Monday, June 30, 2014

جان زنان در خطر است!

ممنوعیت پیشگیری از بارداری؛ جان زنان در خطر است!

بی بی سی- شنبه 28 ژوئن 2014 - 07 تیر 1393

"قرص‌های ضدبارداری مرسوم‌ترین شیوه پیشگیری از بارداری در ایران است"
احتمال ممنوعیت وازکتومی در ایران در حالی به سوژه طنز برخی رسانه‌ها و کاربران شبکه‌های اجتماعی تبدیل شده است که بخش‌های دیگر این طرح نمایندگان مجلس، تاثیرات عمیقی بر زندگی زنان خواهد گذاشت.
بر اساس "طرح افزایش نرخ باروری و پیشگیری از کاهش رشد جمعیت کشور" که کلیات آن سوم تیرماه امسال به تصویب مجلس شورای اسلامی رسید، "سقط جنین، عقیم‌سازی، وازکتومی، توبکتومی و هرگونه تبلیغات درباره تحدید موالید و کاهش فرزندآوری" ممنوع است و برای متخلفان مجازات دو تا پنج سال زندان تعیین شده است.
آنچه در اغلب این واکنش‌ها نادیده گرفته شده، وضعیت زنانی است که محدودیت و ممنوعیت دسترسی خود یا شریک جنسی‌شان به امکانات پیشگیری از بارداری، سلامت جسمی و روحی‌شان را به طور جدی به مخاطره خواهد انداخت.

باری مضاعف برای زنان

بر اساس آمارهای رسمی اعلام‌شده در ایران، درصد مشارکت مردان در پیشگیری از بارداری بسیار اندک است و بار اصلی این امر بر عهده زنان است.
محمداسماعیل مطلق، مدیرکل دفتر سلامت جمعیت، خانواده و مدارس وزارت بهداشت به تازگی اعلام کرد که کمتر از سه درصد افرادی که از اقلام پیشگیری از بارداری استفاده می‌کنند، جراحی‌های وازکتومی و توبکتومی را به عنوان روش پیشگیری انتخاب می‌کنند. نتایج تحقیقی که وزارت بهداشت ایران در سال ۲۰۰۰ میلادی در ۲۸ استان انجام داد و ۵۳۷ هزار نفر در آن شرکت داشتند، حاکی از آن است که ۳.۵ درصد مردان در مناطق شهری و ۱.۳ درصد مردان در مناطق روستایی از جراحی وازکتومی برای پیشگیری از بارداری استفاده کرده‌اند.
با محدودیت قانونی در استفاده از روش‌های پیشگیری از بارداری برای مردان، زنان بیشتر از قبل در معرض فشار برای انتخاب و اجرای روش‌های پیشگیری از بارداری خواهند بود
نگاهی به بخش دیگری از این تحقیق مبنی بر استفاده ۹.۳ مردان در مناطق شهری و ۵.۳ مردان در مناطق روستایی از کاندوم، حاکی از این است که بالا رفتن سطح آموزش و دسترسی مردان به امکانات پیشگیری، به تفاوت در میزان مشارکت آنها در روش‌های پیشگیری از بارداری منجر شده است.
تجربه کاری یک ماما که سال‌ها در برنامه تنظیم خانواده فعالیت کرده است نیز نشان می‌‌دهد که ارایه آموزش‌های لازم به مردان، سهم آنان را در پیشگیری از بارداری بالا می‌برد و بر دیدگاه‌های جنسیتی که مانع مشارکت آنها می‌شود، غلبه می‌کند.
این ماما که با اسم مستعار سمیرا دریایی با بی‌بی‌سی فارسی گفت‌وگو کرد، می‌گوید: "به عنوان نمونه در سال‌های ابتدایی دهه ۷۰ که برنامه‌های تنظیم خانواده تازه شروع شده بود، در یکی از کلینیک‌های جنوب شهر تهران به دلیل آموزش‌های ارایه شده، آمار وازکتومی بسیار بالا رفت. مردانی از همه قشر مراجعه می‌کردند و بسیاری از آنها مردان جوانی بودند که فقط یک یا دو بچه داشتند."
این دورنمای مثبت برای افزایش مشارکت مردان در پیشگیری از بارداری با قوانین جدیدی که نه تنها آموزش و تبلیغ را ممنوع می‌کند، بلکه معدود روش‌های پیشگیری از بارداری برای مردان را مشمول مجازات حبس می‌کند، سرابی بیش نخواهد بود و زنان را بیشتر از قبل، در معرض فشار برای انتخاب و اجرای روش‌های پیشگیری از بارداری قرار خواهد داد.

هر گونه تبلیغات درباره کاهش فرزندآوری در ایران ممنوع می‌شود

زنان کم‌درآمد و روستایی؛ قربانیان اصلی

ممنوعیت وازکتومی و توبکتومی به عنوان روش‌های دایمی یا بلندمدت پیشگیری از بارداری، در کنار بخش مهم‌تر این طرح که "هرگونه تبلیغات درباره تحدید موالید و کاهش فرزندآوری" را ممنوع می‌کند، علاوه بر تاثیرات عمومی بر زندگی اقشار مختلف زنان، زندگی زنان روستایی و کم‌درآمد را به طور ویژه دگرگون خواهد کرد.
اگرچه براساس گفت‌وگو با چند زن جوان در تهران و شهرهای دیگر ایران، کاندوم و قرص‌های بارداری همچنان در داروخانه‌ها ارایه می‌شود و قیمت آنها نیز تغییر معناداری نکرده است، اما حذف آموزش و خدمات رایگان پیشگیری از بارداری در مراکز دولتی که اغلب از سوی زنان طبقات کم‌درآمد و روستایی استفاده می‌شد، قبل از تصویب نهایی این طرح آغاز شده است.
زهره اسدپور، فعال حقوق زنان با اشاره به اینکه در استان گیلان بیش از یک سال است که توزیع کاندوم در مراکز بهداشتی متوقف شده است، می‌گوید: "الان وضعیت به این صورت است که قرص‌های ضدبارداری به سادگی تحویل داده نمی‌شود و در همه مراکز بهداشتی و پزشکی کشور شعارهای مبتنی بر اهمیت محدود کردن فرزندان حذف شده‌اند."
سمیرا دریایی نیز وضعیت کنونی را با دهه ۶۰ مقایسه می‌کند و می‌گوید: "در آن‌زمان هم با محدود شدن امکانات پیشگیری از بارداری، این سیاست‌ها برای زنان طبقه متوسط شهری که اتفاقا به جای مراجعه به کلینیک‌های دولتی سراغ دکتر خصوصی می‌رفتند، چندان تعیین‌کننده نبود و فقط باید پول بیشتری می‌دادند. اما این محدودیت‌ها به زن طبقه کم‌درامد و روستایی که تنها دسترسی‌اش به امکانات پیشگیری از بارداری، خدمات رایگان ارزان‌قیمت دولتی بود، آسیب زیادی زد."
"قرص‌های ضدبارداری به سادگی تحویل داده نمی‌شود و در همه مراکز بهداشتی و پزشکی کشور شعارهای مبتنی بر اهمیت محدود کردن فرزندان حذف شده‌اند"
زهره اسدپور، فعال حقوق زنان
او با اشاره به تیم‌های سیار توبکتومی و وازکتومی که ماهی یک‌بار به روستا‌ها می‌رفتند، اضافه می‌کند: "در مناطقی که مراکز بهداشتی برای ارایه خدمات پیشگیری از بارداری نبود، بسیاری از زن‌ها که برای استفاده از قرص و انواع دیگر پیشگیری نیاز به مشاوره و همراهی داشتند، تصمیم می گرفتند با قطع آن روش‌ها، توبکتومی کنند."
بسیاری از زنان حاشیه‌نشین و کم‌درآمد هم که به دلیل نداشتن آموزش‌های کافی، در پیشگیری از بارداری موفق نبوده‌اند، عمل جراحی را به عنوان روشی امن و دایمی ترجیح می‌دهند و حذف خدمات رایگان در حال حاضر و احتمال ممنوعیت آن در آینده، آنها را با مشکل روبه‌رو خواهد کرد.
مهین، زن ۶۰ ساله‌ای که در یکی از مناطق جنوب تهران زندگی می‌کند، دست‌کم هشت زن و دو مرد در اقوام نزدیک خود می‌شناسد که توبکتومی و وازکتومی کرده‌اند. به گفته او بعضی از این زنان با وجودی که قرص می‌خوردند یا آی-یو-دی می‌گذاشتند، به خاطر نداشتن آموزش کافی باز هم باردار می‌شدند و بعضی هم بعد از چهار تا پنج زایمان یا چند سقط جنین پیاپی، تصمیم گرفتند به صورت دایم پیشگیری کنند.
او با مثال زدن از یکی از اقوامش که در ۱۵ سالگی اولین کودکش را به دنیا آورد و در ۲۶ سالگی بعد از پنج زایمان، توبکتومی کرد، ادامه می‌دهد: "وقتی زن‌ها قرص و وسایل پیشگیری دیگر را درست و براساس دستورالعمل استفاده نمی‌کنند و مردها هم حاضر به استفاده از کاندوم نیستند و نهایتا به روش طبیعی جلوگیری می‌کنند، این عمل‌های جراحی یک راه نجات برای زنان است. چون دکتر می‌گفت این زن بیشتر از این توان زایمان ندارد و براساس تبلیغات و فضای مبتنی بر برنامه‌های تنظیم خانواده که حاکم بود، زن و مرد تصمیم می‌گرفتند یکی‌شان لوله‌هایش را ببندد و ماجرا تمام می‌شد."
با این همه نمی‌توان توبکتومی را محدود به طبقه‌ای خاص کرد؛ عوارض جانبی شیوه‌های پیشگیری برای زنان و بی‌میلی برخی مردان به استفاده از کاندوم، انجام عمل جراحی را به بهترین روش برای کسانی که به طور دایم یا بلندمدت تمایلی به فرزندآوری ندارند، بدل کرده است. به گونه‌ای که براساس پژوهش کشوری وزارت بهداشت در سال ۲۰۰۰ میلادی، توبکتومی دومین روش پیشگیری از بارداری پس از مصرف قرص است و ۱۶.۳ درصد زنان در مناطق شهری و ۱۹.۵ درصد زنان در مناطق روستایی از این روش استفاده می‌کنند. روشی که استفاده از آن در حال حاضر، دیگر رایگان نیست و با تصویب نهایی ممنوعیت آن، حتی طبقات متوسط به بالا ومرفه نیز که به جای خدمات رایگان دولتی به کلینیک‌های خصوصی مراجعه می‌کنند، از امکان انجام آن در یک محیط پزشکی امن و تحت نظارت قانونی محروم خواهند شد.

افزایش مرگ و میر مادران

علاوه بر نقض حقوق شهروندی زنان و مردان در رابطه با تصمیم‌گیری درباره فرزندآوری، آنچه در تصویب و اجرای چنین قوانینی اهمیت دارد، تاثیر مستقیم آن بر مرگ و میر زنان از طریق افزایش بارداری‌های ناخواسته و سقط جنین است.
بر اساس جدیدترین آمار وزارت بهداشت، سالانه بین ۱۵۰ تا ۳۵۰ هزار مورد سقط جنین منجر به مرگ در ایران ثبت می‌شود. محمد اسلامی، مشاور فنی دفتر سلامت خانواده وزارت بهداشت نیز خرداد ماه امسال درنشست ارتقای نرخ باروری گفت که بین سال‌های ۸۶ تا ۹۱ دست‌کم ۲۱ درصد از مرگ و میر مادران به دلیل بارداری ناخواسته بوده است.
در عین حال، به دلیل غیرقانونی بودن سقط جنین در ایران آمار دقیقی از بارداری‌های ناخواسته‌ای که منجر به سقط جنین می‌شود، وجود ندارد و همچنین مشخص نیست چه میزان از سقط جنین‌هایی که مرگ مادر را در پی نداشته، به سلامت زنان آسیب وارده کرده است.
علاوه بر این، زایمان‌های متعدد، نگذاشتن فاصله لازم بین زایمان‌ها و بارداری در سنین پایین یا بالا از جمله نتایج استفاده نکردن از وسایل پیشگیری از بارداری هستند که آمار مرگ و میر مادران را افزایش می‌دهند.
در حالی که بنا بر آمار اعلام‌شده در سال ۱۳۸۵ با تحقق برنامه‌های تنظیم خانواده، آمار بارداری‌های ناخواسته از ۲۲.۹ به ۱۸.۶ درصد کاهش یافته بود و برنامه‌های تنظیم خانواده در مسیر کاهش میزان بارداری‌های ناخواسته گام برمی‌داشت٬ اکنون به نظر می‌رسد با سیاست‌های جدید دولت و مجلس در خصوص ممنوعیت تبلیغ برای پیشگیری از بارداری، علاوه بر افزایش بی‌رویه جمعیت، محدودیت هرچه بیشتر زنان در زندگی اجتماعی و شخصی به دلیل فرزندآوری پیاپی و نبود قوانین برابرخواهانه حمایتی، باید نگران سلامت زنان و افزایش آمار مرگ و میر آنها نیز باشیم.

سه مقام هستی



الله
(جل جلاله و عم نواله)
محمد
(صلی الله علیه و آله)
علي
(سلام الله علیه)
سه مقام هستی

ومن اظلم ممن ذكّر بايات ربه فاعرض عنها و نسي ماقدّمت يداه انّا جعلنا علي قلوبهم اكنّه ان‌يفقهوه و في آذانهم وقراً و ان تدعهم الي‌الهدي فلن يهتدوا اذاً ابداً(كهف: 57)
ترجمه: چه کسی ستمگر از کسی است که آیه ها و نشانیهای پروردگارش به او یاداوری میشود. پس از این یاداوری دوری میگزیند و فراموش میکند که پیشتر چه کرده است. (در نتیجه) ما بر دلهای آنان پرده هایی قراردادیم که نفهمند آن(قرآن) را و در گوشهایشان سنگینی قراردادیم و اگر آنان را به سوی هدایت بخوانی پس هرگز به راه راست نمیروند به هیچوجه.

پيشگفتار
هدف از نوشتن اين مقاله باز انديشي در فهم مقام دارندگان اين سه نام است تا با كژانديشيهاي برخي از اشخاص و مسلكها مقام و منزلت مولي‌‌الموحدين "علي" عليه‌السلام را فراتر از آنچه كه خدا و رسولش معين كرده‌اند ندانيم كه متاسفانه در كلام بیشتر مداحان(نوحه گران) خداناشناس امروزي ريشه‌دوانده و ممكن است بر فهم جواناني كه گرد آنان هستند و یا با وسایل مختلف سخن آنها را میشنوند اثرگذار باشد. بدين منظور با توجه به آيات قرآن كريم و برخي احاديث كوششي داريم تا مقام و منزلت هر یک را با به میان کشیدن برابرگذاریها و آمیختگیهایی که پیش آمده مشخص سازیم.

نوحه گر باشد مقلد در حدیث             جز طمع نبود مراد آن خبیث
نوحه گر گوید حدیث سوزناک            لیک کو سوز دل و دامان چاک
   از محقق تا مقلد فرقهاست                       کین چو داوود و آن دیگر صداست
منبع گفتار این سوزی بود                     و آن مقلد کهنه آموزی بود
مثنوی دفتر دوم ب: 4/491

الف - خدا و محمد(ص)

بی تماشای صفتهای خدا         گر خورم نان در گلو ماند مرا - مولوی

در آغاز باید گفت عملکرد معصوم(و مهمترین آنان حضرت ختمی مرتبت) با عملکرد خداوند این تفاوت مهم را دارد که معصوم که مقام عصمت را دارد تنها مرتکب گناه نمی شود ولی این مقام او را از خطا مصون نمیدارد. زیرا در هر صورت انسان است و انسان جایزالخطاست. تنها خداوند خطا نمیکند و نیز فرشتگان او که کارگزاران اویند و اگر آنان خطاکنند کیهان و مافیها برهم میریزد(یتفطرن السموات والارض). فرشتگان هم توسط خداوند ذاتا چنان آفریده شده اند که نمیتوانند خطا کنند یعنی از خود اختیاری ندارند تا بتوانند خطا کنند یا نکنند.
روشنگری: فرشتگان یک سویه هستند یعنی مانند انسانها و جنها دارای اختیار نیستند و نه مانند آنها خالق و آفرینننده چیزی هستند. یعنی توانا بر نطق یا نمادسازی نیستند چنانکه هنگامی که خداوند از آنان خواست تا نمادسازی کنند گفتند: لا علم لنا الا ما علمتنا.
اینکه آیا ابلیس فرشته بود یا نه و چرا سرپیچی کرد را خود خداوند بسیار ساده و روشن در باره ابلیس بیان داشته: کان من الجن ففسق عن امر ربه یعنی چون از جن بود توانست(اختیار داشت) از امر خداوند سرپیچی کند که کرد. ابلیس فرشته نبود بلکه به مقام فرشتگان رسیده بود و در جمع آنان بود ولی دیگران فرشته واقعی بودند و نمی توانستند از امر خداوند سرپیچی کنند که نکردند و بر آدم سجده کردند.

گفتیم همه کسانی که عقل دارند ممکن است خطا کنند. بنابراین بزرگان دین و دانش که جای خود را دارند و ممکن است بسیار خطا کنند بلکه معصومین هم ممکن است خطا کنند و خداوند برای اینکه این موضوع را به ما بگوید که تنها منم که نباید اشتباه کنم و نمیکنم بلکه حتی اشرف آفرینش من که حضرت رسول اکرم(ص) باشد ممکن است خطاکند این موضوع را در چند آیه از قرآن یاداورمان شده است. مانند نهی کردن ایشان را در سوره والضحی:

پس از این فرمود حق در والضحی              بانگ کم زن ای محمد بر گدا
مثنوی دفتر اول ب: 2747

ولی بارزترین این امرونهی ها در سوره عبس است:
عبس و تولی ان جاءه الاعمی. و این در حالی است که ده آیه از سوره عبس را که نام آن را نیز از همین منظر گرفته به این موضوع اختصاص میدهد.

نتیجه میگیریم که این موضوع اهمیت زیادی برای خداوند داشته که چنین کرده. تازه مسلمانان هنگامی که میدیدند خداوند با کسی شوخی ندارد و کوچکترین خطایی را که رسولش مرتکب میشود به او گوشزد میکند حساب کار دنیا و آخرتشان بهتر به دستشان میآمد. اگر امروزه نیز به این نکات قرآنی توجه کنیم از بسیاری تصورات نادرست و کردارهای ناشایست مصون خواهیم ماند.

متاسفانه برخی مفسرین کوشش در توجیه این موضوع دارند ولی باید بدانند که این توجیه خدمت به رسول خدا نیست بلکه این خود خطا و دور کردن حقایق قرآن از ذهن مردم است. زیرا خداوند میخواهد بگوید تنها من خطا نمیکنم وهمه ممکن است خطاکنند که این موضوع دستکم برای زندگی اجتماعی و سیاسی انسانها بسیار مهم است.

نکته مهم دیگری که باید برای مقایسه این سه مقام هستی بدان بپردازیم دانش پنهانیها یا علم غیب است. بسیاری کسان تصور میکنند که معصومین بر غیب آگاهی داشته اند. آنچه ما نمیدانیم و معصومین میدانند غیب نیست. تنها خداوند است که بر عالم غیب آگاهی دارد و عالم بالغیب است(خداوند آیه های بسیاری را ویژه این موضوع کرده است). پیامبران علم لدنی دارند(علمی که از جانب خداوند به آنان داده شده است). در سوره یوسف و درشرح قصه یوسف خداوند به دادن این گونه علمها به حضرات یعقوب و یوسف در چند آیه اشاره کرده است.  
در جایی که خداوند به رسولش میفرماید: بگو من مالک خودم هم نیستم و سودوزیان خود را هم نمیدانم مگر آنچه را که خدا بخواهد. اگر من غیب میدانستم همه خوبیها را برای خودم میخواستم و هیچ گونه بدی بر من اثرگذار نبود(اعراف: 188). چگونه برخی مدعی اند که امامان شیعه غیب میدانسته اند؟ داننده غیب تنها خداست. امامان ما علم امامت داشته اند یعنی بسیاری چیزها میدانسته اند که مردم عادی نمیدانسته اند و نمیدانند. چنانکه حضرت امام محمد باقرالعلوم(ع) با علم امامتش چنین عنوانی را یافته و نیز با جنیان رابطه داشته است و یا حضرت امام جعفر صادق(ع) که گویند 4000 شاگرد تربیت کرده نتیجه علم امامتش بوده  و یا حضرت امام علی(ع) که میگوید من به راههای آسمان آگاهترم تا راههای زمین نتیجه علم امامت ایشان بوده است.


ب - خدا و علی(ع)

هم برخی شیعیان خداناشناس و هم علی اللهیان بسیار این دو مقام را با یکدیگر آمیخته و به هم بافته اند. نکته مهمی که هیچکس در باره آن پرسشی مطرح نمیکند این است که شما از علی چه دیده اید و از خدا چه میدانید که این دو را با یکدیگر مقایسه میکنید؟

شاید یکی از بزرگترین عملکردهای علی(در اینجا سخن از عمل است و نه اخلاق و صفات) برای پیشبرد و نشر اسلام علیه شرک بویژه در جوانی آن بوده است که با گذر از خندق پهنی که مشرکین کنده بودند و برکندن در دژ خیبر و هماورد خواهی و آمدن غول پیکری به نام عمروبن عبد ود(که بت ود را میپرستیده) برای هماوردی و سپس جنگ تن به تن که با ترفندی ویژه او را میکشد و همه اینها با حول و قوه الهی صورت گرفته بود سپاه اسلام پیروز میگردد. ولی کوچکترین عملکرد خداوند برای از میان برداشتن  نمرود مدعی خدایی آن بوده است که با آفرینش خلق الساعه میلیاردها پشه و نفوذ تنها یک پشه به پنهانگاه نمرود و رفتن به درون بینی او- او را به گونه ای خفت بار میکشد. ای نادانان چگونه خدا و علی را با یکدیگر  میسنجید؟

دوزخ و جنت همه اجزای اوست                           هرچه اندیشی تو او بالای اوست
هرچه اندیشی پذیرای فناست                      آنکه در اندیشه ناید آن خداست
مثنوی دفتر دوم

خود قرآن هنگامی که میخواهد ادعای نمرود مدعی خدایی را توسط ابراهیم موحد رد کند این مثال را میآورد که ابراهیم به او گفت عملکرد خدای من آن است که مرده را زنده و زنده را میمیراند. در شرح این مذاکره آمده است که نمرود هم دو اسیر محکوم به اعدام را آورد یکی را آزاد کرد و دیگری را کشت و گفت دیدی که من هم میتوانم زنده کنم و بمیرانم!
ابراهیم ادمه داد و گفت پروردگار من آن است که خورشید را از مشرق میآورد تو آن را از مغرب بیاور. و نمرود مبهوت شد(فبهت الذی کفر) و از پاسخ دادن درماند.

این است مقام توحید ابراهیمی. حال میتوان این پرسش را از قیاسگران خدا و علی کرد که علی تا کنون چه جانداری مثل پشه نه بزرگتر را آفریده که او را با خدا مقایسه میکنید؟ اگر پاسخ درست دادند ما هم او را خدا میخوانیم ولی اگر ندادند که هرگز نخواهند پاسخ گفت پس به آنان میگوییم خفه شوید!! شرک نورزید! و جامعه را به انحراف نکشانید!
علی انسان است ولی انسانی والا و کامل که خود نمونه ای از اعجاز خداوند است که چنین اعجوبه ای آفریده است تا ما با اسوه قراردادن او از او پیروی کنیم و علی گونه شویم. نه اینکه او را وصف کنیم و مقام خدایی به او بدهیم که نه تنها چیزی از این بزرگنمایی شرک آلود نصیب امام علی(ع) و ما نمیشود که آخرت خود را نیز به خطر انداخته و علی(ع) را نیز از خود ناخشنود و ناخرسند کرده ایم.

نمونه ها:
-         شرک به خداوند از این هم روشنتر میخواستید؟:
علي بر عرش بالايي امير است              علي بر عالم و آدم امير است

پس خدا چکاره است؟ برود دنبال کار خودش!! که علی همه کاره است!! و در این صورت خداوند بیکاره!! این روشن است که موحدان به پیروی از قرآن میگویند تنها خداوند بر عرش فرمانروایی میکند و نیز بر عالم(کیهان) و آدم(انس و جن).

-         روز تولد آن بزرگوار بود و در نمازخانه وزارتخانه پای سخن یک مداح(نوحه گر) جوان خدانشناس نشسته بودیم که با این مصرع از یک شعر سخن خود را شروع کرد: ای علی تو اگر خدا نیستی کمتر از خدا نیستی!! یعنی بسیار راحت خط بطلانی بر الله اکبر کشید که یکی از شعارهای اصیل و مهم اسلامی است و از آغاز وحی بر پیامبر اکرم وجود داشته و دارد و بیان آن درآغاز هر نماز نه تنها واجب که رکن رکین نماز است.

اکنون حدود ده سال از آن روز میگذرد و هرگاه به یاد آن مجلس میافتم به خود نهیب میزنم تو که موحد بودی چرا بلند نشدی و به او نگفتی خفه شو ای مشرک! و تنها به این اکتفا کردی که به بغل دستی خود گفتی نگاه کن ببین چگونه با علی به خدا شرک میورزند و او سری به تأیید تکان داد و گفت چه میتوان کرد؟

بخصوص در مجلسی که به نام آن بزرگوار هستی برگزار شده مسلم است روح امیرالمؤمنین از این گونه شرکهایی که بهانه و عنوانش اوست بیشتر مکدر میشود.

-    به این شعر کفر آمیز که بسیاری از آیات قرآن کریم را به زیر سؤال برده و به صورت یک آهنگ در آغاز یک سی دی زیر عنوان نغمه نوروز از سوی معاونت گردشگری سازمان میراث فرهنگی صنایع دستی و گردشگری منتشر شده تا هرگردشگری در راه گوش دهد و به بیراهه رود!! توجه کنید:

تا صورت و پیوند جهان بود علی بود        تا نقش زمین بود و زمان بود علی بود
مسجود ملائک که شد آدم به علی شد        آدم چو یکی قبله و معبود علی بود
موسی و عصا و ید بیضای ...               در حضر فرعون که بنمود علی بود
عیسی به وجود آمد و به دلها سخن گفت     آن نطق و فصاحت که بنمود زعلی بود
جبریل که آمد ز بر خالق یکتا                در پیش محمد شد و مقصود علی بود
آن معنی قرآن که خدا در همه قرآن                   در ... و عصمت بستود علی بود
آن قلعه گشای که در قلعه خیبر              برکند به یک حمله و بگشود علی بود
چندانکه در آفاق نظرکردم و دیدم                      ابروی یقین بر همه عالم علی بود
این کفر نباشد سخن کفر نه این است                 تا ازلی باشد و تا بود علی بود
سر دو جهان جمله ز پیدا و ز پنهان                  شمس الحق تبریز که بنمود علی بود

در نقد این شعر در آغاز شخصیت سراینده این شعر را به زیرسؤال میبریم تا مشخص شود که خود شعر نیز ریشه در حقیقت و ایمان ندارد:
نکته اول: سراینده نه تنها علی را به جای خدا میگذارد بلکه خود را نیز به جای رسول خدا و علی میگذارد و میگوید چندانکه در آفاق نظر کردم و دیدم که این ادعا برای ایشان بسیار بزرگ و گویی لقمه ای گلوگیر است. زیرا در کل عالم هستی یکی رسول اکرم(ص) به این دلیل که به معراج رفتند در همه آفاق نظر کردند و دیگر علی(ع) به این دلیل که خود میگوید من به راههای آسمان آگاهترم تا راههای زمین. حتی هیچیک از امامان معصوم نیز چنین ادعایی نداشته اند که درهمه آفاق نظر کرده باشند. اگر این توانایی را بخواهیم از این دو گرانمایه به دیگران تعمیم دهیم ممکن است برخی انبیاء الهی به چنین مقامی رسیده باشند.

نکته دوم اینکه شاعر آنچنان خودبزرگبین شده که هم کفر میگوید و هم حکم بر کفر نبودن سخن خود صادر میکند! یعنی هم مرتکب جرم شده و هم به تنهایی نزد قاضی رفته که آن قاضی هم خودش است: این کفر نباشد سخن کفر نه این است... تازه اگر بفهمد که کفر با شرک بسیار متفاوت است که این سخنان شرکند نه کفر.

نکته سوم اینکه چکیده سخن سراینده این است که علی همواره بوده است. گیریم که سراینده یکی از عارفانی باشد که از مولانا هم به مقام والاتری رسیده و دیده های خود را که جهان بینی اوست به نظم دراورده. هرچند با به زیر سؤال بردن آیات قرآن چنین چیزی غیرممکن است.
حال پرسش این است که این عیان و بیان کردن نهانیهای شخصی و فردی چه سودی به افراد و جامعه انسانی میرساند؟ هنگامی که از فضائل امیرالمؤمنین سخن میگوییم این سود را به ما میرساند تا برخی از این فضائل ایشان را در خود نهادینه کنیم و در برخی ویژگیها علی گونه شویم که در غیر این صورت زیانکاریم. ولی این سروده تنها رهاوردش شرک است. زیرا تنها علی را به جای خدا گذاشته و بهره ای به خود و دیگران نرسانده است.
آیا جز این است که این سروده بسیاری از مردم را به گونه ای به انحراف میکشاند که تصور کنند علی خدا و شبه خداست و شمار کمی را چون نگارنده به گونه ای دیگر به انحراف کشانده تا وقت خود را صرف نقد این یاوه گوییها کند تا دیگران را از انحراف بازدارد؟

سراینده باید خدا را در لباس علی قرار میداد یعنی اینکه خدا در علی ظهورکرده نه اینکه علی را در لباس یا جایگاه خدا قرار دهد! منصور حلاج نیز بانگ اناالحق میزد و میگفت: ما فی جبتی الاالله. که همین امر موجب بردارشدنش شد. حافظ علیه الرحمه درباره او میگوید:

آن یار کزو گشت سر دار بلند
جرمش این بود که اسرار هویدا میکرد
فیض روح القدس ار باز مدد فرماید
   دیگران هم بکنند آنچه مسیحا میکرد

البته مولانا نظر دیگری دارد:
بود اناالحق در لب منصور نور                            بود اناالله در لب فرعون زور
مثنوی دفتر دوم ب: 305

نکته چهارم اینکه سراینده میگوید شمس تبریزی علی بوده که راز دو جهان را بر مولوی گشوده است ولی خود مولانا میسراید که پیامبر(ص) به علی گفته پیر طریقتی همچون خضر بیاب و از او پیروی کن و مانند موسی مباش که با سؤالهای خود پیر طریقت خود را از دست داد(داستان موسی و خضر در سوره کهف) و دفتر اول مثنوی بیتهای: 2959 تا 2970  
***
نکته دیگر اینکه چگونه عارفان سیر آفاق داشته اند که یکی از استوانه های آنان یعنی مولانا شعر زیر را سروده که نشان از آن دارد که ایشان آگاهی لازم را از مواقع نجومی که خداوند به آن سوگند یادکرده نداشته تا بداند ماه جزئی ناچیز از منظومه شمسی است و ستارگان چنان شکوه و عظمتی دارند که یکی از کوچکترین آنها خورشید است:
اینچنین مه را ز اختر ننگهاست                            در میان اختران بهر سخاست
دفتر اول مثنوی ب: 3018

مولوی به مانند حافظ هرچه کرده از دولت قرآن کرده و اگر آیه "لااقسم بمواقع النجوم" را هم فهمیده بود به چنین خطائی دچار نمیشد.
***
روزی در مسجد اهل تسنن یک جوان سنی مذهب وقتی فهمید شیعه هستم پرسید:
شما شیعیان میگویید که امامانتان غیب میدانند؟
گفتم: الله یعلم غیب السموات والارض.
-         پس چرا در باره شما چنین میگویند؟
-    شاید به این دلیل باشد که امامان شیعه برخی کرامات داشته اند که از برخی شواهد به باطنها پی میبرده اند و این تنها مربوط به ائمه نیست برخی کسان که چشم باطنشان روشن است نیز میتوانند چنین کراماتی را داشته باشند. البته امامان شیعه  علم امامت هم داشته اند ولی اگر کسی مدعی باشد امامان همچون خداوندغیب میدانسته اند و آنها را جای خداوند قرار دهد مشرک است.

او که از وصفهایی پر شده بود که شیعیان با اعمال شرک آلود خود بهانه به دست اهل تسنن میدهند و به شیعه آنگونه نگاه میکرد گفت: نه... تو شیعه نیستی...


ج- محمد و علی

محمد رسول الله(ص) بالاترين مقام عالم هستي پس از خداوند و اشرف مخلوقات اوست. مقام و منزلت مولا علي نیزاز نهج البلاغه اش که دارای اعجازهای بسیاری است و پس از قرآن برترین کتاب محسوب میگردد(یعنی از انجیل که سخنان خداوند است که بر زبان عیسی جاری شده نیز بالاتر است) و نیز از شرح زندگانی ایشان بازشناخته میشود.
کسانی مانند جرج  جرداق مسیحی کتاب صوت العداله انسانیه و عبدلفتاح عبدالمقصود پانزده جلد کتاب زیر عنوان امام علی در باره شخصیت ایشان نگاشته اند و نیز شاعران و نویسندگان در طول تاریخ سروده ها و نوشته های زیادی در باره عدالت او- شیوه زندگی او- صبر او- علم و حکمت او و... دارند.

اینها نیز از منابع دین ما بر میآید:
من کنت مولاه فهذا علی مولاه
من کنت انا نبیه فعلی امیره
انت منی بمنزله هارون من موسی الا انه لا نبی من بعدی
انا مدینه العلم و علی بابها فمن اراد المدینه والحکمه فلیأتها من بابها

این احادیث نبوی نیز درجه و مقام رسول اکرم(ص) و علی(ع) را مشخص میسازند که شیعه به آنها میبالد ولی خواهیم دید که غلوکنندگان و منحرف کنندگان کلمه حق از مواضعش به اینهمه افتخارها بسنده نکرده به انحراف کشیده شده و به ظن خود دلخوشند که به علی خدمتی میکنند و عده ای هم که درست نمی اندیشند سخنان یاوه آنها را تکرار میکنند تا نقل محافل شود. مثلا ببینید این سخن از کجا آمده که نه سندیتی دارد و نه عقلانی است و مسلم است که چون ریشه در دین ندارد جعلی است:
روزی در حسینیه ای سخن از معراج شد که یکباره مرد مسن ترک زبان پرسید:
خوب اونجا که رسید چی دید؟
گفتم نمیدانم. مقصودت چیست؟  
وی ادامه داد: علی یک نصف سیب به او داد و گفت این مال تو و ... (یعنی اینکه علی پیش از رسول اکرم به معراج رسیده است!!)
من داشتم از تعجب چه میگویند(شاخ درمیآوردم؟) عجب حقه بازهایی هستند این جعالین!! به قول معروف روز روشن و دزدی؟ اشرف مخلوقات به حساب آمدن رسول اکرم(ص) ریشه در همین معراج دارد و اگر بخواهیم معراج را هم نصف کنیم و نصف بهتر و گزیده ترش را به علی(ع) بدهیم دیگر رسول خدا(ص) اشرف مخلوقات نمیتواند باشد!!

به او گفتم: نه چنین نیست و اینها را بر معراج افزوده اند چنانکه چیزهایی را نیز بر معجزه شق القمر افزوده اند. دیدم نرم شد و گفت نمیدانم... ما هم شنیده ایم.

اگر علی بداند برخی شیعیانش اینقدر نادان هستند که میخواهند او را از پیامبر خدا بالاتر بدانند برای بقای دین محمد(ص) و شیعه واقعی با همان ذوالفقارش بر سر هرکس و ناکسی میکوبد! که این گونه بدعتها را بر امهات دین میافزاید.
احمد شماع زاده 28/2/91
آخرین ویرایش: سوم تیرماه 93

دل‌شناسي (فيزيولوژي انساني)



دل‌شناسي
(فيزيولوژي انساني)
 خودشناسي پيش‌نياز خداشناسي است
 تن انسان،‌ واحد كاملي است سازمان‌يافته، و منظّم؛ يعني يك سيستم يا نظام را تشكيل‌مي‌دهد كه كاركردهايي را برعهده دارد. اين سيستم،‌ كاركردهاي اجرائي خود را با سه روش، يكي دروني و ديگري بيروني و سومي دروني بيروني انجام‌مي‌دهد:
دست‌ها و پاها وظايف اجرائي بيروني را برعهده دارند. دستگاههايي نيز در درون بدن به انجام وظيفه مشعولند، مانند دستگاه گردش خون، گوارش و تنفسي. اعضائي نيز تنظيم كنندة ‌رابطة ميان بيرون و درون جسم آدمي هستند؛ مانند چشم كه مركز ديده‌باني است، و به‌همراه گوش،‌گيرنده نيز هست؛ وحنجره و زبان كه فرستنده‌اند.
همة اين عضوها و دستگاه‌ها، زير نظر و فرمان يك مركز فرماندهي كه خود، بخشي از دستگاه عصبي به شمارمي‌رود، يعني ‹مغز› انجام وظيفه مي‌كنند.
كار مغز انديشيدن، و براي هركار اجرائي فرمان صادركردن است، و داراي بخشهاي است كه هربخش آن، كاركرد ويژه‌اي دارد؛ ‌مانند مركز نوشتن و خواندن.

طرح يك سؤال فراگير:
در سازمان تن، ضابطه‌هاي ‹مركز فرماندهي تن›(مغز) براي تشخيص و صدور هرفرمان چيست؟ اين ضوابط كدامند و در كجاي سازمان تن جاي دارند؟
به عبارتي ديگر:
مركز همة ‹كنش‌واكنش‌هاي رواني انسان› كه نمي‌توان آنها را جزء عوامل اجرائي قرارداد، و در حكم قواي مقنّنه و قضائية ‹سازمان تن› هستند، در چه جايي از اين سازمان قراردارند؟

از ويژگي‌هايي كه اين مركز بايد داشته‌باشد،‌آن است كه:
ـ از جايي فرمان نگيرد،‌ بلكه خود مستقل عمل‌كند.
ـ ارتباطي مستقيم با مركز فرماندهي(مغز) داشته‌باشد و به آن جهت بدهد.
ـ ضوابط و مقررات اجرائي را براي مغز تعيين‌، و پس از اجراء، ارزيابي و داوري‌‌كند. اين مركز، ‹مركز عدل و عشق› يعني «قلب» است. قلبي كه خودرأي و خودكار است و از مغز فرمان نمي‌گيرد.
شگفت آن است كه دانشمندان تاكنون به چگونگي كاركرد روانشناسانة اين مركز دست نيافته‌اند؛ و براي آن همچون مغز، تقسيم بندي‌هايي كه مشخص كنندة بخشهاي عشق، خشم، حسادت، و باشد، ‌نيافته‌اند
شايسته است درصورتي كه دانشمندان به چنين مهمي دست يافتند، اين رشته را ‹دل‌شناسي› بنامند. دراين مقام عبارتهاي زير نيز انديشيدني هستند:
قلبم به درد آمد، قسي‌القلب(سنگدل)، رقيق القلب(نازك‌دل)، خوشدل و بددل. در دعاها نيز مي‌خوانيم كه:
الهي هب لي قلباً يدنيه منك شوقه و لساناً يرفع اليك صدقه و نظراً يقربّه منك حقّه الهي هب لي كمال‌الانقطاع اليك و انر ابصار قلوبنا بضياء نظرها اليك حتّي تخرق ابصارالقلوب حجب‌النور فتصل الي معدن‌العظمه
يا مقلب‌القلوب والابصار ثبت قلبي علي دينك ولاتزغ قلبي بعد اذهديتني

و نتيجه‌مي‌گيريم كه:
ايمان زاييدة دل، و دانش زاييدة مغز است و هر دو مكمل يكديگرند.

چنـد آيـه پيرامـون قلـب:
الابذكرالله تطمئن‌القلوب(رعد: 28)
فانّهـا مـن تقـوي‌القـلـوب(حج:22)
فـانه نزله علـي قلبك باذن‌الله(بقرة:97)
ولاتطع من اغفلنا قلبه عن ذكرنا(كهف: 28)
واعلموا ان‌الله يحول بين‌المرء و قلبه(انفال: 24)
ما جعـل‌الله لرجل من قلبين في جوفه(احزاب: 4)
انما‌المؤمنون‌الذين اذا ذكر‌الله وجلت قلوبهم (انفال:2)
فتكون لهم قلوب يعقلون بها او آذان يسمعون(حج:46)
آيه آخر به ما مي‌گويد كه قلب هم تعقل مي‌كند و اين موضوع به ما مي‌آموزد كه تعقل تنها كار مغز نيست بلكه قلب هم تعقل مي‌كند و اين موضوعي است كه قابل بحث ميان اهل نظر است و از اين نكته قرآني نبايد گذشت.
احمد شماع‌زاده
اولين نوشتار: 1363
آخرين ويرايش: 1388