Saturday, January 9, 2016

دریغ از تو که بروی! - محمد نوری زاد

محمد نوری زاد
دریغ از تو که بروی!

 همه ما می رویم و این دنیا را به دیگرانی وا می نهیم که آنان نیز خواهند رفت یک به یک. اما دریغ از تو که بروی و "جنتی" بماند. تو بروی و عتیقه هایی چون علم الهدی و خاتمی، و قاتلانی چون شیخ علی فلاحیان و شیخ مصطفی پورمحمدی و شیخ روح الله حسینیان بمانند. دریغ از ادب و فهم که بروند و جایشان را ناسزا و جهل بگیرد. با اطمینان میگویم: تو حتی اگر به مرگی طبیعی بمیری، تو را کشته اند پیشاپیش. تو باید – آری باید - طعم این "دوران" را میچشیدی. تا دیگر از دوران طلایی امام مگویی. تا بدانی پنبه ی این تاری که بدست و پای مردم تنیده اند، در همان دوران طلایی رشته شده است. ما می دانیم که همین اکنون اگر تو را رها کنند، هرگز سراغی از دوران طلایی امام نخواهی گرفت. که دوران طلاییِ تو همین اکنونِ توست. چه خوب که پرده ها پس رفت و چهره ها عریان شد. وگرنه ما و تو همچنان از مناقبِ مقام عظمای ولایت می گفتیم و به همان می نازیدیم. بمان و مرگ را بتاران. بمان و مرگ آوران را دق مرگ کن. بمان و برای ما از دوران طلایی ات بگو. تو تازه از جنس مردم شده ای. کجا بروی؟
دو: ف مثل فهم
تابلوی ف مثل فهم، شاید بزرگ ترین و کاربُرده ترین اثر من است. چندی پیش دانستم که سرکار خانم معصومه دهقان – همسر همراه و فداکارِ جناب عبدالفتاح سلطانی – این اثر را دوست دارد. دیشب، بسته بندی اش کردم و بستم به سقف اتومبیل و راه افتادم به سمت خانه ی شان. در راه، باران شدت گرفت. خیال من اما راحت بود. پوشش پلاستیکیِ تابلو، آن را از "نفوذ" باران محافظت می کرد. شما را بخدا می بینید؟ به هر طرف که سر می چرخانیم، این "نفوذِ" ناقلا سرو کله اش پیدا می شود. در یک کلمه، این بگویم و بگذرم که اگر تمام هیمنه ی دستگاه قضا را یک به یک وا بکاویم، یکی مثل جناب عبدالفتاح سلطانی پیدا نمی کنیم که هم قانون را نیک بداند و هم: سالم باشد و انسان و مردمی و غیرت مند و نترس و شجاع و پاکدست و نیک اندیش و وطن پرست. این وکیل کم نظیر، سالهاست که زندانیِ آدمهایی است که از قانون جز دستمال گونگی و مچالگی نخواسته اند و نمی خواهند. عجبا که سه قاضیِ درستکار در رأی نهاییِ خود، حکمِ زندان جناب عبدالفتاح سلطانی را غیر قانونی و خلاف شرع دانسته اند! این رأی، که باید توسط رییس قوه ی قضاییه تأیید یا رد شود، سه سال تمام است که در کشوی میز جناب شیخ صادق لاریجانی مانده و هیچ اعتنایی بدان نمی شود. از آنسوی اما، آدمکشی مثل اژه ای – سخنگوی دستگاه قضا – پیغام داده که عبدالفتاح سلطانی توبه نامه بنویسد تا آزادش کنیم. می گویم: حضرتِ اژه ای را مورچه ای تصور کنید که در برابر دماوند ایستاده و با صدای فرو مرده اش داد می زند: ای دماوند، اگر می خواهی بِنوَردَمت، بیا و بلندای خود را انکار کن! داستان نفوذ، حکایتِ مورچگان ریزی است که وکلای سرآمدی چون عبدالفتاح سلطانی و دکتر محمد سیف زاده را با همه بلندای تخصصی و انسانی اشان زندانی می کنند تا فرصت برای مصدر نشینی و گشاده دستی شان فراهم شود!
سایت: nurizad.info
فیسبوک: https://www.facebook.com/m.nourizad
اینستاگرام: mohammadnourizad
تلگرام: telegram.me/MohammadNoorizad
ایمیل: mnourizaad@gmail.com

محمد نوری زاد
نوزدهم دیماه نود و چهار - تهران

No comments:

Post a Comment