فعل الهی - 2
متن زیر ترجمه ایمیلی به
زبان انگلیسی است که یکی از دوستان فرستاده است. عنوانش آن را بخوانید و احساسش
کنید بود که با عنوان بگیرید و بگیرید و فراموش کنید!!(فعل الهی - 2)
در وبلاگ قرارش دادم. هرچند که متن ساده ای بود ولی برای آن دسته که انگلیسی کم
میدانند یا زبان دومشان چیز دیگری است آن را زیر عنوان فعل الهی 2 ترجمه کردم. زیرا مقاله نسبتا
مفصلی با همین عنوان پیشتر نوشته ام که در تاریخ 19 فروردین برای بار دوم در وبلاگ
قرارش دادم. بخوانید و بهرهمند شوید:
روزی معماری از طبقه هشتم
ساختمانی که در دست ساخت بود به کارگرش که در پایین مشغول کار بود میخواست چیزی
یگوید ولی سروصدا مانع میشد.
معمار برای اینکه توجه
کارگر را جلب کند یک اسکناس ده دلاری جلو پای کارگر انداخت. کارگر پول را برداشت و
در جیب گذاشت. معمار باز هم برای اینکه توجه او را به خود جلب کند این بار یک
اسکناس صددلاری جلو پایش انداخت. باز هم کارگر پول را برداشت و در جیبش گذاشت.
بار سوم معمار یک سنگ کوچک
را پرت کرد و به او خورد. کارگر این بار به بالا نگاه کرد و معمار توانست مطلبش را
به او بگوید.
داستان او داستان زندگی
ماست. خداوند میخواهد با ما ارتباط برقرار کند اما ما آنقدر سرگرم کارهای دنیایی
خویش هستیم که به سخن خداوند توجهی نداریم. خداوند برای جلب توجه ما به خودش عطایای
کوچک و بزرگی به ما میبخشد اما ما تنها این عطایا را میگیریم بی آنکه بنگریم از
کجا آمده. ما عطایای خداوند را میگیریم بی آنکه از او سپاسگزاری کنیم. ما تنها
میگوییم که ما خوشبختیم. خوبیم.
آما آنگاه که ضربه ای
به ما بخورد و مسأله ای برایمان پیش آید آنگاه است که به بالا نگاه میکنیم و خدا
را در نظر میآوریم. و گاهی با او ارتباط برقرارمیکنیم.
به این دلیل گفته اند
که: او میبخشد و میبخشد و میبخشاید و ما میگیریم و
میگیریم و فراموش میکنیم.
No comments:
Post a Comment