آفتهاي كارامدي قرآنكريم
افلايتدبرونالقرآن؟
قرآن از ما ميپرسد: آيا پس قرآن را تدبّر نميكنيد؟
قديميها پس از يك فصل سخنراني پندآميز به كوچكترها
ميگفتند: نشنيدي؟ يعني كه بشنو! و اكنون چهارده قرن است كه قرآن ميپرسد: تدبر
نميكنيد؟ يعني تدبركنيد قرآن را!
تدبر يعني چه؟
يعني پشت چيزي را ديدن و حقيقت آن را يافتن؛
يعني نظر در عواقب امور و رموز چيزي داشتن و به كنه
وجود آن پيبردن.
ما نزل منالقرآن آيه الاّ لها ظهر و
بطن(حديث: آيهاي نازل نشد از قرآن مگر آنكه براي آن پشتي و تويياست).
من ارادالعلم فليثورالقرآن(حديث: كسيكه خواهان دانش
است، پس بايد كه در معاني قرآن بحثكند).
من ارادالعلمالاول والآخر
فليقرأالقرآن(حديث نبوي: كسي كه خواهان دانش اول و آخر است، پس بايد كه قرآن بخواند)
يعني تمام دانشها در قرآن فراهم آمدهاست.
أقرأالقرآن في ثلاث. لان أقرأالبقره في ليله فادبرها احب
الي من ان أقرأ كما تقول هذرمه(حديث نبوي: بخوانيد قرآن را در سه. به اين دليل كه سورة
بقره را در يك شب با تدبر خواندن، دوستداشتنيتر است نزد من از آنچه كه تندتند
بخوانيد.)
بيشترين چيزي كه به «سه»
ميخورد، همان است كه براي سخن گفتن آمدهاست: چيزي را كه ميخواهيد بگوييد سه بار
فكرش را بكنيد سپس بگوييد›. اينجا هم منظور آن است كه قرآن را با سهبار تدبركردن
بخوانيد.
مثلالماهر بالقرآن
مثلالكرامالسفرهالبرره(حديث: كسي كه به قرآن مهارت دارد، مانند فرشتگان بزرگوار
و برگزيده است).
يكي از راههاي مهارتيافتن و تدبركردن در
قرآن، متعهدشدن و تداومداشتن به خواندن قرآن است. خداوند در سورة مزّمّل آية 20
كه آخرين و بلندترين آية(يكسوم سوره) اين سوره است، ميفرمايد: پس تاآنجاكه
ممكن است قرآن بخوانيد. ممكناست مريض باشيد، برخي درسفر، و برخي درحال رزم
باشيد، پس تاآنجاكه ممكن است قرآن بخوانيد.
ولي متأسفانه كمتر
ديدهميشود كه كسي هرروزه قرآن بخواند و در آن تدبركند:
انّ قومي اتخذوا هذاالقرآن مهجوراً(فرقان:30) پيامبر اكرم در
روز قيامت با اين كلام از امت خود شكايتميكند: «همانا قوم من اين قرآن را
ازخوددوركردند».
من تركالقرآن شهرين لم يقرأه فقد
جشره(حديث: كسي كه دو ماه قرآن را ترككند و آن را نخواند، از آن دور ماند و با
آن بيگانه شود).
لاتوسّدواالقرآن واتلوه حق تلاوته. من قرأ ثلاث آيات في
ليله، لم يكن متوسّداً للقرآن(حديث: قرآن را پشتسرنيندازيد و حق تلاوت آن را بجاآوريد.
كسي كه هر شب سه آيه بخواند بياعتنا به قرآن نيست).
حاملالقرآن غيرالغالي فيه ولاالجافي
عنه(حديث: نگاهدار قرآن كسي است كه از حد آن درنگذرد و در آن غلونكند، و چيزي
از آن فرونگذارد و به آن جفانكند).
متّقين كساني هستند كه با تدبر آيات قرآن دردهاي خويش را
شفاميبخشند.
(اميرالمؤمنين علي
عليهالسّلام ـ نهجالبلاغه، خطبة همّام.)
از سوي ديگر، ‹تدبر› با
‹تأويل› فرقدارد. ‹تأويل قرآن› كه برعهدة راسخون فيالعلم مسلمان است(از آية
162سورة نساء برميآيد كه غيرمسلمانان هم ‹راسخون فيالعلم› دارند. بنابراين برخي
كه ميگويند منظور از راسخون فيالعلم تنها معصوميناند، درست نيست) يعني به اول
برگرداندن و چرايي آيه را دانستن است كه با «فلسفة قرآن» پيونددارد و
موضوعي عرشياست. ولي ‹تدبّر قرآن›، چيستي قرآن و آيات قرآني است و
با «شناخت قرآن» پيونددارد و بيشتر براي زندگي و بهرهبرداري در زندگي است و
موضوعي فرشي است.
نزلالقرآن علي سبعه احرف كلها كاف و شاف
(حديث: قرآن برهفت وجه نازلشده، كه هر يك از آنها بسنده و صريح و قطعي
است).
روشنگري در مورد اين حديث:
برداشت اول: هر چيزي را كه نگاهكنيم
دستپر، شش وجه(طرف) هندسي بيشتر ندارد؛ كه اگر از هريك از وجهها به آن نگاهكنيم،
ديگر وجه(روي)ها را نميبينيم. اين حديث ميگويد كه قرآن بجاي شش روي، هفت روي
دارد. يعني از هر رو از اين هفت رو به آن نگاه كنيد، قرآن را ميبينيد و رويهاي
ديگر آن را نميبينيد. ولي هر روي آن را كه ببينيد ناقص و مبهم نيست بلكه بسنده و
صريح و قطعي است و نياز شما را برطرفميكند.
اين هفت روي هم ميتواند بدين قرار
باشد: وجه رياضي، وجه فلسفي، وجه طبيعي، وجه زيباييشناختي، وجه كلامي، وجه شرعي،
و وجه عرفاني
برداشت دوم: هر واقعه يا چيزي داراي سه
بعد است، ولي در نظرية نسبيت خاص اينشتين داراي چهار بعد است؛ يعني بعد زمان نيز به
آن افزودهميشود، ممكن است منظورحديث نيز اين باشد كه هر چيزي شش وجه دارد ولي
براي شناخت قرآن بايد بعد زمان را نيز در نظرگرفت.
قرآن دريايي است كه ميتوان
از آن جرعهاي نوشيد و سيراب شد. ولي كسي گوي را ربوده كه آب كمجويد و تشنگي
بهدستآورد؛ تا چشمههاي شناختش از هرسو روانهشود. اين دريا هست؛ ديگر نيازي به
جستوجوي دريا نيست؛ بلكه بايد نسبت به اين دريا احساسنيازكنيم. و تا هنگاميكه در
آن تدبر نكنيم آن را نخواهيم شناخت تا نسبت به آن احساس نياز كنيم.
چگونه قرآن را تدبر كنيم؟
1. هرروز قرآن بخوانيد. دستكم روزي يكي دو صفحه. حتي اگر
عربي نميدانيد، بخوانيد، و با دقت بخوانيد. و از آغاز قرآن شروعكنيد و به پايان
آن برسيد.(منظم و يكسان نه هرگاه از هرجا كه شد.)
روزهاي اول شايد مشكل باشد
ولي اگر هرروز بخوانيد با قرآن مأنوس ميشويد. هركس با قرآن مأنوس شود، قرآن خود
راهنمايش ميشود.
2. هر روز پيش از خواندن قرآن، دعاي خواندن قرآن را نيز
بخوانيد و از خداوند تأثير آن را بر جسم و روان خود بخواهيد. بهترين دعا در اين
زمينه، چنين است:
اللهم بالحق انزلته و بالحق نزل اللهم عظّم رغبتي فيه
واجعله نوراً لبصري و شفاءً لصدري و ذهاباً لهمي و حزني. اللهم زيّن به لساني و
جمّل به وجهي و قوّ به جسدي و ارزقني حق تلاوته علي طاعتك آناء الليل واطراف
النّهار و احشرني معالنّبي محمّد و آلهالاخيارالابرار.
ترجمه: خداوندا تو را سوگند به آن حقي كه به خاطر آن
نازلشكردي و به حق نزول آن، ميل مرا در آن زيادكن و آن را نوري براي ديدگانم
قرارده و درماني براي روانم و زدايندهاي براي اندوهم. خداوندا زبانم را با آن
نيكوگردان و رويم را با آن زيباگردان و تنم را به آن نيرو بخش و حقي كه از تلاوت آن
نصيبم ميگردد، اطاعت و فرمانبرداري از تو در روز و شب باشد و مرا با نبي خودت محمد
و خاندان برگزيده و نيكوي او محشورگردان.
در اين زمينه دعاهاي ديگري هم
هست، ولي اين دعا بر ديگردعاها برتري دارد؛ زيرا داراي مضمونهاي جالب، مفيد و
قابلفهمي است و با جسم و روان انسان در ارتباط كامل است.
3. از ترجمة قرآن بههيچروي استفاده نشود. اگر به ترجمة
واژهاي نيازداشتيد، كه بيشك نياز خواهيدداشت، يا به فرهنگ واژها رجوعكنيد و يا
به قرآنهايي كه ترجمة هر واژه را زير آن نوشتهاست. البته گزينة دوم محدوديت
ميآورد؛ و گاهي منحرفكننده ميشود؛ زيرا برخي واژگان معناهاي متفاوتي دارند كه
نميتوان همه را در زير واژه جاي داد. اين روش خاص عجمها(غيرعربها) نيست بلكه
چنين قرآنهايي براي عربزبانان نيز چاپشدهاست، از جمله قرآني زير عنوان ‹بيان
معاني مفردات كتابالعزيز› كه آن را ‹دارالاديب للطباعه والنشر والتوزيع› در دمشق
بهچاپرساندهاست؛ و معنا يا معاني هرواژه را در كنارة قرآن
نوشتهاند.
چنين كتابي نيز بهتازگي و به زبان فارسي، از
سوي ‹سازمان پژوهش و برنامهريزي آموزشي وزارت آموزشوپرورش› زير عنوان ‹قرائت و
درك تدريجي معناي آيات قرآن كريم› بهچاپرسيدهاست. اين كتاب پاسخگوي كساني است
كه خود را از درك و فهم قرآن جز با ترجمة روان آن ناتوان ميبينند، چنانكه در برابر
پيشنهاد نگارنده مبني بر اينكه قرآن ترجمهپذير نيست، ميگويند: ‹ما كه عربي
نميدانيم پس چگونه آن را بفهميم؟› و تصورميكنند هرچه را كه مترجمين قرآن براي
آنان بنويسند، واقعاً قرآن است.
4. هيچ آيهاي را تا به اندازة درك خود نفهميدهايد، از
كنار آن نگذريد. اگر وقت نداريد كه در آيه تدبركنيد، آن را يادداشتكنيد تا در فرصت
مناسب به فهم آن نايل شويد.
5. تا زماني كه با روش بالا مهارت لازم را در قرآن
نيافتهايد، از خواندن هرگونه شرح و حتي تفسير، خودداريكنيد؛ تا هيچگونه پيشداوري
نسبت به آيات حق نداشتهباشيد؛ و ذهنتان خالي از پيشداوريهايي باشد كه بعضاً انسان
را از قرآن دورميكند.
6. آيات مشابه را تا آنجا كه ميشود، با يكديگر مقايسه و
علت تشابه و تفاوت را دريابيد.
7. ممكن است امروز از يك آيه يك موضوع را درك كنيد؛ و
زماني ديگر يا به راهنمايي خود قرآن و يا به دليل آگاهيهاي بيشتر، موضوع ديگري را
درككنيد. اين يكي از ويژگيهاي قرآن كريم است كه ممكن است يك آيه را حتي چندين
سال بخوانيد ولي به نكته يا نكتههايي كه در خود نهفته دارد پينبريد، و روزي
بهناگاه چيزي برايتان روشنشود كه هرگز فكرش را نميكرديد. با اين حال نبايد به
اين بسندهكنيد كه نكته اصلي را يافتهام؛ زيرا برخي آيات آنقدر نكتهها دارند كه
اعجاببرانگيزند.
جالب است كه بدانيد، يكي از
معناهايي كه براي «تدبركردن» آوردهاند، نيز همين است. «يعني ديدن چيزي است در
آخركار، كه در اولكار نديدهايم». درهمين واژة ‹تدبر› دقتكنيد و ببينيد كه قرآن
چه واژة بسيار مناسب، دقيق و جالبي را برگزيدهاست. اگر دقت كنيد، درمييابيد كه
از اين گونه شگفتيها در قرآن فراوان است.
8. اگر با اين روش خوكنيد، بسته به ‹توان›، ‹كشش› و انگيزة
خويش، دير يا زود، هم عربي يادميگيريد، هم با فرهنگ و شيوة نوشتاري و گفتاري قرآن،
و هم با واژگان خاص آن آشنا ميشويد؛ و داراي صفت ‹متدبّرالقرآن› ميشويد.
درنتيجه اگر كسي بهجاي آيه، حديثي نقلكرد و آن را آيه خواند يا برعكس، شما كه با
آيات قرآن مأنوس هستيد، آنها را باز خواهيدشناخت.
9. ممكن است گفته شود اين كارها از حافظ قرآن نيز
برميآيد. درست است؛ ولي:
ـ هر حافظ قرآني الزاماً متدبّر قرآن نيست و هر متدبّر
قرآني نيز نياز ندارد كه حافظ قرآن شود.
ـ متدبّر قرآن با شناخت باطن قرآن درست را از نادرست
تشخيصميدهد، ولي حافظ قرآن با شناخت ظاهر آن.
ـ حافظ قرآن اگر متدبر قرآن نباشد، از روح كلي حاكم بر
قرآن آگاهي چنداني ندارد؛ در نتيجه به هنگام برخورد با مسائل اجتماعي و سياسي و با
بزرگبيني خود از اينكه حافظ قرآن است، ممكن است به انحراف رود؛ ولي متدبر قرآن به
راحتي به انحراف كشيده نميشود.
10. يكي از دستاوردهاي مهم تدبر قرآن، شناخت كلي قرآن و
روح حاكم برآن است، به مانند يك پديده، با ويژگيهاي خاص خود؛ كه با اين
روش، خردهخرده ممكنميگردد؛ آنجا كه خداوند به پيامبرش ميفرمايد: انّ
علينا جمعه و قرآنه فإذا قرأناه فاتّبع
قرآنه
11. يكي از راههاي تدبّر قرآن، گرداوري آيههاي مختلف
دربارة يك موضوع، و نهادينهكردن آنهاست در خود، با تكراركردن آنها. مثلاً در مورد
«من يتّقالله…» اگر آيهها را فراهم آوريم و هرروزه بخوانيم، پس از مدتي در ما نهادينه
شده، و ‹تقوي› را در خود احساسميكنيم.
12. در اين روند، كسي كه هنوز به شناخت قرآن دستنيافته،
ممكن است تصوركند كه قرآن چقدر آيات تكراري دارد، ولي چنين نيست. هيچ آيهاي
بيدليل تكرارنشده. پشت هر تكرار، چيزي نهفته است كه تدبركنندهاش بايد آن را
دريابد.
13. گاهي تصور ميشود كه برخي آيات نقيض يكديگرند. اين
تصور هم باطل است. زيرا نشانة آن است كه هنوز شناخت كافي از قرآن نيافته و
ندانستهايم كه اين هم يكي از شگردهاي قرآنياست كه آموزههاي نهفته فراواني، از
جمله آموزههاي روانشناسانه و جامعهشناسانه دربردارد.
14. گاهي نيز قرآن كريم به موضوعهايي ميپردازد كه ظاهراً
در جهان امروزي جايگاهي ندارد. اين تصور نيز بيهوده است؛ و بايد نتيجة عكس بگيريم
و بپذيريم كه هرگاه قرآن كريم به موضوعي پرداخته، لازم بوده؛ و اگر ما به لزوم آن
پينبردهايم، دليلي بر بياهميتبودن موضوع نيست. و در واقع بهگونهاي ميخواهد
به ما گوشزدكند كه بايد آن موضوع را پيگيريكنيم.
كتابالله حبل ممدود منالسماء اليالارض
(حديث: قرآن ريسماني است پيوسته از آسمان به
زمين)
مرحوم اقبال
لاهوري:
فاش گويم آنچه در دل مضمر
است اين كتـابي نيست، چيز ديـگر است
چونكه در جان رفت، جان ديگر
شود جان كه ديگر شد، جهان ديگر شود
ب ـ تفسيرهايي كه بنيان آنها
بر تدبر نيست
تاريخيكردن آيات قرآن و مفاهيم آنها
1.
در تفسيرها ميبينيم كه مفسرين با آوردن حديثها و روايتهايي براي برخي واژهها،
موضوع آيه را تاريخي جلوهميدهند و كارامدي قرآن را كه براي
همة انسانها، در همة زمانها و مكانهاست، عملاً بياثر ميسازند؛ و فكر انسان
امروزي را كه اين آيه در مورد او يا جامعه او نيز ممكن است صادق باشد؛
منحرفميكنند، مانند آنچه كه براي تفسير اين آيه نقلشده:
الذين ضل سعيهم فيالحيوهالدنيا و هم يحسبون انهم يحسنون
صنعا
‹در روايات، اين آيه(منظور از ‹اين آيه›، واژة
الذين است ـ نگارنده.) به منكران ولايت امير مؤمنان علي(ع) و كساني كه در
انجام حج امروز و فردا ميكنند، تفسير شدهاست.›(نقل از نشرية يكبرگي هفتگي كانون
قرآن و عترت نهاد نمايندگي رهبري در دانشگاه تهران ـ رمضان 1425)
نتيجهگيري از نقل اين روايت: اگر شيعه باشي اين آيه در
مورد تو صدق نميكند و ديگر لازم نيست نگران كارهاي خود باشي و كارها و اعمالت را
بررسي و سبكسنگين كني.(كه اهل علم و عرفان بدان زياد توجه داشتهاند.)
No comments:
Post a Comment