من آن خدايي را ميشناسم، ميپرستم، و ميستايم كه:
ـ تنها با انحراف كمي در محور گردش زمين، اختلاف شبوروز را به وجود آورد و فصلهاي چهارگانه را ايجادكرد كه از كارهاي سترگ و از نشانههاي طبيعي اوست:
ان في اختلافالليل و النهار و ما خلقالله فيالسموات والارض لآيات لقوم يتقون(يونس: 6)
ـ او با يكي از كاربردهاي واژة ‹انعام› مرا به درون اجزاي بدن مردمان راهنمايي كرد تا شناخت آنها منشي براي توانمنديهاي آدمي و روشي براي درمان نارساييهاي جسمي و روحي مردمان باشد:
جعل لكم من انفسكم ازواجاً و من الانعام ازواجاً يذرؤكم فيه (شوري: 11)
ـ اوست كه شناسنامة همة جانداران را در هر يك از اجزاي آنها قرارداده و آن را ‹كتاب حفيظ› خوانده تا در اين جهان براي نيازهاي گوناگون و در روز بازپسين براي بازسازي بدن آنها از استخوانهاي پوسيده بهكاررود(ق: 3و4):
أءذا متنا و كنا تراباً ذلك رجع بعيد قد علمنا ما تنقص الارض منهم و عندنا كتاب حفيظ
ـ او كسي است كه با يك آية پنج واژهاي گسترش روزافزون كيهان را ياداورمان شد تا دانشمندان پس از پنجاه سال بحث و گفتوگو و پژوهش و استدلال بدان دستنيابند كه متأسفانه چنين شد: انا بنيناالسماء بايد و انا لموسعون
ـ آن خدايي كه دل مرا از راه آياتش به چيستي عرشش آگاهساخت.
ـ اوست كه تنها با يك آيه، روش آغازيدن و پاياندادن به روند گسترش كيهان و شكل آن را به راحتي و با كمال زيبايي و ايجاز به من نماياند. شكلي كه كيهانشناسان جهان هنوز درپي آنند: يوم نطوي السماء كطيالسجل للكتب كما بدأنا اول خلق نعيده(انبیاء: 104)
ـ اوست كه تنها با سوگند در يك آية سهواژهاي پيرامون شكل كيهان به گونهاي بيمانند روشنگري كرد: والسماء ذاتالحبك(ذاریات: 47)
ـ او تنها با يك آيه مرا از وجود كارگزاران خود كه دو، سه، يا چهار نيرو از نيروهاي چهارگانه را همزمان در خود دارند و هنوز دانشمندان به كاركرد اين كارگزاران با نيروهاي آميخته آگاهي ندارند، ولي در آرزوي يافتن آنها هستند، آگاهساخت: جاعلالملائكه اولي اجنحه مثني و ثلاث و رباع
ـ و با سوگنديادكردن تنها در يك آية سهواژهاي به كاربرد ستارگان در رسيدن كيهانشناسان به هدفهاي گوناگونشان آگاهم ساخت: و بالنجم هم يهتدون
ـ و با سوگندش در يك آية سهواژهاي ديگر، بر روش بهوجودآمدن سياهچالگان مهر تأييد گذاشت: والنجم اذا هوي(نجم: 1)
ـ او با ايجاد يك اختلاف زماني بر روي همين كرة خاكي، دو جهان مادي براي ما و يپيشينيان ما در آفرينش، آمادهساخت: ربالمشرقين و رب المغربين(الرحمن: 15)
ـ خداي من آن خدايي است كه آگاهم كرد كه با ايجاد يك دگرگوني ناگهاني و بيرويه و نه بر سنت خويش در آبوهواي زمين به زندگي انساننماهاي پيش از نياي ما(آدم) مهر پايان زده تا زمين براي ورود موجود تازه آماده شود. واقعهاي كه انسانشناسان هنوز در پي يافتن آنند.
چه بگويم و از كدام بگويم كه برشمردن نشانهها و واژگان پروردگارم پاياني ندارد، حتي اگر تمام درياها جوهر نوشتن و برشمردن آنها شوند:
قل لو كانالبحر مداداً لكلمات ربي لنفدالبحر قبل ان تنفد كلمات ربي ولو جئنا بمثله مدداً
1385- احمد شماعزاده
No comments:
Post a Comment