Saturday, January 16, 2016

آیا صبح نزدیک نیست؟(الیس الصبح بقریب؟!!) در سوک دخترِ زیبای هگمتانه


وقتی سید مرتضی مجیدی به طرفِ سعید حجاریان رفت تا به او نامه ای بدهد «سعید عسگر» با یک کلت در دستش در خیابان به طرفِ مغزِ متفکرِ اصلاحات میرفت. قرار بود سعید,سعید را ترور کند. اسلحه در دستِ سعید وسطِ خیابان. سعید مقابلِ سعید. سعید ماشه را کشید و سعید حجاریان نقشِ زمین شد.
تمامی روزنامه ها در فردایش تیتر زدن: «شلیک به مغزِ اصلاحات»
سعید عسگر در دادگاه بلند میخندید و میگفت: (تصویر در کامنت )
«حاج آقا دستور داد بزنم و با اجازه ایشان ماشه را کشیدم و پشیمان نیستم.حجاریان زیاد حرف میزد»

سعید عسگر «بسیجی راه امام» بعدِ چندماه آزاد شد و حتی سوابقِ وی ثبتِ کیفری هم نشد.
این عکسِ «ابوالقاسم» است که مردمِ مهربانِ همدان خوب میشناسنش. پدرِ دکتر ♥زهرا بنی یعقوب♥(سمت راست پدرش) که سالها به دنبالِ گرفتنِ حقی بود کـه به او ندادند.
هشت سالِ پیش زهرا با نامزدش توسطِ بسیج و سپاه پاسداران در پارکِ همدان دستگیر میشود و به علت جمعه و شنبه(عيد فطر) تعطیلی دادگاه، اين دختـر 48 ساعت در بازداشتگاه مركز امر به معروف سپـاه همدان حبـس میشود. صبح دوشنبه خبری گلوی هگمتانه و هـمدان را گرفت!!
« دخترِ دانشجوی دانشگاه علوم پزشکی که توسطِ امربه معروف دستگیـر شده بود در بازداشتگاه سپـاه پاسداران کشته شد.»


کبودی در بدنِ زهرا,شکستنِ استخوان های دست و انگشتانِ پا و بینی, آثارِ تجاوز, بریدگی در گلو,کبودی در رانِ چپ, ورمِ سر, آثارِ شکنجه های وحشیانه بر تنِ دختری که در مدرسه تیزهوشان درس خونده بود و در آزمون سراسری دانشگاهها رتبه بیست و شش رو کسب کرده بوده و قبل از مرگ،از دانشگاه تهران در رشته پزشکی عمومی فارغ التحصیل شده بود برای هیچکس باور کردنی نبود.
«محمد حسین قره باغی رییس و حسن مستقیمی» عضوِ ستاد امر به معروف و نهی از منکر همدان(مثلِ سعید عسگر) در دادگاه میخندیدند و میگفتند:
اون دختر خودش خودش رو کشته. ما از هشت سالگی عضوِ بسیج بودیم. ما بسیجی راه امام هستیم.
«قره باغی» و «مستقیمی» پس از چند روز حبس و بدونِ ثبتِ سابقه کیفری آزاد شدند.
فردایش هیچ روزنامه ای تیتر نزد.


 پدر سالها دنبالِ حقِ زهرایش دوید و گریست اما سپاه پاسداران تهدیدش کردند خانه و خانواده ات را آتیش میزنیم, هرکسی از تو پرسید حق نداری جواب بدی. 40 میلیون به شما میدهیم و سکوت کنید و از این شهر بروید.
پدر گریه میکرد و میگفت: من و پروین(مادرِ زهرا) سکوت نمیکنیم و عاملانِ قتلِ دخترم را نمیبخشیم. صدای مارو بشنوید.

روزی کـه همه یادشان رفته بود ♥زهرا بنی یعقوب♥ دخترِ زیبای هگمتانه مُـرده بود. 

No comments:

Post a Comment