Wednesday, April 11, 2012

بهشت را به بهانه هم مي‌دهند

بهشت را به بهانه هم مي‌دهند

ان‌الله‌اشتري من‌المؤمنين انفسهم و اموالهم بانّ لهم‌الجنّه يقاتلون في سبيل‌ الله فيقتلون و يقتلون وعدالله حقاً في‌التوريه والانجيل والقرآن(توبه: 111)
شادروان ‹شهيد بهشتي› در يكي از سخنراني‌هاي خود پس از آغاز جنگ تحميلي،‌ در شرح اين آية قرآن،‌ تأكيدداشت كه:
بهشت را به بها مي‌دهند، نه به بهانه 
از سوي ديگر مي‌دانيم كه ظريفي در سال‌هايي بسيار دور گفته: 
بهشت را به بهانه مي‌دهند نه به بها

گفتار شهيد بهشتي پاسخي به اين جمله بوده‌است. حقيقت اين است كه از كلام خداوند و رفتار او با بندگانش برمي‌آيد كه هيچيك از اين دو برداشت، به تنهايي درست نيست، بلكه هم اين درست است و هم آن؛ اما چگونه؟

كلام خداوند كه مشخص است و آيه صراحت‌دارد. اما روية خداوند نشان مي‌دهد، او كه منبع رحمت و رحيميت است، همواره درپي بهانه‌اي است، تا بنده‌اش را ببخشايد و قرين رحمتش‌كند. از ديگر آيات قرآن كريم نيز برمي‌آيد كه خداوند چنين است.

گذشته از قرآن، از پيشامدهايي كه در طول تاريخ انسان رخ‌داده، و از كلام بسياري از پيامبران، چه آنها كه در قرآن آمده و چه آنها كه در انجيل و تورات و ديگر كتاب‌هاي آسماني آمده، از همه برمي‌آيد كه خداوند چنين است.
بويژه آنكه اگر كسي به شهادت دسترسي نيافت،‌ و در طول زندگي خود نيز از خداوند غافل بوده، چه بايد بكند تا بهشت نصيبش شود؟ هركاري بكند،‌ بازهم دربرابر بهشت خداوند قابل نيست. اينجاست كه رحمت خداوند چاره‌ساز مي‌شود و خداوند به دنبال بهانه‌اي مي‌گردد تا بنده‌اش را به بهشت ببرد؛ چگونه؟

مثلاً اين‌گونه:
آمده‌است كه يكي از جاهل‌هاي محله‌هاي تهران كه اين قشر معمولاً لاابالي و نسبت به انجام امور شرعي بي‌قيد بودند، شبي در كمال ناراحتي و نااميدي به دليل مشكلي كه برايش پيش‌آمده‌بود، درحالي كه گوشتي خريده و به خانه مي‌برد، در راه به سگي ضعيف و ناتوان، كه از بي‌رمقي در حال مرگ بود، برخوردمي‌كند؛ دلش به‌رحم‌آمده و گوشت را جلو آن سگ مي‌اندازد. به خانه مي‌رود‌ و مي‌خوابد. 
در رؤيا، يكي از بزرگان را ‌مي‌بيند كه به او مي‌گويد آن گوشتي كه به آن سگ دادي ماية‌ نجات تو شده و خداوند تو را بخشيده‌است. يكّه‌اي مي‌خورد و از خواب برمي‌خيزد. از آن پس وي توبه‌كرده و در جمع خانوادة مؤمنين كه خداوند وليّ آنان است، قرارمي‌گيرد.
چند روز در خانه مي‌ماند. پس از ظاهرشدن در ميان مردم، آنان مي‌بينند كه جاهل محل، با آن همه يكّه‌تازي و قدرقدرتي به‌طور‌كلي تغييررويه داده و مؤمن شده‌است؛ از او ماجرا را مي‌پرسند او در پاسخ، جملة بسيار زيبا، پرمعنا، و ظريفي را بيان مي‌كند:
سگي را به سگي بخشيدند.

No comments:

Post a Comment