پس از آن(نشانه‌ها) بريد پس پي‌كرد او را شيطان. پس بود از فريب‌خوردگان. و اگر مي‌خواستيم، همانا كه بالامي‌برديم او را به آن(نشانه‌ها)، ولي جاودانه‌شد به سوي زمين و پيروي‌كرد هواي خويش را. پس مثل او مانند مثل سگي است كه اگر بر او يورش‌بري پارس‌مي‌كند، و اگر رهايش‌كني پارس‌مي‌كند. اينچنين است مثل آن گروهي كه نشانه‌هاي ما را دروغ‌پنداشتند. پس برگو سرگذشت‌ها را باشد كه بينديشند. نمونة آن، گروهي كه نشانه‌هاي ما را دروغ‌خواندند، و خود را ستم‌كردند. آنكه را كه خداوند رهنمون باشد، او رستگار است؛ و آنكه خداوند گمراهش‌كند، پس آنانند زيانكاران.

دو مثال ديگر از سورة ‹نور›:
والذين كفروا اعمالهم كسراب بقيعه يحسبه‌الظمأن ماء حتي اذا جاءه لم يجده شيئاً و وجد‌الله عنده فوفّيه حسابه والله سريع‌الحساب(39) او كظلمات في بحر لجيّ يغشيه موج من فوقه موج من فوقه سحاب ظلمات بعضها فوق بعض اذا اخرج يده لم يكد يريها و من لم يجعل ‌الله له نوراً فما له من نور(40)
ترجمة واژگاني: آنانكه كفرورزيدند، كارهايشان مانند سرابي است، در گستره‌اي از زميني گسترده، حساب‌مي‌كند آن را تشنه، آبي. تا هنگامي‌كه به آن مي‌رسد، هرگز نمي‌يابد آن را چيزي، و مي‌يابد خداوند را نزد آن، پس به حساب او رسيدگي‌كند؛ و خداوند زود‌حساب است. يا مانند تاريكي‌هايي در درياي عميقي است؛ مي‌پوشاند او(كافر) را موجي از بالاي آن موجي، از بالاي آن ابري، تاريكي‌هايي است، برخي بالاي برخي، هنگامي كه بيرون آورد دست خود را هرگز ممكن نيست ببيند آن را(كسي). و كسي را كه خداوند هرگز قرارندهد براي او نوري، پس نيست براي او نوري.
قرآن كريم در مورد نيازها و آرزوهاي بلندبالا، و سپس  ناسپاسي انسان در آيه‌هاي 188 و 189 سورة اعراف چه نيكومثالي زده است:
ترجمة واژگاني: اوست كه آفريد شما را از جاني يگانه و قرارداد از آن جان جفتش را تا به سوي آن آرام‌گيرد. پس هنگامي فراگرفت او را برداشتن باري سبك، پس زمان بر آن گذشت. پس آنگاه كه سنگين شد، آن دو خداوند پروردگارشان را خواندند كه اگر بدهي به ما فرزند نيكوكاري را حتماً از سپاسگزاران خواهيم‌بود. پس آنگاه كه داد آن دو را فرزند نيكويي، آن دو، قراردادند براي او شريكاني در آنچه كه به آن دو داده‌است. يعني اينكه فرزند در دعا و آرزويشان ماية شكر بود؛ سپس همين فرزندي كه آرزويش را داشتند، در كردارشان ماية شرك مي‌شود.

يك فيلم‌نگار مبتكر، انديشمند و اثرآفرين، به خوبي مي‌تواند از نكته‌هاي فراوان و ريزه‌كاري‌هايي كه در اين مثال‌هاي قرآني نهفته‌است، بهره‌برداري‌كند و فيلم‌نامه‌هاي خوبي بيافريند.
خداوند، تنها با يك مثال در آية 31 سورة حج، پسينة شوم يا تراژدري يك مشرك را چه نيكو به ما مي‌نماياند؛ و مي‌آموزد كه اگر مشرك باشيم، چگونه سرنوشتي در انتظار ماست:
تصوركنيد كسي را كه از آسمان بر زمين افتاده، كه نه‌تنها ديگر جان‌ندارد، بلكه به بدترين شكل جان‌داده، و پس از مرگ نيز بدنش با پستي ‌و خواري بهرة لاشخورها ‌شده‌است؛ يا تندبادي بدن او را به جايي پرت و دورافتاده دراندازد.

قرآن كريم تراژدي يك مشرك را چه نيكو به‌تصويركشيده‌است!

آيا يك فيلم‌نگار خوب نمي‌تواند با سوژه‌قراردادن اين مثال قرآني، نكته و نكته‌هاي نهفته در آن را تم اصلي يك فيلم پربيننده قراردهد؟ يقيناً كه مي‌تواند.

No comments:

Post a Comment