چه بر سر این مردم آمده است؟
آیدین سیارسریع
وضعیت عجیبی شده است دوستان. درحال حاضریک سری نگران هستند و می گویند مردم چرا به لیست انگلیسی رای می دهند؟ یعنی اضطراب دارند ها! هی از دوستانشان می پرسند مردم چرا اینجوری شدن؟
چه بر سر ما آمده؟ به کجا داریم میریم؟ یکی جلوی این مردم را بگیرد!
قصه مادری است که سی سال پسرش را کتک زد و سرکوفت زد و روزگارش را سیاه کرد. بعد از سی سال پسره گفت مادر! من زن میخوام!
اول مادره گفت تو غلط کردی زن می خوای.
ولی بعد که با فشار افکارعمومی و همچنین فشار افکار خصوصی پسرش مواجه شد گفت باشه زن بگیر مشکلی نیست!
پسر خیلی خوشحال شد و رفت از میان هم کلاسی هایش یکی را انتخاب کرد
و به مادر نشان داد مادر گفت نه این به درد تو نمی خورد.
پسر از میان همکارانش یکی را انتخاب کرد و به مادر نشان داد،
مادر گفت نه این به درد تو نمی خورد.
پسر از میان دختران فامیل یکی را انتخاب کرد مادر باز یک عیبی گذاشت
و آخر گفت ازدواج فامیلی به درد نمی خورد.
من خودم یکی را برایت پیدا می کنم. پسر هم قبول کرد.
بعد از چند روز مادر دست یک دختری را گرفت و آورد و به پسر گفت بیا پسرم!
با همین ازدواج کن. پسر گفت: مادر مطمئنی این دختره؟
مادر گفت: آره بابا کلی تحقیق کردم. پسر گفت: نه، یعنی مطمئنی مرد نیست؟
مادر گفت: نهههههه! مطمئن باش جنسیتا مونثه!
پسر گفت: آخه از ظاهرشون اصلاً مشخص نیست. سبیل دارند!
مادر گفت: حرف مفت نزن!
یا همین را می گیری یا تا آخر عمر با خودم زندگی می کنی و با جارو می زنم توی سرت.
پسر گفت: همین را می گیرم! همین را می گیرم!
خلاصه پسر با دختر موردنظر ازدواج کرد و رفت سر خانه و زندگی اش.
بعد از مدتی وقتی مادر دید خبری از پسرش نمی شود
و او را به تار سبیل همسرش هم حساب نمی کند
در مصاحبه با خبرنگاران این بی وفایی پسر را توطئه ای از جانب عروس دانست
و وقتی دید خودش عروس را انتخاب کرده و بیشتر از این ادامه دهد
خودش تابلومی شود سعی کرد به طور ظاهری برای این نوگل نوشکفته آرزوی خوشبختی کند ولی بعدا در خفا به حساب شان برسد.
حالا از اینها گذشته ... واقعا ... انصافا ... ناموسا ...
چه بر سر این مردم آمده است!؟
خلاصه پسر با دختر موردنظر ازدواج کرد و رفت سر خانه و زندگی اش.
بعد از مدتی وقتی مادر دید خبری از پسرش نمی شود
و او را به تار سبیل همسرش هم حساب نمی کند
در مصاحبه با خبرنگاران این بی وفایی پسر را توطئه ای از جانب عروس دانست
و وقتی دید خودش عروس را انتخاب کرده و بیشتر از این ادامه دهد
خودش تابلومی شود سعی کرد به طور ظاهری برای این نوگل نوشکفته آرزوی خوشبختی کند ولی بعدا در خفا به حساب شان برسد.
حالا از اینها گذشته ... واقعا ... انصافا ... ناموسا ...
چه بر سر این مردم آمده است!؟
No comments:
Post a Comment