دکتر ابراهیمی دینانی
کربن یکى از بزرگترین فیلسوفان غرب در عصر ما بود. همه فیلسوفان عصر را دیده و درک کرده بود، نه اینکه مثل ویتگنشتاین یا هایدگر تئورى خاصى بیان کرده باشد. شاید هیچ فیلسوفى به اندازه کربن استاد ندیده بود. او از هایدگر گرفته تا امیل بریه و ژیلسون و ماسینیون و… را دیده بود. با مکتب هاى فلسفى غرب فوقالعاده آشنایى داشت و متبحر بود. کربن سخت شیفته معنویات و روحانیت بود و معنویت را جستجو مى کرد و بر این باور بود که جهان در حال تهى شدن از معنویت است و باید آن را از نو احیا و پیدا کنیم. کربن از طریق ماسینیون با سهروردى آشنا شد و همه معارف را در آثار سهروردى و سپس ملاصدرا یافته بود و مجذوب این دو فیلسوف بود. او آثار متعددى پدید آورده که شگفتانگیز است.
آقاى طباطبایى مرحوم کربن را دوست داشت و کربن نیز آقاى طباطبایى را عاشقانه دوست داشت. من در جلسات مى دیدم که چقدر همدیگر را دوست دارند و به هم ارادت و علاقه دارند. یادم مى آید که کربن یک شب آقاى طباطبایى را به منزلش دعوت کرد. این یک دعوت خصوصى بود و شخص دیگری در آن حضور نداشت. مرحوم علامه به منزل کربن رفت. کربن فرزند نداشت و خانمش هم اهل عرفان و حکمت بود و همراه با او روى آثار عرفانى کار مىکرد. کربن معمولاً شبها کار مى کرد و تا صبح بیدار مى ماند. خانمش نیز او را همراهى مى کرد. در میهمانى آن شب، نمىدانم چه گذشت؛ ولى تا سالیان بعد، آقاى طباطبایى چندین بار از آن گفت، همچنین بارها از بزرگوارى خانم کربن و فرهیختگى او سخن به میان آورد.
No comments:
Post a Comment