Wednesday, June 4, 2014

ملاک جامعه آگاه

ملاک جامعه آگاه
محمدرضا حکیمی

انسان را به این جهان آورده‌اند برای رسیدن به «کمال انسانی»، و کمال انسان، با دو چیز حاصل می‌شود: معرفت و عبادت: و ما خلقتُ الجن و الإنس إلا لیعبُدون. انسان، با شناخت خداوند متعال، و سپس عبادت و اطاعت از خدا و دین خدا، به کمال نزدیک می‌شود، و به آن می‌رسد. و چون انسان در این جهان باید به کمال خود برسد، باید نیازهای مادی او تأمین گردد؛ زیرا این جهان، جهان ماده و نیاز است. جهان مُلک و طبیعت، جهان نیاز است، جهان ماورای طبیعت و پس از این جهان، جهان بی‌نیازی و استغناست. بنابراین باید نیازهای انسان در این جهان تأمین شود تا بتواند به معرفت خدا و عبادت خدا بپردازد. و از این جهت گفته‌اند، فقر نزدیک به کفر است.

از سویی دیگر می‌نگریم که انسانها ـ همیشه و در همه‌جا ـ دو گروهند: محروم و برخوردار. انسانهایی بسیار در جامعه‌ها محرومند و انسانهایی دارا و غنی و برخوردار از نعمت‌ها و امکانات و قدرت و سیاست. و چون همه انسانها بدون استثنا باید در مسیر کمال قرار گیرند و به سوی کمال انسانی خویش حرکت کنند، تکلیف انسان محروم چیست؟ یعنی انسانی که به دلیل محرومیت و فقر و کمبود نمی‌تواند مسیر کمال را طی کند، یا چنان که باید طی کند، تکلیفش چیست؟ و تکلیف دیگران، و حاکمان و عالمان و اغنیا و توانگران نسبت به او چیست؟

در اینجاست که می‌بینم خدای حکیم مهربان، پیامبران را فرستاده است برای اجرای عدالت و اقامه «قسط». آیه ۲۵ از سوره مبارکه «حدید»، قاطع‌ترین و قدیم‌ترین منشور دفاع از انسان محروم است؛ زیرا انسانهایی غنی و برخوردار، آنچه خواسته‌اند به دست آورده‌اند، آنان نه تنها نیازی به اجرای عدالت و اقامه قسط ندارند، بلکه اجرای عدالت و قسط به زیان آنان است؛ زیرا با اجرای عدالت و قسط، اموالی و امکاناتی را که از طبقات محروم جامعه (به نقل احادیث معتبر) گرفته و غصب کرده‌اند، از آنان پس گرفته می‌شود و به حقداران محروم از حقوق خویش داده می‌شود؛ زیرا در احادیث معتبر، از پیامبر اکرم (ص) و ائمه طاهرین (ع) رسیده است که روزی و هزینه و مایحتاج زندگی محرومان در اموال اغنیا و توانگران است، که به آنان نرسانده‌اند، و در نتیجه این ظلم و غصب، انسانهای بسیاری محروم گشته‌اند.

بنابراین هر حرکت و اقدام اصلاحی (تا چه رسد به انقلاب و اقدامهای انقلابی)، در گام نخستین باید مانع بزرگ رشد و کمال انسان (یعنی فقر، محرومیت، کمبود و نیازمندی) را از سر راه انسانها بردارد، بعد به کارهای دیگر بپردازد؛ زیرا هیچ کاری و اقدامی مقدم بر این اقدام نیست. و خدای متعال هم می‌فرماید، پیامبران را برای همین کار فرستادیم: «لیقُوم الناسُ بالقسط».

بدون اجرای عدالت و اقامه قسط در میان جامعه، و در سراسر جامعه (از وسط شهر‌ها تا دور‌ترین روستا‌ها)، هر حرکتی و اقدامی و اصلاحاتی و انقلابی فاقد ارزش است؛ زیرا در جهت حرکت و تعالیم پیامبران و امامان قرار ندارد و به طبع، مورد رضای خداوند متعال نیست. 
علی(ع) می‌فرماید:
ـ الذّلیلُ عندی عزیزٌ، حتّی آخُذ الحقّ لهُ، والقویُّ عندی ضعیفٌ، حتّی آخُذ الحقّ منه. (فیض‌الاسلام، خطبه ۳۷) یعنی، مردم ثروتمند را که با قدرت مال، بر شئون جامعه تسلط یافته‌اند، پایمال می‌کنم و حق انسان ضعیف‌شده و مستضعف و محروم را از حلقوم آنان بیرون کشم و به محرومان می‌رسانم.

باید بدانیم که اجرای قسط و عدل، امری ساده و شوخی و شعاری و تبلیغاتی و شرکت سهامی نیست! یا نباید از دین دم زد و سخن گفت، یا نباید دین را ضایع کرد و نسلهای جوان را از دین و توان دین بر اجرای عدالت و قسط، و سامان‌دهی به حیات و معیشت جامعه، ناامید ساخت، و به سوی بی‌اعتقادی سوق داد، ‌و در چنگال لامذهبانی که انواع شبهات اعتقادی را نشر می‌دهند، گرفتار ساخت.

حضرت امام جعفر صادق(ع) مربی بزرگ فرد و جامعه در تاریخ می‌فرماید: «اگر عدالت اجرا شود، فقیری در میان مردم باقی نمی‌ماند: انّ النّاس اذا عُدل بینهم یستغنُون. (الحیاه، ج ۶)

بنابراین اگر ما شیعه هستیم و راست می‌گوییم، باید بدانیم که با این سخن صریح امام صادق(ع) که از امام موسی بن جعفر(ع) نیز رسیده است، اگر یک فقیر، حتی یک فقیر و کمبوددار در جامعه‌ای باشد، اگرچه در دور‌ترین روستا، آن جامعه را نمی‌توان مطابق معیارهای اسلامی و جعفری ارزیابی کرد. و از اینجاست که علی(ع) می‌فرماید: در کوفه‌ای که امروز من در آن حکومت اسلامی تشکیل داده‌ام، نه بیکاری پیدا می‌شود، نه بی‌خانه و سر بی‌پناهی، و نه فاقد رفاهی.(الحیاه، ج ۶)

علی(ع) به عنوان یک حاکم اسلامی حکومت می‌کرد، نه امام معصوم پس مغالطه نکنند و بگویند: او علی بود... مالک اشتر که علی نبود؛ هر چه در «عهدنامه مالک اشتر» آمده است، ملاک حکومت اسلامی است (۵۰ ماده، از عهدنامه استخراج شده و در کتاب «کلام جاودانه»، ص ۱۶۹ تا ۱۷۸ آمده است، ملاحظه شود). هر حکومتی و مدیریتی و اقتصادی و قضاوتی، از عهدنامه پایین‌تر بود، و هرگاه وضع معیشت مردم و حفظ کرامت انسان، به حد عهدنامه نرسید، آن حکومت و مدیریت و اقتصاد و... به هیچ‌وجه قرآنی و اسلامی و علوی و جعفری نیست و نمی‌تواند باشد.

اصولاً اگر در هر جامعه عدالت اجرا شود، مردم از نظر فرهنگی رشد می‌کنند و جامعه‌ای که دارای رشد باشد، مطالبات دارد؛ یعنی به هر چگونگی از نظر مدیریت و قضاوت و اقتصاد رضایت نمی‌دهد، و هر بازاری، هرگونه نرخ‌گذاریی و هرگونه رفتار با انسان را نمی‌پذیرد... ممکن است مردمان جامعه‌ای معتقد باشند؛ اما به حد لازم از آگاهی نرسیده باشند. ملاک جامعه آگاه، مطالبات آن جامعه است. علی(ع) ‌در سخنان خود که در نهج‌البلاغه و روایات دیگر آمده است، جامعه را به اظهار شخصیت‌ تشجیع می‌کند و کرامت انسانی را گوشزد می‌فرماید.

و در مختصر‌ترین و کوتاه‌ترین کلام، حکومت اسلامی، نظام عامل بالعدل است، و جامعه اسلامی، «جامعه قائم بالقسط» ولاغیر. جوانان عزیز باید با ملاکهای اسلامی آشنا باشند و همانها را اساس قرار دهند و اگر چیزی برخلاف آن ملاکها دیدند، حکام را متهم کنند نه احکام را، که احکام دین، کاملترین احکام و قوانین است برای سعادت افراد و جامعه... و همیشه بدانند که اشخاص، غیر از دین‌اند، و دین غیر از اشخاص است.

در این روزگار که استعمار مسیحی و استکبار جهانی، همه‌گونه مبارزه علیه دین به راه انداخته است و ایادی داخلی استعمار که ممکن است برخی ظاهرالصلاح و خوشنام هم باشند، این جنگ و شبهه‌افکنی را دامن می‌زنند...

باید دانست که آخرالزمان است و عمل به دین ـ به خصوص در سطح حاکمیت و قدرت ـ بسیار مشکل است و با این همه، حفظ دین و اعتقادات، وظیفه است تا سعادت ابدی و آرامش اخروی انسان فدا نشود، باید خیلی مراقب و مواظب بود... هر چه چیزی نفیس‌تر و پربها‌تر باشد، حفظ آن لازم‌تر و مشکل‌تر است.

No comments:

Post a Comment