Monday, June 8, 2015

آيا خدايي هست؟(مرلين آدامسون)



آيا خدايي هست؟
مرلين آدامسون
آيا تا كنون برای داشتن رابطه اي با خدا کوشیده ايد؟ مقاله زیر راهنمای شما در این زمینه است:
در اينجا شش استدلال صريح و واضح وجود دارد تا به خداوند هستی بخش ایمان بیاورید.

پیشگفتار:
آيا مايل نيستيد براي يك بار هم كه شده كسي شواهد و مداركي را كه دال بر وجود خداوند است به شما نشان دهد؟ بدون اينكه دستان خود را پيچ و تاب داده و يا اظهاراتي از اين قبيل را بيان كند كه: «تو لاجرم مجبور هستي باور كني.» اين مقاله تلاشي خالصانه است تا از طريق ارائة دلايلي چند، وجود خدا را ثابت نمايد.
ابتدا اين را در نظر داشته باشيد كه اگر كسي حتا امكان وجود خدا را نيز نپذيرد و با اين موضوع مخالفت كند، در اين صورت هر دليلي كه ارائه شود، توجيه كرده و با تعبير و توضيحي آن را مردود خواهد شمرد. درست شبيه اين ميماند كه كسي كلاً نپذيرد كه انسان توانسته است بر روي كرة ماه قدم بزند. در اين صورت هيچ فرقي نميكند كه درباره اين موضوع چه مقدار اطلاعات به او داده شود؛ طرز فكر او تغيير نخواهد كرد. اگر به اين شخص عكسهاي مستندي از فضانوردان نشان داده شود كه در حال راه رفتن بر روي كره ماه هستند، و يا مصاحبه هايي را كه با فضانوردان شده است به او نشان دهند و يا حتا سنگهايي را كه از سطح كره ماه جمعاوري شده ببيند، تمامي اين شواهد و مدارك براي چنين شخصي بي ارزش خواهد بود. زيرا كه او قبلاً اين نتيجه گيري را كرده است كه انسان قادر نيست به كره ماه برود.
(به تعبیری دیگر او نمیخواهد بداند. تفهیم چیزی به کسی که نمیداند ولی میخواهد که بداند ممکن است ولی کسی که چیزی را نمیداند و نمیخواهد که بداند محال است. این شعر نیز همین را میگوید: آنکس که نداند و بداند که نداند لنگان خرک خویش به منزل برساند. آنکس که نداند و نداند که نداند در جهل مرکب ابدالدهر بماند. و نیز گفته اند: کسی که خواب است میتوان بیدارش کرد. ولی کسی که خود را به خواب زده است چگونه میخواهی بیدارش کنی؟)
وقتي كه صحبت از امكان وجود خداوند پيش ميآيد، كتاب مقدس ميفرمايد: "هستند مردماني که به اندازه کافي شواهد و مدارک قانع کننده را ديده اند اما حقيقت وجود خدا را زير پا گذاشته اند"(روميان 1 : 19 - 21). (قرآن کریم در این زمینه میفرماید:‌ و ان تدعهم الي‌الهدي فلن يهتدوا اذاً ابداً(كهف: 57) یعنی و اگر آنان را به سوی رستگاری بخوانی پس هرگز به راه راست نخواهند آمد تا ابد.)
از طرف ديگر كتاب مقدس درباره كساني كه مايلند بدانند آيا خدا واقعاً وجود دارد، ميفرمايد: «و مرا خواهيد طلبيد و چون مرا به تمامي دل خود جستجو نماييد، مرا خواهيد يافت»(ارميا 29 : 13 - 14).
(قرآن در این زمینه میفرماید: وهو اقرب الیکم من حبل الورید. یعنی و او(خداوند) از رگ گردن به شما نزدیکتر است. و نیز میفرماید: ادعونی استجب لکم. مرا بخوانید تا اجابت کنم شما را.)
پیش از اينكه به حقايقي كه وجود خدا را در بر دارد نگاه كنيد، از خودتان بپرسيد: اگر خدا وجود دارد، آيا من ميخواهم او را بشناسم؟ اگر اين چنين است در اينجا دلايلي را مطالعه خواهيد كرد كه ميتوانيد درباره آنها تفكر و تعمق كنيد:
استدلال اول:
پيچيدگي سياره ما بر يک طراح انديشمند دلالت دارد كه نه تنها تعمداً عالم هستي را آفريده، بلكه امروز نيز از آن حمايت و نگهداري ميكند.
نمونه هاي بيشماري را ميتوان نشان داد كه گواهی بر طراحي خداوندند. در اينجا شمار معدودي از اين نمونه ها را خواهید دید:
اندازه ها و معیارهای كرة زمين کاملاً متناسبند.
اندازة كرة زمين و هماهنگي و تناسب آن با نيروي جاذبة زمين باعث ميشود كه لاية نازكي كه حاوي گازهاي نيتروژن و اكسيژن است، در فاصلة تقريباً 50 مايلي سطح كرة زمين قرار گيرد.
اگر اندازة كرة زمين همانند سيارة عطارد کوچکتر بود، وجود جو يا اتمسفر در پيرامون كرة زمين غيرممكن ميشد.
اگر اندازة كرة زمين همانند سياره مشتري بزرگتر بود، در اين صورت اتمُسفر تنها حاوي هيدروژن آزاد ميبود.(برگرفته از مقاله اي به قلم آر. اي. دي. کلارک، مجله آفرينش، انتشارات تيندل، لندن، 1946، صفحة 20)

كرة زمين تنها سيارة شناخته شده اي است كه مجهز به جو يا اتمسفر حاوي ترکيب مناسبي از گازهاست و میتواند زندگی گياهان، جانوران و انسان را حفظ كند.

كرة زمين در فاصلة مناسبي از خورشيد قرار گرفته است. نوسانات دماي هوا را كه با آن مواجه هستيم و چيزي در حدود 30 تا 120 درجه است را در نظر بگيريد.

اگر كرة زمين از خورشيد دورتر بود همة ما يخ ميزديم.
اگر کره زمین نزديكتر به خورشيد بود، همة ما ميسوختيم.
اگر كوچكترين تغييري در موقعيت كرة زمين نسبت به خورشيد وجود داشت، زندگي بر روي  زمين ناممكن ميشد.

در حالي كه كرة زمين با سرعت 67000 مايل در ساعت به دور خورشيد ميگردد، فاصله مطلوب خود را نيز از خورشيد حفظ ميكند. كرة زمين دور محور خود نيز ميگردد و با اين عمل اين امكان را به وجود ميآورد كه تمامي سطح كرة زمين هر روز به طور مناسب گرم و خنك شود.

كرة ماه نيز با در نظر گرفتن نيروي جاذبه اي كه دارد، در اندازة درست و در فاصلة صحيح از كرة زمين قرار گرفته است. كرة ماه باعث ايجاد جزر و مد و حركات مهمي در اقيانوسها ميشود كه در نتيجة اين حركات آب اقيانوسها راكد و ساكن نميماند و در عين حال از سرازير شدن آب حجيم اقيانوسها به قاره ها نيز جلوگيري ميشود.(شگفتيهاي خلقت خداوند، انجمن علوم مودي، شيكاگو، ايلينوي)

آب، بيرنگ، بيبو و بیمزه است. ولی هيچ موجود زنده اي بی آن توانا بر ادامة زندگی نيست. بيشترين بخش از بدنه گياهان، حيوانات و انسانها را آب تشكيل ميدهد. (تقريباً دو سوم بدن انسان از آب تشكيل شده است). در اينجا خواهيد ديد كه چرا ويژگيهاي آب، منحصراً براي حيات جانداران مناسب است:
آب داراي نقطة جوش و نقطة انجماد بسيار بالايي است. آب به ما اين امكان را ميدهد كه در محيطي كه دماي هوا نوسانات متغيري دارد زندگي كنيم و آب باعث ميشود بدن ما دماي 37 درجة خود را حفظ كند.
آب حلالي جامع است. اين خاصيت آب باعث ميشود كه هزاران گونه مواد شيميايي مانند مواد معدني و مغذي به تمامي قسمتهاي مختلف بدن ما برسد و حتا در كوچكترين رگهاي خوني ما نيز جريان پيدا كند.
همچنين آب از لحاظ شيميايي خنثي است. آب قادر است غذا، داروها و مواد معدني را حمل کند تا در بدن جذب شده و مورد استفاده قرار گيرند بدون اينکه در ترکيب ماده اصلي تغييري ايجاد نمايد.
آب داراي ویژگی منحصر به فردي است. يعني تمايل به كشش به سمت بالا را دارد. به خاطر اين خاصيت، آب اين قابليت را دارد كه در گياهان، عليرغم وجود نيروي جاذبة زمين به سمت بالا حركت كند و آب و مواد مغذي حيات بخش مورد نياز براي گياهان را حتا در بلندترين درختان نيز فراهم سازد.
در زمستان آب از سطح به سمت پايين يخ ميزند و قابليت آن را دارد تا شناور شود، بنابراين ماهيان ميتوانند در فصل زمستان زنده بمانند.
نود و هفت درصد آبهاي كرة زمين را اقيانوسها تشكيل ميدهند. بر روي كرة ما سيستمي طراحي شده است كه نمك را از آب اقيانوسها جدا كرده و آب عاري از نمك را در تمامي نقاط كرة زمين تقسيم ميكند. با تبخير آب اقيانوسها، نمك آن باقي مانده و ابرها تشكيل ميشوند. باد قادر است تا به راحتي ابرها را پراكنده ساخته و در نتيجه آب در تمامي نقاط كرة زمين براي مصرف گياهان، حيوانات و انسان مهيا ميشود.
اين يك سيستم پالايش و تامين كننده آب است كه به صورت چرخه عمل كرده و آب لازم براي بقاي حيات بر روي كرة زمين را به طور مداوم قابل استفاده ميسازد.

مغز انسان همزمان و در آن واحد حجم شگفت انگيزي از اطلاعات را دريافت ميكند. مغز شما قادر است اطلاعاتي از قبيل رنگها و اشيائي را كه ميبينيد، دماي محيط اطراف، مقدار فشاري كه پاي شما بر زمين وارد ميكند، صداهاي پيرامونتان، احساس خشكي دهانتان و حتا نوع جنس صفحة كليد كامپيوترتان را دريافت كند.
مغز شما محل تجمع و دريافت تمامي احساسات، افكار و خاطرات شماست. مغز شما در آن واحد مراقب و پيگير اعمال ديگري نيز هست كه در بدن شما در حال انجام گرفتن است، مانند الگوي تنفسي، حركات پلك، گرسنگي و حركات ماهيچه هاي دستانتان.

مغز انسان ميتواند در هر ثانيه بيش از يك ميليون پيام را دريافت كند. مغز شما تمامي داده ها را سنجيده و پيامهايي كه از اهميت چنداني برخوردار نيستد را تصفيه ميكند. در نتيجة عمل غربال اطلاعات و داده ها، براي شما اين امكان به وجود ميآيد كه در دنياي خود بتوانيد تمركز کرده و عملكردي موثر داشته باشيد.
عملکرد مغز انسان با ديگر اعضاي بدن تفاوت دارد. مغز انسان داراي هوش و فراستي است که ميتواند استدلال کند، احساس کند، خواب ببيند و نقشه بکشد و قادر است با ديگران گفتگو کند. چشم قادر است هفت ميليون رنگ را از يکديگر تشخيص دهد. داراي قابليت تمرکز خودکار است و ميتواند همزمان با مقدار غير قابل تصور 5/1 ميليون پيام سر و کار داشته باشد.(هيو داوسون، فلسفه چشم، چاپ پنجم؛ نيويورک: مک گروهيل، 1991)

فرضيه تکامل بر جهش و تغييراتي تمرکز دارد که از درون آن اورگانيزم موجود پديد ميآيد. اما فرضيه تکامل به طور کامل توضيح نميدهد که منشاء به وجود آمدن چشم و مغز چيست. به عبارتي آغاز اورگانيزم زنده از ماده غير زنده چگونه امکان پذير است؟

استدلال دوم:
عالم هستي آغازي داشته است. چه چيزي عامل و سبب آن بوده است؟

دانشمندان بر اين عقيده اند که جهان هستي ما با انفجار عظيمي از انرژي و نور آغاز شده است که اينک آن را انفجار بزرگ ميناميم. اين آغاز منحصر بفردي است که شروع تمامي چيزها را باعث شده است: آغاز جهان هستي یعنی آغاز فضا و نیز آغاز زمان.

رابرت جاسترو، متخصص فيزيك نجوم، از منكرين وجود خداست كه خود سخنان خويش را توضيح ميدهد: «بذر تمامي آنچه تاكنون در جهان هستي اتفاق افتاده است در همان لحظه اول كاشته شد؛ وجود هر ستاره، هر سياره و هر موجود زنده اي نتيجه رويدادهايي است كه حركت آنها در لحظه انفجار كيهاني شروع شده است. به عبارتي، لحظه آفرينش. جهان هستي به يكباره بوجود آمد و ما نميتوانيم بفهميم كه چه چيزي سبب شد تا اين اتفاق بيفتد.» (رابرت جاسترو؛ «پيغام از جانب پروفسور رابرت جاسترو»؛ LeaderU.com؛ 2002)

استيون وينبرگ، برنده جايزه نوبل در فيزيك، توضيحات بيشتري ميدهد: «در آن لحظه انفجار، دماي عالم هستي تقريباً يكصد هزار ميليون (10 به توان 11) درجه سانتيگراد بوده است و عالم هستي از نور آكنده گشت.» (استيون وينبرگ؛ سه دقيقه اول: نگاهي مدرن به سرچشمه عالم هستي؛ (Basic Books، 1988)؛ صفحه(5

عالم هستي هميشه وجود نداشته است. آن داراي آغازي بوده...(یعنی عالم قدیم نیست بلکه حادث است. شماع زاده). چه چيزي باعث آغاز آن شده است؟ دانشمندان هيچ توضيحي براي انفجار ناگهاني نور و ماده ندارند.

استدلال سوم:
عالم هستي به وسيله قوانين يکدست(یکنواخت) طبيعي عمل ميکند. چرا اينگونه است؟

شايد به نظر برسد که بخش عمده اي از زندگي متغير است، اما به چيزهايي نگاه کنيد که ميتوانيم يک روز پس از روز ديگر بر روي وقوع آنها حساب کنيم:
جاذبه زمين ثابت است، اگر يک فنجان قهوه داغ را بر روي پيشخوان بگذاريم، پس از مدتي سرد خواهد شد، کره زمين در هر 24 ساعت يک بار دور خود ميچرخد، و سرعت نور هرگز تغيير نميکند. سرعت نور بر روي کره زمين و در کهکشانهاي ديگر همواره ثابت است.

چگونه ميتوانيم قوانين طبيعت را که هرگز تغيير نميکنند تشخيص دهيم؟ چرا عالم هستي تا اين اندازه منظم و قابل اطمينان است؟
حتا دانشمندان بزرگ نيز معترفند که اين موضوع تا چه اندازه عجيب است. هيچ نياز و ضرورت منطقي وجود ندارد که يک جهان هستي از اين قوانين پيروي کند، چه رسد به اينکه نسبت به قوانين رياضي نيز وفادار بماند. اين شگفتي از آنجا سرچشمه ميگيرد که هيچ الزامي وجود ندارد تا جهان هستي اينگونه رفتار نمايد.
تصور جهاني که در آن شرايط موجود به شکل غيرقابل پيشبينانه اي لحظه به لحظه تغيير كند، و يا حتا جهاني که در آن به ناگاه چيزي به وجود آيد و يا از بين برود کار بسيار ساده اي است. (دينيش دسوزا، چه چيزي درباره مسيحيت تا اين اندازه عالي است؛ انتشارات رگنري، 2007، فصل 11)
ريچارد فيمن، برنده جايزه نوبل در الكتروديناميك كوانتومي، گفت: «اينكه چرا طبيعت وابسته به رياضيات است يك معماست. اين واقعيت كه اصولاً قوانين به هر نوعي وجود دارند خود گونه ای معجزه است.» (ريچارد فيمن، «مفهوم همه اينها: افكار يك شهروند دانشمند»، (نيويورك: Basic Books، 1998)، صفحه 43)

استدلال چهارم:
کدهاي DNA رفتار يک سلول را برنامه ريزي کرده و به آن آگاهي ميدهند.

تمامي دستورالعملها، تعاليم، و آموزشها با قصد و هدفي انجام ميگيرند. کسي که يک کتاب راهنما مينويسد اين کار را به منظور خاصي انجام ميدهد. آيا ميدانستيد که در هر يک از سلولهاي بدن ما يک کد راهنما با جزئيات کامل وجود دارد که شبيه به يک برنامه کامپيوتري بسيار کوچک است؟ شايد بدانيد كه يک برنامه کامپيوتري از تعدادي ارقام صفر و يك نظير 110010101011000 ساخته شده است. ترتيب قرار گرفتن اين ارقام به کامپيوتر ميگويد که چه بايستي بکند. کد DNA موجود در هر يک از سلولهاي بدن ما بسيار شبيه به اين است. DNA از چهار ماده شيميايي ساخته شده است که دانشمندان آنها را به صورت اختصاري A، T، G و C نامگذاري کرده اند. اين مواد شيميايي در سلول بدن انسان به اين شکل چيده شده اند: CGTGTGACTCGCTCCTGAT و غيره. در هر سلول انسان تعداد سه ميليارد از اين حروف وجود دارد!!

همانطور که شما ميتوانيد تلفن خود را طوري برنامه ريزي کنيد تا در مواقع معيني زنگ بزند، DNA  نيز سلول را راهنمايي ميکند.DNA برنامه اي است که حاوي سه ميليارد حرف ميباشد و به سلول دستور ميدهد که چگونه بايد عمل کند. اين يک کتاب راهنماي کامل است.
(فرانسيس اس. کالينز، مدير پروژه ژن انسان و نويسنده کتاب زبان خدا، Free Press، نيويورک، 2006)
چرا اين موضوع تا اين اندازه شگفت انگيز است؟ هر کس بايد اين سوال را از خود بپرسد. اين برنامه اطلاعاتي چگونه سر از سلول انسان در آورد؟ اينها صرفاً مواد شيميايي نيستند. اينها مواد شيميايي هستند که دستور ميدهند و با جزئيات کامل قانون وضع ميکنند و دقيقاً مشخص ميسازند بدن شخص چگونه بايستي پرورش يابد.
جايي که صحبت از اين اطلاعات برنامه ريزي شده وجود دارد، دلايل طبيعي و زيست شناختي قادر به ارائه توضيح نيستند. شما نميتوانيد دستورات و اطلاعاتي چنين جامع و دقيق را در جايي بيابيد بدون اينکه کسي عمداً آن را ايجاد کرده باشد.

استدلال پنجم:
همه ما ميدانيم كه خدا وجود دارد زيرا او به دنبال ما است. خداوند دائماً خود را به ما مينماياند و در جستجوي آن است كه ما به او روي آوريم.  (قرآن کریم: حیث تولوا وجوهکم فثم وجه الله- به هرجا که رویتان را بگردانید پس آنجاست روی خدا. و اذا سألک عبادی عنی فانی قریب اجیب دعوه الداع اذا دعان فلیستجیبوا لی ولیؤمنوا بی لعلهم یرشدون- بقره: 186 و هرگاه بندگانم مرا جویا شدند، پس من بسیارنزدیکم. پاسخ میدهم خواهانم را آنگاه که مرا بخواند. پس آنان نیز به من پاسخ میدهند و نیز به من ایمان میآورند، باشد که به رشدوبالندگی رسند.)
من خود زماني يك ملحد بودم، مانند اغلب ملحدين. موضوع ايمان مردم به خدا مرا بسيار آزار ميداد. نميدانم چرا ما منكران خدا اين همه وقت، توجه و انرژي خود را صرف تكذيب كردن چيزي ميكنيم كه حتا باور نداريم وجود دارد؟! چه عاملي باعث ميشود ما اينگونه رفتار كنيم؟ زماني كه من يك ملحد بودم، غرض و مقصود خود را با كمك و حمايت از مردم فقير و بيچاره نشان ميدادم، ميخواستم از خواب و خيال بيدارشان كنم و به آنها كمك كنم تا متوجه شوند كه اميدشان كاملاً واهي و بيهوده است.
اگر بخواهم صادق باشم بايد اعتراف كنم كه انگيزة ديگري نيز داشتم. در حالي كه ايمانداران را به مبارزه ميطلبيدم، كنجكاو بودم ببينم كه آيا آنها ميتوانند مرا طور ديگري متقاعد بسازند يا خير. قسمتي از تلاش و كوششم اين بود كه از موضوع مورد بحث دربارة خدا رهايي يابم. اگر ميتوانستم به طور قاطع و نهايي به ايمانداران ثابت كنم كه در اشتباه هستند، آن موقع ديگر بحثي در ميان نبود و من ميتوانستم به راحتي و آزادانه به دنبال زندگي خودم بروم.
من اين را درك نميكردم كه چرا موضوع و بحث خداوند تا اين حد بر ذهن من سنگيني كرده و فكرم را مشغول خود ساخته بود. دليلش اين بود كه خدا بر اين موضوع اصرار ميورزيد. من به اين نتيجه رسيده ام كه خدا ميخواهد تا ما او را بشناسيم. خداوند ما را با اين هدف و مقصود خلق كرده است كه او را بشناسيم. (قرآن در این زمینه میفرماید:‌ ماخلقت الجن و الانس الا لیعبدون. جن و انس را نیافریدم مگر که مرا بستایند؛ عرفا گفته اند منظور و پیشنیاز ستایش خدوند شناخت اوست.)
خداوند با شواهدي كه وجودش را ثابت ميكند، ما را احاطه كرده و اين پرسش را درست روبه روي ما قرار داده است كه آيا او واقعاً وجود دارد يا خير. من قادر نبودم از اين فكر كه ممكن است خدا واقعاً وجود داشته باشد خلاصي و رهايي بيابم. در واقع روزي كه اين واقعيت را تصديق كردم كه خدا وجود دارد، دعاي من اينگونه شروع شد: «خيلي خوب، تو برنده شدي.» ممكن است دليل نهفته اي كه باعث ميشود منكرين خدا هنگام روبه رو شدن با ايمانداران تا اين اندازه احساس ناراحتي و پريشاني كنند اين باشد كه خداوند فعالانه دارد آنها را دنبال ميكند.

من تنها كسي نيستم كه چنين تجربه اي را داشته است:
مالكوم ماگريج كه يك مولف سوسياليست و فلسفي است، ميگويد: «من به نوعي اين تصور و انديشه را داشتم كه در كنار تحقيق و جستجويي كه انجام ميدادم كسي در تعقيبم بود.»

سي. اس. لوييس ميگويد كه به خاطر دارد: « ... شبهاي متوالي زماني كه فقط يك لحظه ذهنم از كار دور ميشد، احساس ميکردم كسي كه به هيچ عنوان مشتاق نبودم ملاقاتش كنم بي امان و پيوسته سعي ميكرد به من نزديك شود. بالاخره تسليم شدم و پذيرفتم كه خدا، خداست و زانو زده دعا كردم: شايد آن شب من در تمام انگلستان محزونترين و بيميلترين كسي بودم كه زندگي اش تغيير كرده بود

در نتيجه شناخت خدا، لوييس كتابي با عنوان «شگفتزده از مسرت و شادي» نوشت. من نيز هيچ توقع و انتظاري جز اين نداشتم كه وجود خدا را آنگونه كه مستحق بود تصديق كنم. با اين حال پس از گذشت چندين ماه از محبتي كه خدا نسبت به من داشت شگفتزده شدم.

استدلال ششم:
بی شباهت با ديگر مكاشفاتي كه از خداوند به دست آمده، عيسي مسيح واضحترين و صريحترين تصويري است كه نشان ميدهد خداوند در پي ما است.

چرا عيسي؟ اگر به مذاهب و اديان بزرگي كه در دنيا وجود دارند نگاه كنيد در مييابيد كه بودا، محمد، كنفسيوس و موسي همگي خود را معلمين و يا انبيا معرفي كرده اند. هيچكدام از آنها ادعا نكرد كه با خداوند برابر است. حيرت انگيز است، اما عيسي اين ادعا را كرد. اين موردي است كه عيسي را از ديگران متمايز ميسازد. عيسي گفت كه خداوند وجود دارد و شما داريد به او نگاه ميكنيد. اگرچه او داشت دربارة پدر آسماني خود كه در بهشت است سخن ميگفت، اما اين سخن از موضع جدايي و دوري نبود، بلكه از موضع يك اتحاد و همبستگي نزديك و بينظير بين تمامي نوع بشر بود. عيسي فرمود هر كس كه او را ديده است پدرش را ديده است و هر كس به او ايمان آورد به پدر ايمان آورده است.

استدلال ششم متأسفانه هم با گفتارهای خود حضرت مسیح مباینت دارد و هم با قرآن کریم. ممکن است این ادعا از متن کتاب انجیل که توسط حواریون نگاشته شده به گونه ای به ذهن انسان واردشود ولی طبق آنچه که در قرآن کریم آمده و همان گونه که خود نویسنده گفته است هیچ پیامبری چنین ادعایی نکرده که با خدا برابر است و از آنجا که همه پیامبران هیچ اختلافی با هم نداشته اند(لانفرق بین احد من رسله) و تنها برای یکتاپرستی برانگیخته شده اند نه شرک پس در این مرحله نویسنده به وسیله انجیل از خط مستقیم هدایت منحرف شده است. برای اینکه بدانید که نوشته های انجیل دستنویس حواریون تا چه اندازه با تصدیقهای قرآن متفاوت است لازم است به آیاتی که پیرامون حضرت مسیح آمده و او را از نظر تواناییها و معجزاتش همچون دیگر پیامبران به ما مینمایاند توجه کنیم:
در آیات 16 تا 34 سوره مریم ضمن بیان نظرهای مشترک هر دو دین نسبت به حضرات مریم و مسیح علیهما سلام اختلاف نظرها نیز به شکلی زیبا بیان شده است. بخشی که مربوط به این بحث است:
انی عبدالله آتانی الکتاب و جعلنی نبیاً(30) و جعلنی مبارکاً این ماکنت و اوصانی بالصلوة والزکوة مادمت حیا(31) و براً بوالدتی ولم یکن جباراً شقیاً(32) والسلام علی یوم ولدت و یوم اموت و یوم ابعث حیاً ذلک عیسی بن مریم قول الحق الذی فیه تمترون(34)
ترجمه: من بنده خدا هستم.(یعنی فرزند خدا که شما میخوانیدم نیستم.) به من کتاب داده است و مرا نبی قرارداده است.(یعنی ای قوم یهود قبول داریم که شما دارای عقاید ویِِژه خود هستید ولی عیسی نبی خدا و پیام آور اوست.) و قرارداد مرا برکت دهنده هرجا که باشم(یعنی هرچه از نیکی و برکات از من ببینید همه را خداداده است و من از خود چیزی ندارم.) و سفارش کرده است(خداوند) مرا به انجام نماز و دادن زکوة مادامی که زنده ام. سلام(و رحمت الهی) بر من است چه هنگامی که زاده شدم و چه هنگامی که بمیرم و چه آنگاه که در روز قیامت برانگیخته شوم.(یعنی اینکه قرآن و خود حضرت عیسی درباره عیسی مسیح یک حرف و نظر را دارند: او نیز مانند دیگر آدمیان از این سه مرحله زندگی گذر میکند.) اوست عیسی بن مریم که گفته حق است.(یعنی عیسی فرزند مریم و نه فرزند خدا که این گونه گفتن درست و از جانب حق است.) همان کسی که در آن تردید دارید.(یعنی با وارد کردن تثلیث خداوند و تصلیب عیسی در دین خود مردم و خود را به شک و تردید انداخته اید.) 
این آیات نیز ردیه است بر تمام نظرهای شرک آمیزی که در دین مسیحیت پس از مسیح در انجیل آمده و برخی از آنها مورد استشهاد نویسنده قرارگرفته است:
سوره مریم:‌ وقالوااتخذ الرحمن ولداً(88) لقد جئتم شیئاً اداً تکادوالسموات یتفطرن منه و تنشق الارض و تخرالجبال هداً ان دعوا للرحمن ولداً و ما ینبغی للرحمن ان یتخذ ولداً ان کل من فی السموات والارض الا اتی الرحمن عبداً لقد احصیهم وعدهم عداً وکلهم آتیه یوم القیامه فردا(95)
ترجمه: و گفتند رحمن(خداوند در این آیات خود را تنها با عنوان رحمن که معنای هستی بخش میدهد و همه آفریدگان را دربرمیگیرد یاداورشده و خواسته است بگوید کسی که همه هستی را آفریده هیچ نیازی ندارد تا برای خود نسبی و سببی قائل شود.) پسری برگزیده است! همانا که مطلبی را آورده اید که بسیار زشت و ناپسند است! نزدیک است آسمانها از هم شکافته شوند، از این نسبت ناروایی که(به ساحت قدسی خداوند) وارد میکنید و زمین شکافته شود و کوهها فروریزند و ویرانی به بار آوردند! چگونه است که برای رحمن پسری قائل میشوید و این در حالی است که هیچ نیازی به گرفتن فرزند ندارد. همانا هرکه در آسمانها و زمین است بی چون و چرا و بی استثناء نزد رحمن میآیند بنده وار. همانا که او آمار آنان را دارد و میشماردشان شمردنی. و همگی روز قیامت فرد فرد نزد او میآیند.(رد ادعای مسیحیان به نقل از انجیل، از جمله در مطالبی که در زیر میآید، از قول حضرت مسیح: هيچكس نزد پدر جز به وسيلة من نميآيد.)   
عيسي فرمود: «من نور عالم هستم.(قرآن میفرماید: الله نور السموات و الارض) كسي كه مرا متابعت كند، در ظلمت سالك نشود بلكه نور حيات را يابد.» (يوحنا 8 : 12) عيسي ادعا نمود كه صفاتي را داراست كه صرفاً متعلق به خداست: قادر است گناهان انسان را ببخشد، انسان را از عادت گناه كردن رها سازد، به انسان يك زندگي پر بركت ببخشد و حيات ابدي را در بهشت به انسان بدهد. برخلاف تعليم دهندگان ديگر كه مردم را متوجه سخنان خود ميساختند، عيسي مردم را متوجه خود ساخت.
عيسي نگفت: «از سخنان من پيروي و اطاعت كنيد تا حقيقت را بيابيد.» عيسي گفت: «من راه و راستي و حيات هستم. هيچكس نزد پدر جز به وسيلة من نميآيد.» (يوحنا 14 : 6)

عيسي چه گواه و دليلي ارائه نمود تا ثابت كند او الهي است؟ او كارهايي را انجام داد كه ديگران قادر به انجامش نبودند. عيسي معجزه كرد.(تمام معجزات همه از سوی خداوند یکتا و با اجازه اوست.) او بيماران را شفا داد... نابينايان، لنگان و ناشنوايان را شفا داد حتي چند نفر را از مردگان زنده كرد. عيسي بر روي اشياء بيجان نيز قدرت داشت... عيسي از هيچ، براي سير كردن هزاران نفر غذا به وجود آورد. او بر روي نيروي طبيعت نيز تسلط داشت و معجزه نمود... عيسي بر روي درياچه راه رفت و به خاطر دوستاني كه در درياچه داشت، به طوفان خشمگين و خروشان دستور داد تا آرام گيرد. همه جا مردم به دنبال عيسي راه ميافتادند زيرا كه او دائماً نيازهاي آنها را برآورده ميساخت و معجزه ميكرد.

(قرآن کریم در سوره آل عمران آیات45 تا آخر 51 نوشته های انجیل در این زمینه را بدین گونه اصلاح کرده است: آن هنگام که فرشتگان گفتند ای مریم خداوند بشارت میدهد تو را به کلمه ای از خودش نام او مسیح عیسی بن مریم است که آبرودار و آبرومند در دنیا و آخرت و از مقربین درگاه اوست. و در گهواره و به هنگام رشدوبالندگی نیز با مردم سخن میگوید و او از درستکرداران است. مریم گفت پرودگارا چگونه فرزندی داشته باشم در حالی که باکره ام. گفت خداوند بدین گونه هرچه را که بخواهد میآفریند. هرگاه کاری را بخواهد که بشود پس همانا میگوید باش پس میشود. و میآموزد او را کتاب و حکمت و تورات و انجیل را. و رسولی به سوی بنی اسرائیل: همانا که من به درستی نشانه ای از پروردگارتان میآورم. همانا که من برای شما میآفرینم از گل چیزی به شکل پرنده. پس در آن میدمم پس میشود پرنده ای با اجازه خداوند. و دور میکنم امراض خوره و پیسی را. و زنده میکنم مردگان را با اجازه خداوند. و به شما خبر میدهم که چه چیزی در خانه هایتان میخورید و میاندوزید. در این موضوع نشانه ای است برای شما اگر ایمان بیاورید. و تصدیق میکنم هر آنچه را که آگاهم از تورات و حلال خواهم کرد بر شما برخی از چیزهایی که در دین یهود حرام شده است. و میآورم نشانه ای از پروردگارتان پس پرهیزگاری پیشه کنید و مرا فرمانبردار باشید. همانا که خداوند پروردگار من و شماست. پس بستایید او را. این است راه راستی و درستی.)
اگرچه خداوند ميتواند ما را مجبور سازد تا به او ايمان آوريم، اما او اين كار را نميكند. (این موضوع نیز چندین بار در قرآن کریم آمده است.) در عوض او به اندازة كافي شواهد و مدارك براي اثبات وجودش در اختيار ما گذاشته است تا با ميل خود به دعوت او پاسخ دهيم.
اگر ميخواهيد رابطة خود را با خدا آغاز كنيد هم اكنون ميتوانيد اين كار را انجام دهيد. اين تصميم خودتان است و هيچ اجباري در كار نيست.
و الهکم اله واحد لااله الا هوالرحمن الرحیم(بقره: 163)
تمام مطالبی که در پرانتز و با رنگ قرمز آمده و نیز نقل آیات قرآن از ویرایشگر است.
 خرداد نودوچهار- ویرایشگر علمی و فنی: ‌احمد شماع زاده
××××××××××××××××
دربارة نويسنده:  براي مرلين آدامسون، به عنوان كسي كه سابقاً يك ملحد بوده است، بسيار مشكل بود كه دعاهاي پاسخ داده شده و طريقة زندگي دوست صميمي خود را ناديده بگيرد. در حالي كه مرلين ايمان و اعتقادات دوستش را زير سوال ميبرد و به مبارزه ميطلبيد، از ديدن آن همه شواهد عيني در ارتباط با وجود خدا شگفت زده شد. پس از يك سال تحقيق مداوم و مصرانه، او به دعوت خدا براي ورود به زندگي اش پاسخ مثبت داد. مرلين دريافته است كه ايمان به خدا با دلايل و مدارك اثبات پذير است و بسيار با ارزش ميباشد.
تحقیقات در مورد دی ان ای و موسیقی ناشی از آن و به تبع ؛ موسیقی منتشرشده  در جهان هستی(کیهان) که در یک هارمونی و هماهنگی عظیم رخ می دهد موضوع تحقیق آقای فرانسیس کالینز و کرایگ ونتر است که دریک دهه گذشته از بزرگترین و دگرگون کننده ترین پژوهشهای درحال انجام است . کتاب زبان خدا از فرانسیس کالینز که گویا به فارسی ترجمه شده بیانگر بخشی از این پژوهش به زبان کالینز است.امید که مورد استفاده قرار گیرد.

No comments:

Post a Comment