Wednesday, January 20, 2016

نامه سیدحسین میردامادی خطاب به رهبری



سیدحسین میردامادی خطاب به رهبری:
ادعای مماشات می‌کنید اما به محصوران اجازه دفاع نمی‌دهید
  دوشنبه ۲۱ام دی, ۱۳۹۴

رطب‌خورده منع رطب کی کند؟
سیدحسین میردامادی، پدر سید سراج الدین و دایی رهبری: 
آقای خامنه‌ای! شما که ادعای مماشات نسبت به محصوران می‌کنید و در هر مناسبتی یک‌جانبه به آنان حمله می‌کنید، آیا هیچ فرصت و مجال و میکروفون و تریبون آزادی تاکنون به این محصوران دربند داده‌اید که از خود دفاع کنند؟ 

​ موضع‌گیری آقای خامنه‌ای، رهبر جمهوری اسلامی ایران، در مورد جنایت اخیر آل‌سعود و به شهادت رساندن آیت الله نمر باقر النمر -که به حق موضعی صحیح و به‌جا بود- را رسانه‌ها نقل کردند و علی‌القاعده پیگیران شنیده‌اند. مناسب است عین سخن ایشان را برای بیان مقصود در اینجا نقل کنیم: ​
«رهبر انقلاب صبح دیروز در جلسه درس، جنایت بزرگ عربستان سعودی در به شهادت رساندن عالم مؤمن و مظلوم شیخ نمر باقر النمر را به شدت محکوم کردند و با تاکید بر لزوم احساس مسئولیت دنیا در قبال این جنایت و جنایات مشابه سعودی در یمن و بحرین، خاطرنشان کردند: بدون تردید خون به ناحق ریخته این شهید مظلوم به سرعت اثر خواهد کرد و دست انتقام الهی گریبان سیاستمداران سعودی را خواهد گرفت.

​ایشان گفتند: این عالم مظلوم نه مردم را به حرکت مسلحانه تشویق می‌کرد و نه به صورت پنهانی اقدام به توطئه کرده بود، بلکه تنها کار او، انتقاد علنی و امر به معروف و نهی از منکر برخاسته از تعصب دینی بود و افزودند: خداوند متعال از خون بی‌گناه نمی‌گذرد و خون به ناحق ریخته، بسیار سریع دامان سیاست‌مداران را و مجریان این رژیم را خواهد گرفت. ایشان با انتقاد شدید از سکوت مدعیان آزادی، دموکراسی و حقوق بشر و حمایت آنان از رژیم سعودی که خون بی‌گناه را تنها، به خاطر انتقاد و اعتراض به زمین می‌ریزد، تاکید کردند:
جهان اسلام و همه دنیا باید نسبت به این قضیه احساس مسؤلیت کند.

رهبر انقلاب همچنین افزودند: یقیناً شهید شیخ نمر مورد تفضل خداوند خواهد بود و بدون شک دست انتقام الهی گریبان ظالمانی را که به جان او تعدی کردند خواهـد گرفت و این همان چیزی است که مایه‌ی تسلی است.»
​این اظهارات درست و به حق آقای خامنه‌ای مبنی بر مصون نبودن حق‌گویان صلح‌گرا در رژیم سعودی، به عینه گویای واقعیت در داخل کشور جمهوری اسلامی ایران نسبت به اغلب زندانیان سیاسی، عقیدتی و روزنامه نگاران حق‌گوی تحت فشار است؛ کسانی که سال‌هاست در زندان جمهوری اسلامی به سر می‌برند و به جرم انتقاد علنی، امر به معروف و نهی از منکر برخاسته از تعصب ملی و غیرت وطنی و نصیحت و خیرخواهی نسبت به ائمه مسلمین(به تعبیر امام علی علیه السلام) «ملجم» یا "دهان ‌دوخته" شده‌اند. مظلومانی که اکثر قریب به اتفاق آنان، نه مردم را به حرکت مسلحانه تشویق می‌کردند و نه به صورت پنهانی یا آشکار اقدام به توطئه و تبانی علیه نظام کرده بودند. ولی دستگاههای قضایی، اطلاعاتی-امنیتی و سپاه، تحت امر رهبری، برای توجیه اعمال ظالمانه خود به ناحق اتهام‌هایی کلیشه‌ای مانند: «تضعیف نظام»، «نشر اکاذیب»، «تبانی» و غیره را که اتهام‌هایی دیکته شده است، به این دلسوزان نظام نسبت می‌دهـند، در حالی که بعضی از این محکومان مظلوم سابقه‌ جبهه و خدمات شایان به انقلاب و شرکت و تشویق مردم به شرکت در انتخابات را در کارنامه‌ خود دارند. جناب رهبر هم با اطلاع از این ناروایی‌ها به آسانی از کنار آن می‌گذرد و واکنشی، جز سکوت، از خود بروز نمی‌دهـد؛ در صورتی که طبق روایات زیادی که از پیامبر و اهل بیت عصمت و طهارت علیهم السلام رسیده است، یاری نرساندن به مظلوم از کسی که می‌تواند آن‌ها را یاری کند، مشارکت در ظلم محسوب می‌شود. جای سؤال است که: چگونه مراجع محترم تقلید در قبال این ظلم‌های آشکار و بیّن سکوت کرده‌اند و از این مظلومان دفاع نمی‌کنند؟

​ روایت جالبی در کتاب «جواهرالسنه» شیخ حُرِ عاملی در این رابطه آمده است: خداوند به شعیب پیامبر وحی می‌کند «انی معذبٌ من قومک اربع مأه الفاً من شِرارِهم، وستین الفاً من خیارهم، فقال(ع) یاربّ هؤلاء الاشرار فما بال الاخیار فاوحی الیهِ أنهم داهنوا أهلَ المعاصی وَلم یغضِبوا الغَضبی». خداوندعزوجل به شعیب وحی کرد که من از قوم تو چهارصد هزارنفر از بدان و شصت‌هزار نفر از نیکان آنها را عذاب خواهم کرد، شعیب عرض کرد: بار الها عذاب اشرار بجاست ولی نیکان را چرا معذب می‌سازی؟ وحی آمد چون آنها دست به تملق ظالمان و اهل معصیت می‌زنند و از کردار بدان خشم نمی‌گیرند».
براساس این روایت صحیحه سکوت در قبال ستم دستگاه امنیتی نظام، مورد خشم و عذاب خداوند خواهد بود. می‌بینیم که رژیم سعودی هم آیت الله نمر را به اتهام دروغین تروریست بودن، سر می‌بُرد و به‌قول آقای رئیس‌جمهور خطاب به وزیر خارجه دانمارک: «پاسخ به انتقاد که سربریدن نیست»! و ما هم بر همین سیاق می‌گوئیم: پاسخ به انتقاد که زندان نیست! آن هم انتقاد از دولتی که دو معاون اول آن به اتهام فساد اقتصادی اکنون در زندان به‌سر می‌برند! رویدادی عجیب که در هیچ دولتی سابقه نداشته است. آن هم انتقاد از رئیس دولتی که ده روز در خانه می‌نشیند و قهر می‌کند و چنانچه بیم مبتلا شدن به «سرنوشت بنی صدر» را نداشت، به سر کار برنمی‌گشت. 

سر بریدن منتقد، بزرگ‌ترین ظلم و زندانی کردن منتقدان داخلی هم ظلمی دیگر است، که «المُلکُ یبقی مَعَ الکُفر ولا یَبقی مَعَ الظُّلم» جای شگفتی است که بازجو به برخی روزنامه‌نگاران گفته بوده است: شما چرا با رسانه های غربی که خط قرمز ماست مصاحبه کرده‌اید؟! کدام یک از دولتمردان ایرانی است که چه در خارج و چه در داخل کشور با رسانه‌های غربی مصاحبه نکرده باشنـد؟ حتی امام، رحمه الله علیه، هم با رسانه‌های غربی مصاحبه می‌کردند؛ به جرم مصاحبه که سال‌ها یک انسان را به زندان نمی‌افکنند! به‌قول خود آقای خامنه‌ای، «بی تردید انتقام الهی گریبان این نیروهای فشار ظالم به این مظلومان دربند را خواهد گرفت»!

​اکنون خطاب من، به عنوان یک شهروند که نمی‌تواند در قبال ظلم ساکت بنشیند و مشمول عذاب الهی شود، به آقای خامنه‌ای این است:
١ . آیا این اظهارات به‌حق شما در مورد جنایات بزرگ رژیم آل سعود دربارۀ آیت الله نمر(مبنی بر بی‌گناهان را سر بریدن به جرم انتقاد) شامل ظلمِ بیّن زندانی شدن طویل‌المدت روزنامه‌نگاران و زندانیان سیاسی و عقیدتی، و حصرخانگی بر خلاف قانونِ سه تن از یاران صدیق انقلاب، که تنها جرمشان انتقاد از تخلف‌ها و فسادهای مسؤلان نظام بوده است، نمی‌شود؟ 
آیا مردم با خود نخواهند گفت رطب خورده منع رطب چون کند؟ 
کدام یک از اینان جنگ مسلحانه علیه نظام به‌راه انداخته بودند که مستوجب این ظلم‌ها شده‌انـد؟ 
چرا باید ظلم چنان دامن‌گستر باشد که حتا از آزادی مشروط نسبت به این زندانیان عقیدتی و سیاسی، که حق قانونی آنان است، نیز دریغ شود؟

٢ . چرا باب نصیحت نسبت به ائمه مسلمین و امر به معروف و نهی از منکر که وظیفه عالمان دینی و مراجع عظام تقلید و بلکه آحاد مردم است، از بیم نیروهای فشار و جَوِّ خفقان و رٌعب و وحشتِ حاکم بر جمهوری اسلامی ایران به تعطیلی کشانده شده؟ 
آیا این امر تعطیل کردن واجبات الهی نیست؟ 
امر به معروف و نهی از منکر از چنان اهمیتی برخوردار است که برخی از عدلیه (معتزلیان) آن را از اصول دین به شمار می‌آوردند. همه گونه قدرت، امکانات و شرایط این کشور در اختیار شماست. از رسانه «ملی» و صدا وسیما گرفته تا روزنامه‌ها، قوه قضائیه، اطلاعات، وزارت کشور، سپاه و نیروهای مسلح و انتظامی و تریبون های نمازجمعه و بسیج و قس علیهذا. 
چرا از این همه امکانات تحت امر خود برای پیشگیری و جلوگیری از نابسامانی‌های اجتماعی و سیاسی(که خود را در خودسری‌ها، حمله به سفارتخانه‌ها و کنسول‌گری‌ها، حمله به اجتماعات قانونی و سخنرانی‌های شخصیت‌ها، حمله به دفاتر مراجع عظام تقلیدِ منتقـد و آمر به معروف و ناهی از منکر و سلب آزادی‌های مشروع و احکام خشن و ناعادلانه قضات نشان می‌دهد) استفاده نمی‌کنید؟

٣ . چرا حوزه‌های علمیه کشور، که همواره در طول تاریخ از هرگونه وابستگی‌های مادی و حکومتی مصون بوده، تنها و تنها برخوردار از معنویات و امدادهای الهی و عنایات امام زمان (ع) و حمایت مردم مؤمن بوده است، اکنون آلوده به جَوِّ حکومتی-امنیتی و دولتی شده است؟ 
با کمال تأسف دیده می‌شود گاهی توسط برخی طلاب -به اصطلاح- بسیجی و متعهد و حامیان ولایت فقیه به جلسات درس و دفاتر مراجع عظامی که امر به معروف و انتقاد می‌کنند، هتک حرمت و حمله می‌شود، ولی از جانب شما برخورد قاطعی صورت نمی‌گیرد.

۴ . مساجد سراسر کشور که منحصراً باید پایگاه توحید و مبارزه با هرگونه شرک و مقام‌پرستی بوده باشد و از وابستگی‌های جناحی به دور، و برخوردار از آزادی‌های مشروع باشد، متأسفانه به صورتی در آمده است که اگر امام جماعتی به طور علنی ازمقام خاصی(به ویژه رهبری) نام نبرد و تایید نکنـد و دعا نکند، توسط بسیج از امامت مسجد اخراج و بجای او از امام جماعت مطیع امر نهاد بسیج استفاده می‌شود.

این امر نه تنها شبهۀ شرک خفی که شرک جـَلِّی را در اذهان متبادر می‌کند. 
یک نمونه: در مسجد محل ما در مشهد که پس از مدت‌ها برخوردار از امام جماعتی فاضل و متعهد شده بود و جوانان نمازخوان حاضر در مسجد را چند برابر کرده بود، بدلیل اینکه از «خدمتگزاران به مملکت» به طور کلی دعا می‌کرد و نام رهبری را کمتر به زبان می‌آورد(و نه این‌که اصلا نیاورد) در عین حالی که بسیار مورد علاقه نمازگزاران بود، ناگهان از سوی بسیج مسجد اخراج واین امر موجب شد تعداد زیادی از نمازگزاران پراکنده شوند و دیگر در آن مسجد نماز نگزارند.

۵ . در دانشگاه‌ها و مراکز آموزشی عالی، محیط خفقان و سانسور و تفتیش عقایـد و سلب آزادی‌های مشروع و عدم امنیت شغلی بیداد می‌کند و روح یأس و نومیدی و فقدان دلگرمی و شوق به کار را، حتا شدیدتر ازدوران ساواک شاه، در هیأت علمی و کارکنان روزافزون نموده است.

۶ . در دستگاه‌های قضایی، که امام علیه الرحمه در جهت بهبود آن با حسن نیتی که داشتند از علما و حوزه‌های علمیه همکاری می‌جستند، با کمال تاسف شاهد تخلف‌ها و قضاوت‌های افراد ناصالح و احکام بر خلاف واقع هستیم، این رویه شیوع کلاهبردار‌ی‌ها در کشور و احیانا رشوه و حق کشی‌هایی را در پی خواهد داشت، که قلم از تحریرش عاجز است. 
جالب اینجاست که بیشتر تخلف‌ها و حق کشی‌ها از جانب کسانی صورت می‌گیرد که به جانبداری از ولی فقیه تظاهر می‌کنند. برای توضیح بیشتر به شمه‌ای از روند بازجویی‌‌های قوه قضائیه و دستگاه اطلاعاتی و امنیتی اشاره می‌کنم که بر اساس آن شیوۀ باطل داوری صورت گرفته و کیفرخواست باطل و زندان‌های طویل المدت نسبت به متهمان سیاسی و عقیدتی صادر می‌گردد: 

در اغلب بازجوئی‌ها از متهمان سیاسی و عقیدتی در باب عقائد آن‌ها پرسش می‌شود: 

نظرتان در باب ولی فقیه و «سران فتنه» چیست؟ 
یا از حیطه خصوصی افراد سؤال می‌شود: به کجاها سفر کرده‌ای؟ 
به چه منظور سفر کرده‌ای؟ 
چه کسانی در جلسات آن‌جا شرکت داشته‌اند؟ و چه صحبت‌هیی داشته‌اید؟ 
تمام این بازجوئی‌ها برخلاف نص صریح قرآن مجید درآیه ۱۲ سورۀ حجرات است که می‌فرماید: «ولاتجسسوا»، در کار دیگران تجسس نکنید. تجسس باطل و حرام است.
​در همین راستا به بند ۶ «فرمان هشت ماده‌ای حضرت امام خمینی» (علیه الرحمه) توجه کنید: «هیچ کس حق ندارد به خانه یا مغازه و یا محل کار شخصیِ کسی بدون اذن صاحب آن‌ها وارد شود یا کسی را جلب کند، یا به‌نام کشف جرم یا ارتکاب گناه، تعقیب و مراقبت نماید، و یا نسبت به فردی اهانت نموده و اعمال غیرانسانی- اسلامی مرتکب شود، یا به تلفن یا نوار ضبط صوت دیگری به‌نام کشف جرم یا کشف مرکز گناه، گوش کند، و یا برای کشف گناه و جرم هر چند گناه بزرگ باشد، شنود بگذارد و یا دنبال اسرار مردم باشد و یا تجسس از گناهان غیر نماید یا اسراری که از غیر به او رسیده ولو برای یک نفر فاش کند، تمام اینها جرم و گناه است و بعضی از آنها چون اشاعه‌ی فحشا و گناهان، از کبایر بسیار بزرگ است و مرتکبین هر یک از امور فوق، مجرم و مستحق تعزیر شرعی هستند و بعضی از آنها موجب حَدّ می‌باشند». 

با توجه به این موارد یادشده می‌بینیم که در روند بازجوئی‌ها و صدور کیفرخواست‌ها هیچ‌کدام از موارد فوق رعایت نمی شود، لذا احکام صادره اکثرا ظالمانه و ناحق است. جایز نبودن ورود به حریم شخصی از مسلمات حقوق انسانی است و تمام علما و پژوهشگران علم حقوق، بر کلیت آن اتفاق نظر دارند. حال ببینید کدام یک از متهمان سیاسی هستند که از ورود ماموران امنیتی به منازل‌شان و بردن کیس کامپیوتر و اوراق و کتابهای‌شان و برهم ریختن کتابخانه‌شان در امان نبوده باشند!!؟

٧ . مسأله‌ دیگری که اهمیتی فوق‌العاده در اسلام دارد، مسألۀ عدم خشونت و رِفق و مدارا است. اخبار در فضیلت رِفق و مدارا پرشمار است، ما در اینجا به یکی-دو مورد اشاره می‌کنیم. پیامبراکرم، صلی الله علیه وآله و سلم، فرمود: «لو کان الرفق خلقا یری، ماکان فیما خلق الله شئ أحسن منه»، اگر مدارا در قالب مخلوقی دیدنی ظاهر می‌شد، در میان آفریده‌های خدا نیکوتر از او نبود. کافی ج۲

​و نیز فرمود «ان الله رفیق یحب الرفق، ویعطی علی الرفق مالایعطی علی العُنف»، خدا رفیقی است که رِفق را دوست دارد و پاداشی که بر رفق و مدارا می‌دهد بر عُنف و درشتی نمی‌دهد. کافی، ج ۲
​و از امام صادق علیه‌السلام روایت است که: «جاء جبرئیل الی النبی(ص) فقال یا محمد ربک یقرأ السلام و یقول دار خَلقی»، جبرئیل نزد پیامبر صلی الله علیه وآله آمد و گفت: ای محمد، پروردگارت سلام می‌رساند و می‌فرماید: با آفریدگانم مدارا کن.

​و مهم‌تر از همه این آیه شریفه قرآن مجید است: «فبما رحمه من الله لِنتَ لَهم» برای اختصار به ترجمه آیه بسنده می‌کنیم: «به برکت رحمت الهی در برابر مردم نرم و مهربان شدی؛ و اگرخشن و سنگدل بودی، از اطرافت پراکنده می‌شدند، پس آنها را ببخش و برای آنها آمرزش بخواه؛ و در کارها با آنها مشورت کن؛ اما هنگامی که تصمیم گرفتی، بر خدا توکل کن؛ زیرا خداوند متوکلان را دوست می‌دارد. آل عمران/ ۱۵۹
​ملاحظه فرمودید؟! این است دستورات اسلام در خصوص عدم خشونت و رفق و مدارا با خلق. حالا ببینید عملکرد قاضی پروندۀ یکی از این روزنامه‌نگاران (قاضی صلواتی) را که حداکثر حکم ۶ سال را برای زندانی سیاسی بریده است، آن هم به اتهامی که حتا اگر وارد باشد حکم آن در قانون یک سال است، قاضی به متهم خطاب می‌کند که: ما نسبت به شما شدت عمل نشان می‌دهیم تا دیگر ایرانیان خارج از کشور حساب کار دست‌شان بیاید! و این تازه مشت نمونه خروار است. رفق و مدارای اسلامی کجا و این خشونت و ضد مدارای غیراسلامیِ قضات دستگاه قضایی ما کجا! «ببین تفاوت ره کز کجاست تا به کجا».

٨ . جناب آقای خامنه‌ای! شما که ادعای مماشات نسبت به محصوران می‌کنید و در هر مناسبتی یک‌جانبه به آنان حمله می‌کنید که: «چرا از کردۀ خود پشیمان نشده‌اند و حساب کارخود را از اهانت‌کنندگان به عاشورای حسینی و تایید و حمایت استکبار جهانی از آنان جدا نکردند و نمیدانم کی و چگونه این آسیب‌هایی که به نظام وارد کردند جبران می شود و خط قرمز ما فتنه‌ ۸۸ است»، آیا هیچ فرصت و مجال و میکروفون و تریبون آزادی تاکنون به این محصوران دربند داده‌اید که از خود دفاع کنند و یا دیدگاه‌هایشان را در روزنامه‌ها آزادانه مطرح کنند؟ طرفین نزاعی که یک طرف نزاع همه امکانات، قدرت و رسانه‌ها را در اختیار دارد و طرف‌های دیگر، در حبس‌اند و فاقد هرگونه امکان دفاع. قضاوت بین این دو طرف با این اختلاف فاحشی که وجود دارد، کار دشواری است و کاری است که تنها از دادگاه عدل الهی برمی‌آید و بس.

٩ . جناب آقای خامنه‌ای! بجز خداوند علیِّ اَعلی، هیچکس دیگری، حتا پیامبران اولوالعزم و امامان معصوم، بی نیاز از نصیحت شنودن و امر به معروف و نهی از منکر شدن نیست. تنها تفاوت این است که پیامبران را خداوند نصیحت می‌کند و ما در جای جای قرآن نصایح خداوند را به پیامبر عظیم الشأن می‌بینیم: «یا ایها الرسول لایحزنک الذین یسارعون فی الکفر» ای فرستادۀ خدا! آنها که در مسیر کفر شتاب می‌کنند و با زبان می‌گویند ایمان آوردیم و قلب آنها ایمان نیاورده است، تو را اندوهگین نکند. مائده ۴۱ یا بنگرید به دنبالۀ آیۀ ۴۲ از همین سوره «وان حکمتَ فاحکم بینهم بالقسط إنَّ اللهَ یحب المقسطین»، اگر میان آنها داوری می‌کنی، با عدالت داوری کن، که خداوند عادلان را دوست دارد. هم‌چنین اوصیاء و امامان علیهم السلام را پیامبر(ص) نصیحت می‌کند یا پدری که امام است فرزند خود را نصیحت می‌کند مانند نصایح امیرمؤمنان علیه السلام به حسنین علیهما السلام. 
بر این اساس نصیحت کردن شما، که نه خدا هستید و نه پیامبر و نه امام، که جای خود دارد، که گفته‌اند بزرگان اشتباهات‌شان هم بزرگ است. هنگامی که جَوِّ خفقان در جامعه حاکم است حتا علمای بزرگ و اساتید شما هم از بیم خودسران چماقدار، جرأت نصیحت به شما را ندارند، مشاوران شما هم که حکم دکور را در نشست‌های شما با سران دولت‌ها دارند و خاصیتی از آنان دیده نمی‌شود، مجلس خبرگان هم که وظیفه‌اش عملاً ثناگویی و تأییدگری است و بس.

لذا هنگامی که میدان را خالی می‌بینم، این کمترین، بر اساس روایات فراوانی که تاکید بر نصیحت نسبت به همه، به ویژه ائمه مسلمین، کرده است و امر به امر به معروف و نهی از منکر کرده است که جزء مهم واجبات است (اگر از اوجب واجبات نباشد)، احساس وظیفه می‌کنم که در چند جمله ی کوتاه در انتها به عرض جنابعالی برسانم که: 
آسید علی آقای عزیز! براساس آیۀ شریفه معروف که حتما به آن اعتقاد دارید «فمن یعمل مثقال ذره خیرا یرهُ ومن یعمل مثقال ذرهٍ شرآ یرهُ» تمام این احکام خلاف شرعی که بدان اشاره شد به حساب شما، که در رأس هرم قرار گرفته‌اید، گذاشته خواهد شد حتا اگر مستقیما آمِر این احکام و خلاف‌ها هم نباشید و در دادگاه عدل الهی، که چندان دور نیست، باید پاسخگوی تک-تک آن‌ها باشید، حتا اگر این پاسخگویی هزاران هزار سال(به سال‌های زمینی) به طول انجامد. به چشم به هم زدنی شرایط حکومت و قدرت شما شکل عوض می‌کند و به پایان می‌رسد؛ که «الملک لایبقی مع الظلم» و نمونه‌هایش که فوت یاران شماست را خداوند هر روز به عنوان عبرت در جلوی چشم شما قرار داده است تا پند گیرید؛ تا دیر نشده و دست‌تان از زمین و آسمان کوتاه نگشته به فکر جبران مافات باشید و جلوی این زندان‌ها و بندوبست‌ها و حصرخانگی‌ها که ظلمی بزرگ است را بگیرید و به این خودسری‌های زیانبار و جبران ناپذیر خاتمه دهید که بعد از شرک به خداوند هیچ چیزی در نزد خدا بدتر و مبغوض‌تر از ستم به بندگان خدا و گرفتاری ایجاد کردن برای آنان نیست، ظلم‌هایی که از دست‌ آن‌ها پناه‌گاهی جز خدا نیست.
​در پایان یک خاطره از مرحوم آقابزرگ شما، آیت‌الله آقا سیدهاشم، نقل کنم. در زمان ایشان، چنان‌که افتد و دانی، آخوندهای دنیاپرست و مریدباز زیاد بودنـد (چنان‌که اکنون نیز به مدد فناوری‌های روز این قماش تکثیر شده‌اند). ایشان بدون اینکه اسمی از کسی ببرند، می‌فرمودند: 
«بعضی ازاین آخوندها با رفتارشان مثل اینکه یقین دارند معاد و محاسبه ای در کار نیست». 
من، که در آن زمان نوجوان بودم، به ایشان گفتم: 
"آقا! چطور می‌شود این ملاها که فقه و اصول و نهج البلاغه و روایات خوانده‌اند، خلاف ‌کنند و منحرف ‌شوند"؟ 
ایشان با زبان ساده فرمودند: «آقاحسین! شیطانی که این ملاها را فریب می‌دهد از این آخوندها ملاتر است، همان‌گونه که حضرت آدم ابوالبشر را، که پیامبر بود، فریب دادند و از بهشت بیرون رانده شد، مجتهد را هم شیطان مجتهد فریب می‌دهد».

شاه را به بود از طاعت صد ساله و زهد        قدر یک ساعته عمری که در او داد کند

والسلام

No comments:

Post a Comment