جامعه طبقاتی
اسلامی!!
به مناسبت سالگرد یکی از مؤثرترین چهرها در به ثمر رسیدن انقلاب اسلامی و
نظریه پرداز جامعه بی طبقه توحیدی: دکتر علی شریعتی
یه خدابیامرزی میگفت: رضا شاه و پسرش میگفتند هر کس هر کاری میخواد بکنه، بکنه؛ فقط سیخ توی کاچی ما نزنه. یعنی منظورشان این بوده که ما کاری به کار کسی نداریم تا زمانی که کاری به کار ما نداشته باشند.
حالا میبینیم که نظام جمهوری ولایی هم همان روشها
را ادامه میدهد. ولی نه همان جوری بلکه یه جوری!!!... چه جوری؟ اینجوری:
مثلا یه فعال مدنی در یک نقطه محروم کشور خواسته به مردم
کمک کنه، ولی حالا مدتیه که در زندانه و حالاحالاها هم باید باشه. یا همین چند روز
پیش بود که دراویش گنابادی میخواستند تو کرج یه یتیمخونه(دارالایتام) بسازند که با
تخریب ساخته هایشون رو به رو شدند! چرا؟ چون در این کشور هر کس بخواد کاری عام
المنفعه داشته باشه نمیشه که کاری به کار ما نداشته باشه؛ بلکه کاری به کار ما داره
و نمایندگی الهی ما رو کمرنگ میکنه. پس باید که از میان بره... ولی هر کس که(با
پولهای باداورده که نتیجه به روز سیاه نشوندن اقشاری از ملته) بخواد هر کاری بکنه
که به قبای ما برنخوره ما کاری به کار او نداریم. آزادیه دیگه... مگر شما نمیخوای
آزادی داشته باشین...؟
تماشای مانکنهای
زنده در خیابان فرشته
(در پی خواهد
آمد ابتدا سری به بشاگرد بزنیم)
زندگی مردم
منطقه محروم بشاگرد(نمونه ای از خروار)
اینجا بشاگرد
است، منطقهای دور افتاده در استان هرمزگان که شامل دهها روستا به مرکزیت سردشت
میباشد. روستاهای منتهی به سردشت فاقد جاده آسفالت هستند لذا خانههای اکثر
روستاییان کپری بوده و به دلیل بعد مسافت و نبود جاده هموار امکان حمل مصالح و
ساخت خانه به سختی امکان پذیر است. مردم بشاگرد مسلمان و شیعه مذهباند. کشاورزی
در روستاهای بشاگرد به دلیل خشکسالی از رونق افتاده و نیز مردم به دلیل ضعف شدید
بهداشت و درمان و مصرف آبهای آلوده با انواع بیماریهای عفونی و کلیوی دست به
گریبانند. آموزش و پرورش در این مناطق بسیار ضعیف است و دانش آموزان به دلیل ضعف
آموزش تصویر روشنی از آینده خود ندارند لذا کمتر دانشآموزی وارد مرحله دانشجویی
میشود. متاسفانه بیشتر دختران تنها تا کلاس ششم امکان ادامه تحصیل دارند. کودکان
بیشتر روستاهای بشاگرد به دلیل فقر مالی خانواده دچار سوء تغذیه بوده و زنان از
آغاز دوره بارداری تا زایمان به دلیل نبود مرکز درمانی دوره سخت و خطرناکی را طی
میکنند. کودکان و زنان زیادی در روستاهای بشاگرد بی سرپرست و فقیرند. کامل شدن
جاده نیمه کاره منتهی به روستاهای بشاگرد تا حد زیادی مشکلات روستاییان را بهبود
خواهد بخشید.
عکسها از:
همت خواهی - ایسنا http://bit.ly/1IUEgLQ
سایت شبکه آفتاب نوشت:
فضا هیچ کم از دهکدهی
ماکاندو در زمان کشف یخ ندارد. انگار همهچیز را مارکز طراحی کرده باشد. فقط
ماکاندو را برده باشد به سامسنتر در خیابان فرشتهی تهران و لباسهای سرهنگ
آئورلیانو بوئندیا را پوشانده باشد تنِ یک زن. جهانِ اینجا نمونهای از واقعگراییِ
جادویی است و «چنان تازه که بسیاری چیزها هنوز اسمی نداشتند و برای نامیدنشان میبایست
با انگشت به آنها اشاره کنی»*. با انگشت به مجموعهی طلاییرنگِ پشت ویترین اشاره
میکنم:
- خانم این سِت چنده؟
- اینا لیمیتِد
ادیشِن(تولید محدود) هستن. فندک سهونیم، خودنویس دوونیم، خودکار بالایی یکوهشتصد
و خودکار پایینی یکونیم.(برای نسلهای آینده ای که این نوشته رو میخونند میگم که تومن
هاش افتاده و تومن هم در زمان ما یعنی یک میلیون تومن!!!- ویرایشگر)
مغازه روبهرویی کیک و
شیرینی میفروشد. مدلهای مصنوعی کیکهایش را در طبقات چوبی پشت ویترین چیده. یکی
از کیکها بهشکل چمدانهای قدیمی فرنگی است. آنقدر تویش دلار چپاندهاند که بیستسیتا
صددلاریِ خامهای ازش بیرون ریخته.
- آقا این کیک دلاریه
چند؟
- کیلویی هفتاد تومن.(اینجا
که تومن رو گفته یعنی هفتادهزارتومن) اون اندازه حدوداً هشت کیلوئه.
در زیرزمین چنین فضایی
است که شرکتی خصوصی بهنام لاین هفته مد تهران را برگزار کرده. خانم طراح روی
مانتوش سردوشی سرهنگها را چسبانده، چهارپنج نشان نظامی بر سینهاش سنجاق کرده و
کنار بیست مدلِ مَرد به ابراز احساسات تماشاچیها پاسخ میدهد. «تازه چندتاشو
کندم.» طوری میگوید که انگار هنوز تحمل اینهمه خرق عادت وجود ندارد.
شرکت لاین از زیرمجموعههای
هلدینگ «قوهای سپید مهتاب» است. در وبسایت رسمی این هلدینگ آمده «این مؤسسه در پی
فرمایشات مقام معظم رهبری در نوروز سال ۹۳ بر آن شد اولین قدمهای
خود را ... بر اساس سیاستهای نظام جمهوری اسلامی ایران در هرچه بهتر ارائه نمودن
مقولهی مد بردارد...» و حالا آنطور که امین دوایی، مدیرعامل شرکت لاین، میگوید
میخواهند کیفیت هفته مد تهران را به استانداردهای هفته مد لندن و پاریس نزدیکتر
کنند.
هفته مد در جهان اولین
بار در ۱۹۴۳ در نیویورک برگزار شد. در این رویداد که
به «هفتهی رسانهها» معروف شد، طراحان مد، آخرین طراحیهایشان را فقط برای
روزنامهنگاران نمایش دادند. هفتهی مد در سالهای بعد بهترتیب در لندن و میلان و
پاریس هم برگزار شد و همچنان برگزار میشود. این رویداد در چهل شهر دیگر دنیا هم
هست اما چهار شهر نیویورک و لندن و میلان و پاریس بزرگترین سهم صنعت مد جهان را
در اختیار دارند. هم از این رو است که به «چهارِ بزرگ» معروف شدهاند. طبق آخرین
آمار، سهم صنعت مد در اقتصاد بریتانیا ۲۱ میلیارد پوند است و
حدود ۸۱۶ هزار شغل ایجاد کرده.
بهطور معمول در هفتههای
مد جهان مردم عادی امکان حضور نمییابند و فقط کارت دعوت برای طراحان مد، صنعتگران،
بلاگرهای معروف و خبرنگاران صادر میشود. امین دوایی میگوید: «در هفتهی مد تهران
فقط کسانی میتوانند بیایند که امکان سرمایهگذاری داشته باشند.»
خبرنگاران از او دربارهی
حداقل و حداکثر قیمت لباسها میپرسند. با مدیر روابطعمومیِ رویداد پچپچهای میکند
و پاسخی نمیدهد. پس از اصرار خبرنگاران میگوید حداقل قیمت چهار میلیون است. بعد
از کمی مکث میگوید: «البته سیصدهزار تومنی هم داریم.» دوایی از اعلام هزینههای
برگزاری این رویداد پرهیز و به گفتن «معذرت میخواهیم» اکتفا میکند.
دوایی میگوید که همه
مجوزهای لازم را از نهادهایی همچون اماکن، پلیس امنیت و وزارت ارشاد گرفتهاند.
اما برای بومیسازی چه کارهایی کردهاند؟ «من روی این واژهی بومیسازی تأکید دارم
و در راستای این موضوع کاری کردهایم که طراح پس از برگزاری شو امکان گفتوگوی
رودررو را با بازدیدکنندگان داشته باشد.» بومِ ضبط صدا تا ده سانتیمتری بهصورت
دوایی نزدیک شده و بر سرش سایه انداخته.
کتواک
محل برگزاری این رویداد
با جاهای دیگر فرق دارد. اینجا بیسیمها با هم سخن میگویند. اول چند نفر دعوتنامه
را با فهرستشان مطابقت میدهند. بعد یکطبقه پایینتر، در گیت اول دوباره دعوتنامه
را چک میکنند. کارت را بر دستگاه میکشد، قفل گیت اول، که مثل گیتهای ورودی مترو
است، باز میشود. بیسیمها لحظهای از حرف زدن باز نمیایستند. مرحلهی بعدی
تحویل تمامی وسایل الکترونیکی مثل موبایل و دوربین و تبلت و اینجور چیزهاست. در
گیت بعدی اشعهی مادون قرمز بر تنها میتابد تا مبادا کسی چیزی خلاف مقررات به
داخل ببرد. همهی عوامل یکی یک بیسیم دستشان است. و بالاخره ورود به سالن انتظار.
پنکههای بزرگ سیاه
مسؤولیت تهویه هوای زیرزمین را برعهده دارند. جابهجا روی دیوارها اسکرینهای
نمایش و تبلیغ محصولاتِ اسپانسرهای هفته مد است. دیوارها سیاه، کف سیاه، سقف سیاه،
لولههای آب سیاه و بیسیمها سیاه. کارگری از هزاره افغانستان، با صدای بلندِ
موسیقی تکنو، ریتم گرفته و تی میکشد. میخندد. تا دقایقی دیگر بیست مدلِ مَرد در
راهرویی حدوداً بیستمتری جدیدترین طرحهای لباس را برای حاضران نمایش خواهند داد.
تماشاچیان در دو ردیف صندلی، راست و چپ راهرو نشستهاند و دیجِیها ته راهرو مدام
موسیقی عوض میکنند. همهجا پُر شده. صندلیها، فضای بین صندلیها و هرجا بشود
نشست و ایستاد. با لباسهای رنگی و پرنقش و یک زن چادری هم توی جمع.
چراغها ناگهان خاموش
میشوند. چند پروژکتور بر راهرو سفیدرنگ نور میتابانند. بیسیمها به همدیگر
علامت میدهند و نخستین مدل وارد میشود. چشمهای بزککردهاش به یک نقطه در
انتهای راهرو خیره شده. سرش تکان نمیخورد. سینه سپر کرده و دستهایش منظم جلو و
عقب میروند. دانههای عرق در همین چهلپنجاه قدم بر پیشانیاش مینشیند. از مغربِ
راهرو وارد میشود و از مشرقش خارج. در پشت صحنه، مثل فوتبالیستی که در دقیقه نود
گل پیروزی را زده باشد، خوشحالی میکند. دومی و سومی و چهارمی و ... بیستمی هم میآیند
و میروند. ده دقیقه طول میکشد، هفته مد پاریس هم همینطور است؛ هر سئانس از هر
شو ده دقیقه بیشتر طول نمیکشد.
زنی که لباس سرهنگ
آئورلیانو بوئندیا را پوشیده با همکارش میآید. جمیعت به تشویق ایستادهاند. دو سه
دقیقه برای همدیگر ابراز احساسات میکنند. برنامه هنوز تمام نشده. مدلها به ردیف،
با ابروهایی ناچار گرهخورده، میروند روی سکوهای سالن انتظار میایستند. صمُ بکمُ،
بیحرکت، عین مانکنهای بیجان مغازهها. فرقشان فقط در قلبی است که هیجانِ تپش
دارد. نسکافه و شیرینیِ رنگی سرو میکنند تا حاجتِ هیچ نباشد جز تماشای مدلها.
وقت تماشا تمام میشود. مدلها دوباره جان میگیرند. گره از ابروها وامیشود. خنده
بر لبها، سو بر چشمها و دستمالی بر پیشانی مینشیند تا عرق از جبینِ جوان پاک
کند.
- آقا توی این لباس
راحتین؟
- خیلی. ریلکسیم و کول.
یکی دیگر میپیوندد به
گفتوشنود: «اصلاً احساس ناراحتی نمیکنیم. من قبلاً هم مدل بودم. برای کتوشلوارِ
[...] کار میکردم. دیگر حرفهای شدهام.»
مدلها «مربیِ حرفهایِ
بینالمللی» دارند که «در ترکیه و مالزی سابقهی کار دارد».
- چقدر طول میکشه تا
برای برنامه آماده بشین، از تمرین گرفته تا آرایش و پوشیدن لباس؟
- حرفهایها یکساعته
آماده میشن. ولی آماتورها ممکنه پنج تا شش ساعت طول بکشه.
مدلها بهصورت شبکهای
جذب این شوها میشوند. یکی که آشنا با گروه است به دوستش میگوید، آن دوست به دوست
دیگر و به این ترتیب مجموعهی مدلها تکمیل میشوند.
- مدل شدن چه شرایطی
داره؟
- برای من که شرایط
خاصی نداشت. نگاهم کردن و پسندیدن و بعد آموزشهای لازم را دادن.
نخستین بار است که مدل
شده و سرحال و خوشحال و راضی بهنظر میرسد. زیر چشمهایش رنگ آبی زدهاند تا با
سرآستین کتِ تابستانی هماهنگ باشد.
- دستمزدت چقدره؟
- به ما گفتن نگین.
- حالا حدودی ...
- بین هشتصد تا یه تومن
برای هر شو.
ترویج مد یا بهینهسازی
صنعت
بنیاد ملی مد و لباس
اسلامیایرانی و کارگروه ساماندهی مد و لباس کشور (زیرمجموعهی
معاونت هنری وزارت ارشاد) از ناظران هفته مد تهران هستند. این دو نهاد هر سال همزمان
با دهه فجر جشنواره مد و لباس فجر را برگزار و آخرین مدلهای تأییدشده را به عموم
عرضه میکنند. بنیاد مد و لباس اسلامیایرانی دو سیاست عمده این نهاد را اینگونه
اعلام کرده: «هویتبخشی به دستاندرکاران حوزه مُد و لباس و ارتقای قدرت انتخاب
مردم در حوزه مد و لباس.» خروجیِ عمده این نهاد، از زمان تأسیس در ۱۳۸۵ تاکنون، برگزاری چهار
دوره جشنواره مد و لباس فجر و صدور مجوز چند مرکز «عرضه لباس ایرانیاسلامی» بوده
است.
از سوی دیگر در بروشور
معرفی هفته مد تهران نوشتهاند: «هدف این رویداد گردهمایی طراحان برتر ایرانی و همچنین
سایر عوامل صنعت مد برای نمایش زنده مجموعهآثار طراحان ایرانی است. ... هفته مد
تهران تلاش میکند بهترین فضا و زیرساخت لازم را، با بهترین کیفیت، برای پیشرفت و
توسعه بهینهی صنعت مد در ایران فراهم سازد.»
سالنِ شو خالی شده. مرد
هزارهای در سکوت تی میکشد و میخندد. مرد دیگری در مغازه موبایلهای لاکچری قصد
خرید آیفون ۶ با استایل سواروسکی کرده. قیمت: حدود
بیست میلیون تومان. چند نفر توی آسانسور طبقات سامسنتر گیر کردهاند و لحظهای
انگشتشان را از زنگِ هشدار برنمیدارند. مسؤول آسانسورها نیست. دنبالش میگردند.
پیدا نمیکنند. یکی را میفرستند طبقهی چهارم تا به آنهایی که توی آسانسور ماندهاند
بگوید نگران نباشند. پانصد متر آنطرفتر، زیر پل پارکوی، ماشین گشت ارشاد
ایستاده است.
* تکهای از آغاز «صد
سال تنهایی» نوشتهی گابریل گارسیا مارکز
* پدیدآورندگان : نویسنده: ویلیام تاكری
موضوع
: داستانهای انگلیسی - قرن 19 - تاریخ و نقد , تكری، ویلیام، میك پیس، 186 - 1911
م. - یاوه بازار - نقد و تفسیر
ناشر
: امیركبیر، كتابهای جیبی
محل
نشر : تهران
قطع
: جیبی
نوع
کتاب : تالیف
زبان
اصلی : انگلیسی
قیمت
: 10000
نوع
جلد : شومیز
قطع
: جیبی
تیراژ
: 3000
تعداد
صفحات : 50
تاریخ
نشر : 1389/5/2
رده
دیویی : 082038 شابک
: 978-964-303-160-2
,
"«یاوهبازار» چنان كه از سخنان خالق آن، ویلیام تاكری، مستفاد میشود مكانی
است انباشته از بیهودگی، بیحاصلی، اعمال سفیهانه و كردارهای نابخردانه، شرارت،
دروغ و نیرنگ و سرانجام هیچ. نمایشگاهی است كه در آن چیزهایی مد شده است و همه
تجددخواهان و نویسندگان میكوشند آن چیزها را داشته باشند، اما وقتی به آنها میرسند،
میبینند سرابی بیش نبوده است. همه به هم دروغ میگویند و همه جز تظاهر و شیادی
كاری ندارند، به امید اینكه به چیزی برسند كه آنچیز جز هیچ نیست. بیست و یكمین
شماره از مجموعه ادبیات كلاسیك جهان به تحلیل رمان «یاوهبازار» اثر ویلیام
تاكری ـ از نویسندگان قرن 19 انگلیس ـ اختصاص یافته است."
No comments:
Post a Comment