اشاره
نویسنده آگاهی بسیاری از مسائل روز و فناوریهای نوین دارد. در این نوشته سخن بسیار گفته و سخنان خوبی هم گفته ولی به نظر میرسد یک نکته اساسی را در نظر نگرفته تا اینهمه استدلال نیاورد و آن اینکه: اینترنت هم یک وسیله است و ویژگی وسیله این است که هرگونه و در هر مسیری و برای هر هدفی که به کارش گیرند کارمیکند. برای مثال یک سرنگ را در نظر بگیرید. سرنگ به خودی خود نمیتواند حرام باشد حتی مخترع آن از ثواب بسیار زیادی هم بهره ور شده است. ولی همین وسیله اگر به دست نااهلش بیفتد میتواند آدم بکشند. سرنگ آدم نکشته است بلکه کسی آدم کشته که آن را در چنین مسیری و با هدف کشتن به کار برده است. همین موضوع را بارها به آنان که گفته اند ماهواره حرام است یاداوری کرده ایم.
اینترنت و ماهواره وسیله اند و بستگی به آن دارد که چه کسی و چگونه از آنها بهره برداری کند. اصولا حکمی که یک وسیله را حلال یا حرام کند باطل است و محمل اجرایی ندارد مگر وسایلی که تنها برای کارهای حرام ساخته شده باشند و نه کار دیگری. لطفا موضوع تحریم تنباکو را به میان نیاورید که یک مسأله سیاسی صرف و برای مقطعی خاص بود و تکرار نشد.
کسانی کار حرامی را مرتکب میشوند که با هدفهای سیاسی نادرست و با فیلترکردن گتره ای بسیاری از سایتها به خیال خود میخواهند از انحراف مردم پیشگیری کنند در حالی که خود مرتکب فعل حرام شده اند. زیرا مردمان و بویژه دانشمندان و دانشجویان و انسانهای درست کردار را با مشکلات بسیار زیادی روبه میسازند و از هدفهایشان بازمیدارند. حتی برای رساندن پیامهای قرآن و یا بهره برداری از مسائل دینی. مگر بگویند همه دین در همین چیزهایی است که ما به شما اجازه دیدارش را میدهیم.
اگر میخواهید مردم درست شوند از خود آغازکنید. اول خود را درست کنید. سپس بستر جامعه را به گونه ای آماده کنید تا مردم به سوی حرام نروند. بسیاری از جوانان اهل حرام نبوده اند و شما با اعمالتان آنان را به سوی حرام کشانده اید. تنها یکی از آنها بیکاری و نداشتن آینده ای روشن است که وظیفه هر حکومت و حاکمیتی است.
پیش از خواندن مقاله به یاد داشته باشید که:
آیا برای شما هم پیش آمده که با دیدن رنگی، احساس رایحهای یا چشیدن طعمی، ناگهان چیزی برایتان تداعی شود؟ مثلا یاد خاطرهای فراموششده از دوران کودکی بیفتید، یا ایدهای به نظرتان برسد؟ امروز به صورت تصادفی این عکس را دیدم:
نویسنده آگاهی بسیاری از مسائل روز و فناوریهای نوین دارد. در این نوشته سخن بسیار گفته و سخنان خوبی هم گفته ولی به نظر میرسد یک نکته اساسی را در نظر نگرفته تا اینهمه استدلال نیاورد و آن اینکه: اینترنت هم یک وسیله است و ویژگی وسیله این است که هرگونه و در هر مسیری و برای هر هدفی که به کارش گیرند کارمیکند. برای مثال یک سرنگ را در نظر بگیرید. سرنگ به خودی خود نمیتواند حرام باشد حتی مخترع آن از ثواب بسیار زیادی هم بهره ور شده است. ولی همین وسیله اگر به دست نااهلش بیفتد میتواند آدم بکشند. سرنگ آدم نکشته است بلکه کسی آدم کشته که آن را در چنین مسیری و با هدف کشتن به کار برده است. همین موضوع را بارها به آنان که گفته اند ماهواره حرام است یاداوری کرده ایم.
اینترنت و ماهواره وسیله اند و بستگی به آن دارد که چه کسی و چگونه از آنها بهره برداری کند. اصولا حکمی که یک وسیله را حلال یا حرام کند باطل است و محمل اجرایی ندارد مگر وسایلی که تنها برای کارهای حرام ساخته شده باشند و نه کار دیگری. لطفا موضوع تحریم تنباکو را به میان نیاورید که یک مسأله سیاسی صرف و برای مقطعی خاص بود و تکرار نشد.
کسانی کار حرامی را مرتکب میشوند که با هدفهای سیاسی نادرست و با فیلترکردن گتره ای بسیاری از سایتها به خیال خود میخواهند از انحراف مردم پیشگیری کنند در حالی که خود مرتکب فعل حرام شده اند. زیرا مردمان و بویژه دانشمندان و دانشجویان و انسانهای درست کردار را با مشکلات بسیار زیادی روبه میسازند و از هدفهایشان بازمیدارند. حتی برای رساندن پیامهای قرآن و یا بهره برداری از مسائل دینی. مگر بگویند همه دین در همین چیزهایی است که ما به شما اجازه دیدارش را میدهیم.
اگر میخواهید مردم درست شوند از خود آغازکنید. اول خود را درست کنید. سپس بستر جامعه را به گونه ای آماده کنید تا مردم به سوی حرام نروند. بسیاری از جوانان اهل حرام نبوده اند و شما با اعمالتان آنان را به سوی حرام کشانده اید. تنها یکی از آنها بیکاری و نداشتن آینده ای روشن است که وظیفه هر حکومت و حاکمیتی است.
پیش از خواندن مقاله به یاد داشته باشید که:
وسیله جامعه ها را دگرگون میسازد ولی خوی انسانی را نه.
آیا اینترنت انسانها را دگرگون میسازد؟
نویسنده: سینا سلماسی
آیا برای شما هم پیش آمده که با دیدن رنگی، احساس رایحهای یا چشیدن طعمی، ناگهان چیزی برایتان تداعی شود؟ مثلا یاد خاطرهای فراموششده از دوران کودکی بیفتید، یا ایدهای به نظرتان برسد؟ امروز به صورت تصادفی این عکس را دیدم:
این عکس در سال ۱۹۴۷ گرفته شده است. بلافاصله بعد از دیدن این عکس، یاد این عکس افتادم که یکی از عکسهای برتر سال ۲۰۱۳ بود و چند وقت پیش در «یک پزشک» منتشر کرده بودیم:
ممکن است به نظرتان این یادآوری ذهنی و این مقایسه، بیربط به نظر برسد.
اما هر دو عکس اجزای مشترکی دارند، در اولی مردم در حالیکه در محیطی تنگ گرد هم آمدهاند، از هم جدا و منفک هستند و برای مشغول شدن یا غرق شدن در افکار خود بهانهای بهتر از روزنامه پیدا نکردهاند.
عکسهایی مثل عکس دوم، هم کم نیستند و ما در عصر دیجیتال، اجتماع عظیم مردم جداشده از محیط پیرامون خود را فراوان میبینیم.
مقایسه این دو عکس مرا به این فکر انداخت که پرسشی را مطرح کنم. ممکن است نظر شما با نظر من مخالف باشد، اما من ترسی از مطرح کردن آن ندارم:
واقعیت این است که فناوری، علیرغم همه شکوه و جلالش، عملا تغییری در نهاد، شیوه تعامل ما و اخلاقیات ما ایجاد نکرده است و صرفا در پوسته و شکل، در ما تحول ایجاد کرده است!
مردم در سال ۱۹۴۷، درست مثل آدمیان سال ۲۰۱۳، دوست داشتند که در انبوهی مردم ناآشنا، کنجی خلوت و بهانهای برای فکرکردن درباره خود داشته باشند تا دقایق کسلکننده سفر سپری شود.
هنگامی که عکسی را که در سال ۲۰۱۳ گرفته شده بود، دیدیم گفتیم: ای وای! فناوری ما را به کدام سو میبرد؟ «فناوری» ما را از هم جدا کرده است، آنچنان که لحظهای سر بالا نمیگیریم و به همقطاری خود نگاه نمیکنیم و نمیخواهیم با هیچکس، گپ بزنیم. «این فناوری دهشتآور»، ما را از دنیای واقعی جدا کرده است و به آغوش دنیایی موهوم و مجازی انداخته است.
اما آیا فناوری و دقیقتر بگویم فناوریهای ارتباطی جدید مثل اینترنت، گجتها و شبکههای اجتماعی، فرانکشتاین دستساخته ما هستند؟ آیا هر گاه که در اینترنت غرق میشویم، فناوری ممکن است مثل دارویی که «دکتر جکیل» اختراع کرده بود، وجه بد ما را برجسته کند و یک آقای هاید شیطانصفت را از ما خارج کند؟
در اینجا میخواهم استدلال کنم که به باور من، فناوری تنها کاتالیزوری برای «نمایاندن» و «رو آوردن» خوبیها و بدیهای ماست، نه بیشتر!
علیرغم همه دشواریهای اقتصادی، درصد قابل توجهی از مردم و به خصوص تحصیلکردههای ما مجهز به گجتهای پیشرفته مثل لپتاپهای خوب، گوشیهای هوشمند و تبلت شدهاند.
ما انتظار داریم که به یاری این گجتها، هر روز صدها و هزاران مطلب خوب در قالب پستهای وبلاگی یا نوشتههای شبکههای اجتماعی منتشر شود، یا اینکه در هر تبلت دهها کتاب خوب باشد، و یا از گجتها به شیوههای مبتکرانهای برای ارتقای دانش یا کارآفرینی استفاده شود.
اما باید اعتراف کنیم که گجتها در دست بیشتر کاربران، ابزاری برای سرگرمی و «جوانی» کردن هستند، نه وسایلی معرفتافزا! یعنی آخرش بعد از آن همه دعوا بر سر چندهستهای بودن پردازشگرهای موبایل، آرزو برای ۲K شدن گلکسی اس بعدی، مگاپیکسلهای دوربینها، طراحی بدنه و … آدم به جایی میرسد که از خودش میپرسد، همه اینها برای چه؟
نه! اعتقاد ندارم که سرگرمی چیز غیرقابل پذیرشی باشد، چون حتی خودم در همین «یک پزشک» گاه به سرگرمیآفرینی «متعهدانه» میپردازم و گاه حرفهای جدی را در قالب آنها میزنم.
گاهی که میایستم و حرفهای بزرگترها را گوش میکنم و از دشواریها و مشکلات آنها برای دسترسی به کتابها و منابع اطلاعاتی و مجلات روز، مطلع میشوم، با خودم فکر میکنم که چه میشد اگر در ایران دهه ۵۰ یا ۶۰ هم اینترنت وجود داشت؟!
واقعا آن جوانان و دانشجویان آرمانخواه و پرشور آیا بهتر از ما از فناوریها استفاده نمیکردند؟ آیا آنها صدها وبلاگ باارزش نمینوشتند؟ آیا بحثهای سیاسی آنها پرمایهتر از نوشتههای ناقص کنونی ما نمیبود؟
آیا اگر به مانند داستانهای علمی- تخیلی میتوانستیم به گذشته سفر کنیم و فناوری را برای پیشینیان خود به ارمغان ببریم، تغییر اساسی در وضعیت کنونیمان حاصل نمیشد؟
راستش چند بار به این مسئله فکر کردهام و هر بار به این نتیجه رسیدهام که فناوری جز تغییر پوستهای، تغییر چندانی در وضعیت ما ایجاد نمیکرد، از این نظر سبک فکریام شبیه آن نویسندگان علمی تخیلی است که قهرمان داستان خود را به گذشته میفرستند تا با دخالت در یک برهه حساس، تاریخ را از نو بنویسند، اما دست تقدیر، تغییرات ایجاد شده را خنثی میکند و جز تغییراتی قابل چشمپوشی، عملا تحولی رخ نمیدهد.
اینترنت در دستان ماست، گجتهای رنگارنگ هم همین طور، اما آیا همه اینها روح و عادات جامعه را تغییر دادهاند؟ ما کتابخوانتر شدهایم؟ لایههای اجتماعی ما فرهیختهتر شده و «عمق» دانش مردمان ما به صورت بنیادی تغییر کرده است.
بعد از دههها، در جامعه آنلاینشده ما، همان رفتارهای تکانهای پرشور و درنگها و تردیدهای یأسآور و نابجا را میتوانیم کشف کنیم که در پدران خود سراغ داشتیم.
بعد از دههها، در جامعه آنلاینشده ما، همان رفتارهای تکانهای پرشور و درنگها و تردیدهای یأسآور و نابجا را میتوانیم کشف کنیم که در پدران خود سراغ داشتیم.
اینترنت، حتی در نحوه ظاهری برخورد و سخن گفتن ما تغییری ایجاد نکرده است، جماعت اینترنتی ما درست مثل علاقهمندان پرشور فیلمهای فارسی دهه ۴۰ و ۵۰، که عاشق کلاه مخملیها بودند، الان هم به سبکی دیگر، دوست دارند در اینترنت با سبکهای گفتاری خاص، شور ایجاد کنند؟ صفحه لیونل مسی را که یاد نبردهاید؟
نه! اینترنت ما را آدمهای شروری هم نکرده است، فقط امکان «نمود» خوبی و بدی را بیشتر کرده است. از این دید، همان آدم عینکیای که احتمالا در دهه ۵۰، مشتری همیشگی یک کتابخانه یا کافه فرهنگی میشد، الان نویسنده یک وبلاگ وزین است و همان آدمی که در شرایط دهههاس قابل مشتری «کافههای شبانه» میشد، با گذر از همه محدودیتها و بگیر و ببندها، به هر محتوای مبتذلی که میخواهد دست پیدا میکند.
در یک کلام، جوهره و ذات یک فرد به صورت خاص و یک جامعه به صورت عام، حتی با پدیده شگفتانگیز اینترنت هم غیرقابل تغییر است. هرگونه تغییری بسیار کند و آهسته خواهد بود و صحنه ایجاد این تغییر، نه در کدهای نرمافزاری است و نه در شبکههای اجتماعی، بلکه به تغییر در مدارهای نورونی مغزهای ما وابسته است.
آیا شبکههای اجتماعی ابزاری ایجادکننده فساد، ناآرامیهای اجتماعی، سرگرمیهای سطح پایین هستند یا برعکس چیزهایی که بهار عربی میآفرینند یا بر دانش و آگاهی ما میافزایند؟
باید بگویم که من در این مسئله تردید جدی دارم و اصولا «خود» شبکههای اجتماعی را زایشگر نمیدانم. زایشگری و آفرینندگی، شک و تردید، تیرگی و پلیدی، پایداری و آشوب، در ذهنهای ماست و به گمان من حتی اگر اینترنت و شبکههای اجتماعی نبودند، همه اینها از طرق دیگر روی میدادند.
فردی را در نظر بگیرید که از «ویچت» برای اغراض جسمانی استفاده میکند، یا اگر «وی چت» را از او بگیریم، جامعه را پالودهایم؟ نه! همین فرد از طریقی دیگر، نیات خود را عملی خواهد کرد.
بانوی خودنمایی را در اینستاگرام در نظر بگیرید که جلوه میفروشد، آیا ما میتوانیم عملا جلوی جلوهگری صدها نفر مثل او را بگیریم؟
پالودن اینترنت، حتی اگر صرفا با هدف پاک کردن جامعه صورت بگیرد، درست مثل سراندن زباله به زیر فرش اتاق نشیمن میماند، دیر یا زود، آلودگی از گوشهای از این خانه به ظاهر رفت و روب شده، بیرون خواهد زد. ممکن است این جا عرصه فیسبوک و ویچت نباشد، و در عوض مکان ظهور گوشه خیابان و خلوتگاهی باشد.
از سوی دیگر یک سایبرژورنالیست مشتاق را در نظر بگیرید، اگر از او اینترنت را بگیریم، او قطعا مجرای دیگری برای نوشتن پیدا خواهد کرد، او اگر نتواند وبلاگ بنویسد، یک نشریه کاغذی پیدا خواهد کرد و اگر نتواند خبر تحلیل کند، لاجرم شعر خواهد سرود یا اصلا برای کودکان داستان خواهد نوشت!
اینترنت شاید او را تواناتر کند، شاید انگیزههایی را در او زنده کند یا نوع کار او را تغییر دهد، اما ذات او را تغیر نمیدهد.
فیلم «اینسپشن» را که دیدهاید؟ اینترنت حتی القاگر مخفی (فعال یا غیرفعال) ایدهها و افکار به ذهنهای ما هم نیست.
بسیار پیش میآید که مخصوصا ما وبلاگنویسها مینشینیم و کلاه خود را قاضی میکنیم و با خودمان میگوییم که اگر اینترنت نبود و اگر قرار بود به سبک ستوننویسهای دهههای پیش بنویسیم، با آن منابع محدود چگونه مینوشتیم؟ آیا شوقی برای نوشتن میداشتیم؟ آیا ایدههایی به ذهنمان میرسید؟
گاهی شده که من قلم زدن در آن محیط را تصور کرده باشم و هر بار به این نتیجه رسیدهام که بله! بدون اینترنت هم مینوشتم. اگر اینترنت نبود، کتابهای کاغذی که بود، نوارهای کاست و VHS هم بودند!
ما بچههای دهه شصت اصولا استاد گرفتن ایده از منابعی هستیم که بچههای کنونی حتی تصورش را هم نمیتوانند بکنند. مخازن کتابخانههای عمومی، کتابهای علمی تخیلی، مجله دانشمند، فیلمهای محدود پخششده از تلویزیون، مجله فیلم، اینها منابع ایدههای ما بودند. گذشته از این، ما تخیلات قوی خودمان را هم داشتیم.
آخر این اینترنت چیست؟ آیا فناوری و اینترنت، هشیارمان میکنند یا ما را احمق میکنند؟ ایا اینترنت یک چیز متعالی و رهاییبخش است یا اسلحه شیطان و ابزاری برای ایجاد تشویش و ناآرامی.
باز هم به گمانم اینترنت هیچ یک از اینها نیست. شاید دهههای بعد جامعهشناسان در شرایطی که عاقلتر شدهاند و از محیط رسانهای این روزها دورتر شدهاند، بر این گمان صحه بنهند. آن وقت دیگر کسی در فهرست، علل ایجاد انقلاب در مصر و تونس، نامی از توییتر نخواهد برد یا دستکم اشارهای محو به آن خواهد کرد.
اینترنت به صورت پارادوکسیکال میتواند ایجاد تحولات پایهای را در یک جامعه تسریع و تسهیل کند و درست در همان حال، با ایجاد تحمیق و خودشیفتگی جمعی و ایجاد یک محیط ملتهب پرشور که کنشهای خردمندانه در آن راهی ندارند، یک ابزار مهارگر برای نیروهای فعال اجتماعی هم باشد.
به عبارت دیگر، موتور محرکه قشرهای جامعه برای ایجاد تغییر، اینترنت نیست، بلکه نابرابریها، سؤالات انباشته شده بدون پاسخ و تضادهای ایدئولوژیک است.
اصلا آیا اینترنت شادمان میکند یا غمگین؟
باید بگویم که شادی یا غم باز در درون ماست. با یا بدون اینترنت، شخصیتهای ما شکل گرفتهاند. اگر اینترنتی نبود، ما راههای دیگری برای سرگرمی، وقتگذارنی و شادی پیدا میکردیم؟
اینترنت در عین حال آن طور که میگویند منزویمان هم نمیکند؟ اگر انزواطلبیم، این انزواطلبی، خودخواسته است، جوانی که یک رابطه اجتماعی موفق ندارد، اما هر روز چند ساعت در شبکههای اجتماعی است، شاید بدون اینترنت یک خواننده حرفهای کامیکبوکها میشد!
خلاصه اینکه به نظر میرسد ما در تعریف مدیای خنثای اینترنت درماندهایم و هر بار از یک سوی بام به زیر افتادهایم، ما نه اینترنت مقدس رهاییبخش تحولآفرین و معرفتافزا داریم و نه اینترنت فسادآفرین ایجادکننده بلوا و حماقتافزا را.
هر چه هست در درون ماست و در پیکره فرد فرد مردمان جوامع مختلف.
ما باید به جای بدگویی از اینترنت یا ستایش آن، سعی کنیم تا شیوههای اندیشه، تکنیکهای پردازش درونی اطلاعات و رفتارهای اجتماعی خود را تغییر دهیم. آنگاه است که اینترنت به عنوان یک «ابزار خوب» معنی پیدا میکند و بیشتر در خدمت ما خواهد بود.
No comments:
Post a Comment