Tuesday, January 19, 2016

آرش صادقی و بیست سال زندان ناجوانمردانه!!


این جوان را خوب تماشا کنید! اسمش آرش صادقی است. دانشجویی بوده که در وقایع سال 88 دستگیر و توسط یکی از قاضیان مزدور 19 سال زندان برایش تدارک میبینند!!
در جریان مراجعه ی مامورین به خانه شان برای دستگیری وی، مادر چهل و دوساله اش دچار خونریزی داخلی شده و از دنیا میرود. امروز من و مادر امیرارشد تاجمیر ساعتی را با این جوان و همسرش بودیم. حیرت و اندوه وجود هر دوی ما را فراگرفت وقتی دانستیم این جوان محجوب و مودب باید 20 سال در زندان بماند . بیست سال!! 
بی انصاف بی مروت چطور دلت آمد روی برگه ای با آرم و انگ عدالتخانه بنویسی 20 سال زندان؟ آنهم برای کسی که باعث مرگ مادرش شده اید؟ چطور دلت آمد زندگی را بدزدی از این جوان؟ 
بی رحم! بدخلق! مگر بیست سال زندان فرقی با اعدام و کشتن این جوان دارد؟ آه از نهادم بلند شد وقتی دانستم آرش تنها حدود یک سال از ریحان من بزرگتر است. 
خدایا بشکن قلمهایی که زندگی و جان و جوانی عزیزان و فرزندان این سرزمین را به آسانی آب خوردن نابود میکنند!! چند ساعت از مصاحبتم با این زوج گذشته اما هنوز پریشانم. تکلیف خانواده نوپایی که این زن و شوهر جوان تشکیل داده اند چه میشود؟ ولله که بجز نفرین بر بخت سیاه مردم این سرزمین چیزی به فکرم نمیرسد. اتهامهای خود ساخته ای چون اقدام علیه امنیت ملی، اجتماع و تبانی و توهین به فلانی و بهمانی. کدام اقدام؟ اسلحه داشته؟ کسی را کشته؟ میخواسته کسی را بکشه؟ محلی را منفجر کرده؟ 
اجتماع کردن یا حتا تحصن یا تظاهرات مسالمت آمیز در قانون اساسی کشور مجاز است. تبانی ؟ تبانی با چه کسی ؟ با سران و مسوولین بانکها برای خالی کردن بیت المال ؟ یا با دکل دزدها؟ تبانی با چه کسانی و برای چه هدفی ؟
آهای گوشهای ناشنوا. آی کسانی که انگشت در گوش فرو کرده اید مبادا حرف حق بشنوید. آهای کسانی که کور و کر شده اید!

بسیاری از شما در دو سال اخیر به تمسخر رفتار و عملکرد مقامات گذشته اقدام کرده اید. در مجلس و دولت زبان به انتقاد گشوده اید. 
این جوان همین انتقادات امروزین شما را نوشته و گفته . فقط در سال 88. زمانی که شما دورویان و دغلبازان مشغول حمایت از دزدها بودید. 
دزدهایی که خورشید را از آسمان مردم دزدیدند. 
نان را سفره ها. 
مروت و عشق را از قلبها. 
شجاعت را از وجود. 
و راستی و درستی را از مغزها. 

این جوان مثل بلبلی خوش آهنگ بگوش مردم ترانه بیداری و شور خوانده. چرا باید حکم مرگ تدریجی برایش صادر شود؟ چرا باید جان و جوانیش اعدام بیست ساله شود؟ چرا درد او را کسی نمیگوید؟ چرا تشکلهای سیاسی خبر 20 سال زندان او را در محاق سانسور خبری برده اند؟ کلمه ای نیست که از او بگوید؟ حامیان کلمه چطور؟ نکند علاوه بر تبعیض در نه به اعدام، در باره ناحق بودن احکام زندان هم تبعیض روا میدارید؟ ای ننگ و نفرین بر چنین احکامی بر چنین خلقی. بر چنین مرامی ... رضا کریمی

No comments:

Post a Comment